به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج دان،نه حرج

890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج دان،نه حرج
بر خوان بپیش صابران کالصبر مفتاح الفرج
گر عاشقی آواره شو،گر صادقی بیچاره شو
گر صابری غم خواره شو، کالصبرمفتاح الفرج
درراه باش وراه رو، درگاه ودر بیگاه رو
در عصمت آن شاه رو، کالصبرمفتاح الفرج
با غم بسازی هان و هان، تازنده مانی جاودان
در گوش جان خود بخوان: کالصبرمفتاح الفرج
تا جان بجانان داده ایم، ازهر دوعالم ساده ایم
از بهر آن استاده ایم، کالصبرمفتاح الفرج
گر پیش آید زحمتی، برجان خود نه منتی
از حق شناس این رحمتی: کالصبرمفتاح الفرج
قاسم، اگر جان یافتی،از بوی جانان یافتی
در صبر پنهان یافتی، کالصبرمفتاح الفرج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟2شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...3شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 4شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...5شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 6شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 7شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 8شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 9شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 10شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 11شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...12شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 13شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 14شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 15شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 16شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟17شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 18شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 19شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...20شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 21شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 22شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 23شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 24شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 25شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 26شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 27شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 28شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...29شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 30شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 31شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 32شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟33شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...34شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 35شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...36شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...37شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 38شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 39شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 40شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...41شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 42شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 43شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 44شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 45شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 46شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 47شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 48شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 49شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 50شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...51شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...52شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟53شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 54شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 55شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 56شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...57شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 58شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 59شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 60شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 61شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 62شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 63شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 64شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 65شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 66شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 67شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 68شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 69شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 70شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 71شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 72شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 73شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 74شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 75شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 76شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...77شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 78شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 79شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 80شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 81شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...82شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...83شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 84شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 85شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...86شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 87شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 88شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 89شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 90شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 91شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...92شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 93شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 94شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 95شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 96شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...97شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...98شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!99شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 100شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 101شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 102شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 103شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟104شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 105شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 106شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 107شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:108شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 109شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 110شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...111شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 112شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...113شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...114شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...115شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 116شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 117شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 118شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 119شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 120شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 121شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 122شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 123شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 124شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟125شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...126شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...127شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 128شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 129شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 130شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 131شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 132شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...133شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 134شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 135شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 136شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 137شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 138شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟139شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 140شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 141شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 142شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 143شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 144شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 145شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...146شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 147شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...148شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...149شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 150شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 151شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 152شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...153شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 154شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 155شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 156شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...157شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 158شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 159شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:160شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...161شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 162شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...163شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 164شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 165شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 166شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 167شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 168شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...169شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...170شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...171شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 172شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...173شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 174شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...175شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 176شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 177شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 178شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 179شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 180شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 181شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 182شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 183شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 184شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...185شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...186شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 187شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 188شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 189شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...190شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 191شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 192شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 193شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟194شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...195شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...196شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 197شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 198شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 199شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 200شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 201شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 202شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 203شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 204شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...205شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟206شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 207شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 208شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 209شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...210شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 211شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...212شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 213شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 214شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 215شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 216شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 217شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 218شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 219شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 220شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 221شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 222شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...223شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 224شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 225شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...226شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...227شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 228شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...229شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 230شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 231شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 232شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟233شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 234شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 235شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 236شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 237شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 238شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 239شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 240شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 241شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 242شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 243شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟244شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 245شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 246شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 247شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 248شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...249شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 250شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 251شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 252شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 253شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 254شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 255شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 256شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 257شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 258شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 259شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 260شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 261شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...262شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...263شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...264شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...265شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟266شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟267شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟268شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 269شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 270شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 271شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 272شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...273شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...274شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 275شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 276شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 277شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 278شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 279شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 280شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...281شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 282شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 283شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...284شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...285شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...286شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 287شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 288شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...289شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...290شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 291شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...292شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 293شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 294شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...295شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 296شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 297شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...298شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...299شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 300شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 301شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 302شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...303شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...304شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 305شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...306شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...307شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...308شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...309شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟310شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...311شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »312شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 313شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 314شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 315شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 316شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 317شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 318شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 319شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 320شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...321شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...322شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...323شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 324شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 325شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 326شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 327شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 328شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 329شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...330شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 331شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 332شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 333شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 334شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 335شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...336شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 337شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 338شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟339شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 340شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 341شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 342شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 343شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...344شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 345شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 346شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...347شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 348شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...349شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...350شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...351شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 352شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...353شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 354شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 355شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...356شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »357شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 358شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 359شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 360شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟361شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 362شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 363شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 364شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 365شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...366شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...367شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 368شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...369شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 370شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...371شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 372شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 373شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 374شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 375شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...376شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...377شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 378شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 379شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 380شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...381شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 382شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 383شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...384شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 385شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 386شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 387شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 388شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...389شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 390شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 391شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 392شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 393شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 394شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 395شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 396شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 397شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 398شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 399شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 400شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 401شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 402شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 403شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...404شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...405شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 406شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 407شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 408شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...409شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...410شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 411شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 412شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 413شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 414شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...415شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 416شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟417شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟418شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 419شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...420شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 421شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 422شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟423شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 424شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 425شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...426شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 427شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 428شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 429شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 430شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 431شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 432شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 433شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...434شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 435شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...436شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟437شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 438شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 439شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 440شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...441شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 442شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 443شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 444شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 445شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 446شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...447شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...448شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...449شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 450شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 451شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...452شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :453شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 454شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 455شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 456شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 457شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 458شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟459شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 460شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 461شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 462شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 463شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 464شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 465شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 466شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...467شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ