به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ساقیا،نور صبح روی نمود
باده در جام کن به نغمه عود
گر دهد درد سر توان کردن
محتسب را بجرعه ای خشنود
چون نمود آن نگار روی بمن
من چه گویم مرا چه روی نمود؟
دین ارباب عقل دانش و خیر
مذهب اهل عشق محو وجود
بنعیم جهان فرو ناید
سر رندان عاقبت محمود
زاهدان مست ورد و اورادند
عاشقان در شهود مست ودود
چون دویی از میانه بردارند
جز یکی نیست شاهد و مشهود
آه ازین واعظان خانه سیاه!
داد ازین صوفیان جامه کبود!
چشم او قصد جان قاسم کرد
یاد مستان که داد باز سرود؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!2شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 3شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 4شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 5شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 6شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟7شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 8شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 9شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 10شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:11شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 12شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 13شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...14شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 15شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...16شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...17شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...18شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 19شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 20شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 21شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 22شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 23شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 24شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 25شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 26شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 27شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟28شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...29شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...30شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 31شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 32شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 33شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 34شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 35شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...36شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 37شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 38شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 39شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 40شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 41شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟42شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 43شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 44شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 45شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 46شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 47شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 48شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...49شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 50شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...51شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...52شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 53شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 54شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 55شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...56شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 57شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 58شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 59شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...60شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 61شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 62شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:63شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...64شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 65شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...66شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 67شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 68شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 69شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 70شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 71شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...72شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...73شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...74شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 75شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...76شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 77شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...78شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 79شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 80شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 81شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 82شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 83شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 84شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 85شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 86شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 87شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...88شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...89شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 90شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 91شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 92شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...93شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 94شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 95شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 96شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟97شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...98شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...99شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 100شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 101شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 102شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 103شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 104شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 105شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 106شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 107شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...108شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟109شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 110شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 111شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 112شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...113شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 114شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...115شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 116شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 117شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 118شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 119شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 120شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 121شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 122شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 123شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 124شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 125شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...126شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 127شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 128شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...129شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...130شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 131شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...132شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 133شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 134شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 135شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟136شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 137شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 138شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 139شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 140شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 141شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 142شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 143شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 144شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 145شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 146شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟147شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 148شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 149شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 150شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 151شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...152شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 153شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 154شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 155شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 156شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 157شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 158شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 159شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 160شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 161شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 162شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 163شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 164شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...165شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...166شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...167شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...168شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟169شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟170شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟171شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 172شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 173شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 174شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 175شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...176شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...177شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 178شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 179شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 180شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 181شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 182شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 183شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...184شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 185شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 186شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...187شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...188شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...189شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 190شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 191شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...192شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...193شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 194شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...195شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 196شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 197شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...198شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 199شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 200شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...201شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...202شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 203شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 204شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 205شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...206شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...207شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 208شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...209شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...210شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...211شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...212شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟213شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...214شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »215شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 216شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 217شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 218شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 219شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 220شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 221شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 222شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 223شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...224شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...225شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...226شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 227شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 228شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 229شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 230شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 231شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 232شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...233شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 234شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 235شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 236شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 237شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 238شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...239شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 240شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 241شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟242شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 243شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 244شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 245شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 246شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...247شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 248شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 249شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...250شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 251شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...252شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...253شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...254شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 255شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...256شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 257شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 258شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...259شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »260شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 261شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 262شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 263شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟264شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 265شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 266شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 267شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 268شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...269شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...270شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 271شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...272شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 273شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...274شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 275شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 276شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 277شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 278شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...279شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...280شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 281شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 282شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 283شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...284شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 285شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 286شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...287شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 288شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 289شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 290شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 291شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...292شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 293شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 294شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 295شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 296شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 297شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 298شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 299شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 300شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 301شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 302شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 303شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 304شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 305شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 306شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...307شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...308شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 309شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 310شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 311شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...312شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...313شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 314شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 315شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 316شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 317شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...318شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 319شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟320شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟321شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 322شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...323شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 324شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 325شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟326شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 327شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 328شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...329شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 330شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 331شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 332شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 333شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 334شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 335شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 336شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...337شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 338شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...339شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟340شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 341شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 342شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 343شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...344شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 345شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 346شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 347شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 348شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 349شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...350شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...351شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...352شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 353شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 354شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...355شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :356شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 357شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 358شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 359شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 360شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 361شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟362شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 363شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 364شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 365شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 366شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 367شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 368شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 369شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...370شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ