به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من و معشوق و جام ناب صباح
بگشا بر من این در،ای فتاح
در در بسته از کرم بگشا
در در بسته را تویی مفتاح
ما و کشتی و راه دریا بار
خطری نیست، لاح فی الملاح
خطری نیست، ازچه می ترسید؟
لیس فی البحر غیرناتمساح
قدحی دیگرم تصدیق کن
کلما زدت،زدت فی الارواح
یار مستست و باده می نوشد
در چنین دم صلاح نیست صلاح
در چنین حالتی بفتوی عشق
عیش جانهامباح گشت، مباح
پیش مستان گرفت نیست، که ما
مست عشقیم در صباح ورواح
مستی مازحد گذشت، که دوست
جام در دست و می کند الحاح
بهر دام دل شکسته دلان
ساختند از ملاح صد ملواح
جان هر کس سجنجلست، اما
جان قاسم سجنجل الارواح

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...2شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 3شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...4شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 5شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 6شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 7شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 8شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 9شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 10شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...11شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 12شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 13شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 14شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 15شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟16شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 17شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 18شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...19شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 20شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 21شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 22شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 23شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 24شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 25شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 26شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 27شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...28شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 29شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 30شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 31شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟32شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...33شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 34شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...35شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...36شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 37شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 38شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 39شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...40شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 41شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 42شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 43شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 44شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 45شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 46شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 47شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 48شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 49شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...50شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...51شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟52شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 53شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 54شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 55شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...56شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 57شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 58شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 59شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 60شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 61شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 62شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 63شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 64شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 65شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 66شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 67شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 68شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 69شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 70شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 71شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 72شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 73شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 74شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 75شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...76شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 77شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 78شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 79شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 80شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...81شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...82شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 83شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 84شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...85شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 86شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 87شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 88شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 89شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 90شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...91شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 92شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 93شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 94شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 95شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...96شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...97شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!98شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 99شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 100شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 101شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 102شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟103شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 104شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 105شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 106شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:107شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 108شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 109شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...110شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 111شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...112شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...113شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...114شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 115شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 116شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 117شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 118شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 119شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 120شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 121شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 122شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 123شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟124شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...125شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...126شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 127شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 128شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 129شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 130شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 131شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...132شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 133شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 134شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 135شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 136شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 137شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟138شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 139شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 140شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 141شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 142شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 143شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 144شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...145شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 146شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...147شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...148شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 149شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 150شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 151شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...152شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 153شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 154شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 155شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...156شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 157شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 158شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:159شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...160شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 161شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...162شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 163شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 164شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 165شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 166شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 167شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...168شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...169شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...170شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 171شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...172شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 173شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...174شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 175شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 176شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 177شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 178شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 179شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 180شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 181شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 182شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 183شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...184شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...185شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 186شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 187شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 188شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...189شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 190شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 191شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 192شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟193شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...194شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...195شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 196شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 197شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 198شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 199شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 200شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 201شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 202شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 203شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...204شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟205شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 206شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 207شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 208شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...209شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 210شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...211شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 212شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 213شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 214شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 215شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 216شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 217شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 218شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 219شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 220شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 221شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...222شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 223شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 224شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...225شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...226شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 227شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...228شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 229شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 230شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 231شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟232شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 233شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 234شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 235شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 236شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 237شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 238شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 239شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 240شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 241شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 242شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟243شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 244شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 245شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 246شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 247شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...248شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 249شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 250شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 251شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 252شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 253شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 254شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 255شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 256شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 257شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 258شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 259شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 260شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...261شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...262شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...263شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...264شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟265شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟266شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟267شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 268شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 269شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 270شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 271شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...272شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...273شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 274شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 275شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 276شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 277شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 278شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 279شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...280شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 281شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 282شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...283شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...284شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...285شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 286شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 287شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...288شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...289شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 290شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...291شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 292شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 293شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...294شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 295شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 296شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...297شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...298شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 299شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 300شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 301شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...302شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...303شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 304شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...305شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...306شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...307شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...308شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟309شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...310شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »311شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 312شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 313شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 314شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 315شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 316شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 317شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 318شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 319شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...320شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...321شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...322شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 323شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 324شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 325شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 326شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 327شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 328شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...329شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 330شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 331شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 332شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 333شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 334شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...335شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 336شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 337شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟338شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 339شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 340شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 341شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 342شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...343شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 344شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 345شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...346شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 347شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...348شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...349شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...350شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 351شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...352شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 353شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 354شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...355شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »356شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 357شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 358شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 359شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟360شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 361شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 362شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 363شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 364شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...365شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...366شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 367شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...368شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 369شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...370شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 371شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 372شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 373شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 374شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...375شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...376شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 377شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 378شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 379شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...380شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 381شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 382شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...383شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 384شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 385شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 386شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 387شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...388شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 389شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 390شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 391شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 392شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 393شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 394شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 395شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 396شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 397شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 398شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 399شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 400شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 401شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 402شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...403شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...404شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 405شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 406شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 407شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...408شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...409شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 410شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 411شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 412شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 413شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...414شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 415شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟416شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟417شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 418شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...419شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 420شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 421شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟422شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 423شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 424شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...425شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 426شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 427شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 428شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 429شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 430شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 431شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 432شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...433شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 434شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...435شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟436شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 437شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 438شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 439شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...440شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 441شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 442شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 443شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 444شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 445شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...446شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...447شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...448شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 449شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 450شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...451شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :452شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 453شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 454شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 455شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 456شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 457شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟458شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 459شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 460شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 461شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 462شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 463شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 464شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 465شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...466شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ