به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد

830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار ببازار کاینات برآمد
نعره هیهات از جهات برآمد
صبح وصالش دمید در همه جایی
هر طرفی بانگ الصلات برآمد
جمله ذرات گشت زنده جاوید
آب که از چشمه حیات بر آمد
زلف خوشش سایه کرد،طلعت خورشید
نعره ز کفار سومنات برآمد
نفس تنزل ببین،که عین ترقیست
ماه یقین از تنزلات برآمد
لمعه نور قدیم تافت ز کیوان
جمله مرادات محدثات برآمد
یک نظری کرد دوست جانب امکان
شان مفصل ز مجملات بر آمد
معنی این نکته چیست؟گر بشناسی
ذات بوصف تعینات بر آمد
شیوه شیرین او چو دید بیک بار
قاسمی از صبر و از ثبات بر آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 2شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 3شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 4شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 5شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 6شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 7شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 8شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 9شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...10شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 11شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 12شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 13شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 14شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...15شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...16شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 17شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 18شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...19شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 20شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 21شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 22شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 23شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 24شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...25شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 26شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 27شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 28شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 29شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...30شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...31شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!32شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 33شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 34شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 35شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 36شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟37شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 38شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 39شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 40شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:41شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 42شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 43شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...44شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 45شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...46شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...47شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...48شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 49شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 50شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 51شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 52شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 53شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 54شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 55شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 56شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 57شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟58شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...59شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...60شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 61شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 62شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 63شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 64شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 65شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...66شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 67شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 68شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 69شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 70شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 71شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟72شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 73شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 74شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 75شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 76شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 77شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 78شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...79شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 80شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...81شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...82شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 83شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 84شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 85شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...86شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 87شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 88شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 89شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...90شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 91شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 92شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:93شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...94شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 95شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...96شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 97شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 98شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 99شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 100شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 101شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...102شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...103شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...104شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 105شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...106شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 107شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...108شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 109شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 110شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 111شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 112شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 113شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 114شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 115شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 116شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 117شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...118شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...119شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 120شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 121شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 122شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...123شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 124شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 125شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 126شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟127شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...128شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...129شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 130شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 131شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 132شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 133شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 134شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 135شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 136شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 137شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...138شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟139شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 140شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 141شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 142شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...143شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 144شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...145شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 146شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 147شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 148شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 149شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 150شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 151شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 152شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 153شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 154شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 155شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...156شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 157شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 158شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...159شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...160شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 161شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...162شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 163شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 164شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 165شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟166شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 167شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 168شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 169شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 170شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 171شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 172شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 173شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 174شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 175شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 176شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟177شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 178شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 179شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 180شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 181شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...182شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 183شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 184شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 185شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 186شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 187شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 188شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 189شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 190شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 191شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 192شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 193شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 194شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...195شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...196شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...197شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...198شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟199شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟200شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟201شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 202شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 203شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 204شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 205شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...206شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...207شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 208شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 209شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 210شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 211شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 212شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 213شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...214شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 215شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 216شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...217شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...218شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...219شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 220شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 221شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...222شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...223شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 224شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...225شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 226شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 227شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...228شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 229شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 230شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...231شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...232شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 233شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 234شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 235شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...236شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...237شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 238شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...239شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...240شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...241شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...242شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟243شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...244شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »245شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 246شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 247شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 248شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 249شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 250شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 251شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 252شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 253شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...254شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...255شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...256شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 257شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 258شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 259شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 260شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 261شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 262شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...263شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 264شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 265شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 266شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 267شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 268شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...269شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 270شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 271شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟272شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 273شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 274شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 275شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 276شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...277شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 278شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 279شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...280شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 281شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...282شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...283شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...284شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 285شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...286شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 287شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 288شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...289شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »290شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 291شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 292شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 293شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟294شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 295شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 296شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 297شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 298شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...299شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...300شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 301شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...302شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 303شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...304شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 305شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 306شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 307شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 308شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...309شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...310شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 311شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 312شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 313شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...314شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 315شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 316شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...317شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 318شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 319شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 320شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 321شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...322شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 323شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 324شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 325شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 326شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 327شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 328شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 329شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 330شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 331شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 332شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 333شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 334شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 335شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 336شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...337شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...338شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 339شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 340شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 341شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...342شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...343شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 344شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 345شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 346شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 347شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...348شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 349شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟350شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟351شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 352شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...353شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 354شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 355شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟356شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 357شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 358شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...359شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 360شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 361شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 362شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 363شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 364شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 365شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 366شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...367شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 368شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...369شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟370شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 371شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 372شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 373شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...374شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 375شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 376شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 377شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 378شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 379شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...380شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...381شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...382شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 383شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 384شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...385شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :386شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 387شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 388شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 389شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 390شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 391شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟392شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 393شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 394شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 395شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 396شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 397شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 398شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 399شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...400شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ