کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرمایه سعادت ما در دیار بود
    ورنه بسعی ما گره از کار کی گشود؟
    دردست هرچه هست،که این درد چاره ساز
    باجان آدمی بمثل آتشست و عود
    رندی،که ره بکوی خرابات عشق برد
    جان را ز دست محنت ایام در ربود
    بگشای رخ،که دیر شدست انتظار ما
    تاجان بران جمال فشانیم زود زود
    از حال عشق عقل ندانست شمه ای
    خود را هزار بار بدین حالت آزمود
    باعقل خواجه گونه بگویید:کای سلیم
    سودای یار و آنگه فکر زیان و سود؟
    شیدا و رند و عاشق و دیوانه گشت و مست
    هر کس ز عشق بازی قاسم سخن شنود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha