به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد

820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد
جان بیمار مرا وقت سر انجام آمد
روی بنمود و همه کفر جهان را بزدود
شاد باشید که آن هادی اسلام آمد
واعظ ما هوس صحبت مستان دارد
در ببندید که آن عام کالانعام آمد
آخر،ای دوست،نظر کن بدل خسته من
مدت هجر شد و نوبت انعام آمد
دانه خال ترا دید دلم حیران گشت
عاقبت در هوس دانه این دام آمد
دل ز آغاز هوا های ترا میورزید
شکر چون عاقبت کار بانجام آمد
خاطر قاسم بیچاره نکو خواهد شد
کز پی وسوسه ها نوبت الهام آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 2شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 3شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...4شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 5شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 6شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 7شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 8شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...9شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...10شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 11شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 12شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...13شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 14شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 15شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 16شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 17شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 18شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...19شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 20شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 21شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 22شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 23شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...24شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...25شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!26شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 27شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 28شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 29شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 30شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟31شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 32شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 33شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 34شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:35شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 36شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 37شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...38شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 39شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...40شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...41شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...42شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 43شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 44شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 45شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 46شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 47شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 48شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 49شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 50شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 51شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟52شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...53شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...54شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 55شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 56شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 57شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 58شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 59شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...60شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 61شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 62شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 63شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 64شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 65شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟66شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 67شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 68شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 69شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 70شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 71شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 72شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...73شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 74شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...75شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...76شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 77شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 78شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 79شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...80شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 81شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 82شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 83شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...84شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 85شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 86شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:87شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...88شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 89شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...90شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 91شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 92شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 93شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 94شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 95شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...96شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...97شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...98شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 99شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...100شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 101شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...102شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 103شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 104شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 105شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 106شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 107شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 108شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 109شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 110شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 111شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...112شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...113شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 114شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 115شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 116شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...117شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 118شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 119شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 120شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟121شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...122شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...123شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 124شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 125شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 126شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 127شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 128شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 129شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 130شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 131شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...132شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟133شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 134شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 135شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 136شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...137شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 138شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...139شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 140شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 141شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 142شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 143شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 144شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 145شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 146شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 147شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 148شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 149شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...150شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 151شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 152شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...153شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...154شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 155شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...156شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 157شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 158شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 159شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟160شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 161شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 162شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 163شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 164شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 165شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 166شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 167شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 168شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 169شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 170شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟171شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 172شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 173شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 174شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 175شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...176شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 177شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 178شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 179شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 180شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 181شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 182شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 183شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 184شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 185شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 186شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 187شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 188شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...189شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...190شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...191شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...192شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟193شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟194شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟195شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 196شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 197شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 198شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 199شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...200شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...201شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 202شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 203شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 204شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 205شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 206شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 207شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...208شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 209شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 210شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...211شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...212شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...213شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 214شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 215شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...216شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...217شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 218شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...219شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 220شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 221شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...222شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 223شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 224شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...225شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...226شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 227شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 228شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 229شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...230شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...231شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 232شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...233شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...234شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...235شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...236شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟237شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...238شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »239شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 240شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 241شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 242شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 243شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 244شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 245شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 246شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 247شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...248شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...249شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...250شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 251شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 252شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 253شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 254شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 255شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 256شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...257شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 258شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 259شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 260شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 261شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 262شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...263شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 264شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 265شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟266شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 267شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 268شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 269شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 270شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...271شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 272شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 273شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...274شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 275شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...276شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...277شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...278شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 279شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...280شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 281شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 282شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...283شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »284شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 285شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 286شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 287شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟288شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 289شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 290شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 291شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 292شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...293شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...294شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 295شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...296شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 297شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...298شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 299شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 300شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 301شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 302شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...303شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...304شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 305شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 306شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 307شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...308شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 309شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 310شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...311شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 312شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 313شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 314شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 315شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...316شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 317شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 318شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 319شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 320شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 321شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 322شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 323شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 324شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 325شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 326شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 327شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 328شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 329شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 330شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...331شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...332شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 333شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 334شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 335شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...336شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...337شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 338شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 339شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 340شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 341شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...342شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 343شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟344شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟345شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 346شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...347شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 348شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 349شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟350شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 351شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 352شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...353شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 354شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 355شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 356شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 357شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 358شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 359شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 360شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...361شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 362شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...363شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟364شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 365شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 366شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 367شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...368شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 369شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 370شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 371شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 372شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 373شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...374شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...375شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...376شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 377شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 378شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...379شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :380شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 381شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 382شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 383شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 384شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 385شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟386شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 387شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 388شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 389شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 390شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 391شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 392شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 393شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...394شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ