کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداست
    یار من، جان منی و جان جهانت بفداست
    شور عشقت ز جهان جان مرا یکتا کرد
    این چه شورست که از عشق تو اندر سر ماست؟
    هرکرا نور یقین رهبر و همراه بود
    دامنش تر نشود گر همه عالم دریاست
    گر ترا عین یقین هست ببینی بیقین
    عشق از غره پیشانی جانان پیداست
    نتوانم که دل از دوستیش بردارم
    که میان من و دلدار همه صدق و صفاست
    گفت: آن یار کجا هست و کجایش جویم؟
    گفتم: ار طالب راهی چو ببینی همه جاست
    گفتم: ایدوست، ز هجران بوصالت چندست
    گفت: هیهات، که از حد سمک تا بسماست
    یار آن زلف دل افروز برافشاند ز دوش
    در دو عالم بدمی شور قیامت برخاست
    گر بلایی بسرآید تو مترسان دل را
    مذهب قاسم دل خسته بلاعین عطاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha