کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نقاره سحری قصه ای نهان دارد
    ولی بخود نه حکایت،نه داستان دارد
    ولی چو چوبک عشقش رسید یعنی «قل »
    بغلغل آید و صد شور و صد فغان دارد
    بهر اصول که گیرد نقاره از مضراب
    اصول را بهمان وصف بر زبان دارد
    سخن ز مردم جاهل نگاه دار ولیک
    بگو بگوش محقق،که جای آن دارد
    بغیر عشق،که سرمایه سعادت تست
    بهرچه فخر کنی،فخر رازیان دارد
    بکوی عشق و مودت هزار جان بجویست
    میا به کوچه ما،هرکه فکر جان دارد
    دلم رسید بعشقت بدولت جاوید
    ز عشق تا به ابد شکر جاودان دارد
    یقین که عین حیاتست و نور اعیانست
    که چشم باطن او سرمه عیان دارد
    بقاسمی نظری کن ز روی لطف و کرم
    که در هوای تو رویی بر آستان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha