به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند

1090عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در هوایت عاشقان مستمند
روز و شب مدهوش و مست حیرتند
تا کجا خواهند رسیدن حال دل؟
هجر مشکل، یار ما مشکل پسند
یاد وصلش مس جان را کیمیا
خاک پایش چشم جان را سودمند
هرکه رویت دید نیکو بخت شد
وآنکه سودای تو دارد سربلند
گفته ای:از عاشقان رنجیده ام
تلخ چون شد،یارب،آن دریای قند؟
دور بودن از رفیقان تا به کی؟
جور کردن بر محبان تابچند؟
در ره او جان و دین و دل بباز
یاد دار از قاسمی این هر سه پند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...2شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 3شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 4شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 5شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 6شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...7شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...8شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 9شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 10شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...11شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 12شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 13شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 14شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 15شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 16شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...17شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 18شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 19شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 20شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 21شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...22شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...23شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!24شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 25شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 26شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 27شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 28شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟29شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 30شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 31شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 32شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:33شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 34شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 35شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...36شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 37شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...38شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...39شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...40شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 41شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 42شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 43شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 44شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 45شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 46شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 47شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 48شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 49شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟50شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...51شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...52شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 53شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 54شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 55شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 56شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 57شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...58شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 59شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 60شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 61شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 62شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 63شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟64شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 65شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 66شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 67شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 68شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 69شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 70شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...71شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 72شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...73شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...74شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 75شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 76شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 77شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...78شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 79شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 80شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 81شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...82شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 83شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 84شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:85شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...86شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 87شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...88شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 89شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 90شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 91شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 92شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 93شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...94شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...95شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...96شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 97شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...98شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 99شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...100شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 101شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 102شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 103شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 104شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 105شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 106شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 107شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 108شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 109شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...110شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...111شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 112شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 113شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 114شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...115شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 116شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 117شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 118شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟119شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...120شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...121شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 122شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 123شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 124شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 125شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 126شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 127شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 128شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 129شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...130شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟131شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 132شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 133شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 134شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...135شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 136شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...137شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 138شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 139شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 140شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 141شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 142شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 143شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 144شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 145شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 146شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 147شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...148شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 149شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 150شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...151شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...152شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 153شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...154شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 155شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 156شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 157شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟158شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 159شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 160شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 161شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 162شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 163شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 164شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 165شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 166شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 167شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 168شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟169شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 170شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 171شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 172شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 173شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...174شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 175شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 176شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 177شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 178شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 179شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 180شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 181شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 182شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 183شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 184شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 185شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 186شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...187شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...188شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...189شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...190شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟191شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟192شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟193شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 194شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 195شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 196شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 197شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...198شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...199شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 200شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 201شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 202شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 203شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 204شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 205شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...206شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 207شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 208شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...209شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...210شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...211شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 212شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 213شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...214شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...215شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 216شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...217شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 218شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 219شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...220شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 221شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 222شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...223شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...224شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 225شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 226شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 227شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...228شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...229شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 230شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...231شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...232شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...233شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...234شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟235شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...236شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »237شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 238شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 239شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 240شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 241شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 242شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 243شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 244شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 245شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...246شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...247شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...248شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 249شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 250شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 251شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 252شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 253شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 254شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...255شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 256شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 257شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 258شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 259شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 260شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...261شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 262شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 263شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟264شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 265شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 266شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 267شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 268شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...269شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 270شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 271شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...272شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 273شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...274شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...275شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...276شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 277شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...278شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 279شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 280شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...281شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »282شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 283شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 284شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 285شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟286شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 287شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 288شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 289شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 290شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...291شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...292شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 293شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...294شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 295شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...296شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 297شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 298شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 299شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 300شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...301شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...302شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 303شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 304شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 305شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...306شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 307شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 308شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...309شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 310شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 311شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 312شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 313شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...314شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 315شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 316شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 317شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 318شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 319شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 320شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 321شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 322شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 323شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 324شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 325شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 326شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 327شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 328شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...329شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...330شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 331شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 332شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 333شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...334شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...335شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 336شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 337شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 338شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 339شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...340شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 341شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟342شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟343شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 344شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...345شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 346شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 347شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟348شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 349شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 350شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...351شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 352شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 353شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 354شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 355شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 356شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 357شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 358شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...359شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 360شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...361شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟362شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 363شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 364شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 365شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...366شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 367شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 368شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 369شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 370شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 371شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...372شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...373شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...374شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 375شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 376شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...377شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :378شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 379شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 380شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 381شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 382شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 383شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟384شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 385شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 386شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 387شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 388شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 389شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 390شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 391شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...392شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ