کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرفت
    جام بر کف، طرف مجلس مستان میرفت
    باده در دست و غزل خوان و عجب عربده جوی
    از نهان خانه واجب سوی امکان میرفت
    سخن از روی دل افروزبمردم میگفت
    قصه ای از شکن زلف پریشان میرفت
    کس نداند صفت لطف خرامیدن او
    آب حیوان که بسر چشمه انسان میرفت
    آن چنان پادشهی نزد گدایان درش
    من نگویم به چه تمکین و چه سامان میرفت
    چون من آن شیوه رفتار و ملاحت دیدم
    اشک خونین ز دل و دیده بدامان میرفت
    قاسم از پای در افتاد چو دید آن شه را
    کز سراپرده کان جانب اعیان میرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha