به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رنگرز و رنگرزی دیر شد
رنگرز از رنگرزی سیر شد
نقش خمش چونکه صفایی نداشت
رنگرزک خاسر و ادبیر شد
رنگ خمش می نشود هیچ راست
دیر همی جنبد واین دیر شد
همچو که دردی بته خم نشست
وز غم این رنگرزی پیر شد
اول اول دم اقریر زد
وز دم اقریر بانکیر شد
رنگ خمش چاشنئی چون نیافت
گربه مابر سر او شیر شد
قاسمی از شوق چو فریاد کرد
خاطر صوفی زبر و زیر شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟2شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 3شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 4شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 5شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...6شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 7شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 8شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 9شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 10شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 11شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 12شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 13شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 14شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 15شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 16شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 17شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 18شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 19شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 20شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 21شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 22شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 23شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 24شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 25شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...26شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 27شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 28شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 29شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 30شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...31شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...32شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 33شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 34شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...35شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 36شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 37شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 38شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 39شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 40شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...41شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 42شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 43شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 44شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 45شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...46شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...47شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!48شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 49شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 50شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 51شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 52شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟53شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 54شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 55شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 56شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:57شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 58شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 59شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...60شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 61شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...62شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...63شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...64شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 65شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 66شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 67شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 68شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 69شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 70شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 71شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 72شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 73شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟74شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...75شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...76شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 77شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 78شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 79شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 80شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 81شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...82شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 83شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 84شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 85شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 86شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 87شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟88شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 89شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 90شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 91شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 92شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 93شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 94شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...95شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 96شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...97شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...98شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 99شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 100شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 101شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...102شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 103شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 104شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 105شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...106شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 107شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 108شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:109شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...110شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 111شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...112شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 113شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 114شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 115شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 116شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 117شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...118شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...119شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...120شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 121شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...122شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 123شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...124شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 125شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 126شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 127شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 128شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 129شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 130شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 131شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 132شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 133شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...134شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...135شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 136شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 137شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 138شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...139شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 140شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 141شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 142شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟143شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...144شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...145شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 146شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 147شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 148شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 149شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 150شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 151شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 152شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 153شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...154شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟155شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 156شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 157شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 158شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...159شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 160شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...161شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 162شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 163شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 164شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 165شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 166شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 167شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 168شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 169شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 170شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 171شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...172شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 173شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 174شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...175شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...176شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 177شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...178شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 179شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 180شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 181شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟182شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 183شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 184شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 185شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 186شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 187شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 188شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 189شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 190شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 191شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 192شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟193شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 194شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 195شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 196شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 197شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...198شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 199شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 200شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 201شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 202شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 203شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 204شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 205شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 206شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 207شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 208شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 209شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 210شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...211شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...212شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...213شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...214شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟215شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟216شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟217شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 218شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 219شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 220شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 221شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...222شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...223شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 224شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 225شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 226شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 227شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 228شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 229شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...230شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 231شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 232شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...233شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...234شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...235شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 236شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 237شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...238شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...239شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 240شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...241شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 242شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 243شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...244شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 245شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 246شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...247شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...248شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 249شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 250شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 251شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...252شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...253شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 254شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...255شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...256شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...257شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...258شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟259شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...260شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »261شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 262شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 263شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 264شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 265شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 266شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 267شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 268شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 269شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...270شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...271شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...272شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 273شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 274شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 275شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 276شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 277شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 278شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...279شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 280شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 281شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 282شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 283شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 284شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...285شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 286شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 287شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟288شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 289شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 290شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 291شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 292شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...293شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 294شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 295شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...296شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 297شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...298شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...299شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...300شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 301شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...302شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 303شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 304شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...305شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »306شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 307شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 308شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 309شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟310شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 311شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 312شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 313شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 314شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...315شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...316شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 317شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...318شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 319شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...320شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 321شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 322شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 323شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 324شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...325شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...326شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 327شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 328شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 329شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...330شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 331شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 332شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...333شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 334شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 335شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 336شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 337شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...338شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 339شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 340شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 341شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 342شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 343شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 344شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 345شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 346شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 347شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 348شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 349شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 350شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 351شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 352شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...353شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...354شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 355شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 356شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 357شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...358شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...359شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 360شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 361شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 362شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 363شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...364شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 365شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟366شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟367شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 368شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...369شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 370شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 371شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟372شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 373شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 374شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...375شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 376شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 377شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 378شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 379شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 380شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 381شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 382شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...383شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 384شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...385شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟386شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 387شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 388شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 389شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...390شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 391شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 392شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 393شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 394شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 395شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...396شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...397شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...398شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 399شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 400شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...401شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :402شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 403شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 404شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 405شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 406شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 407شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟408شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 409شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 410شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 411شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 412شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 413شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 414شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 415شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...416شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ