به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان کجاست؟

940عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان کجاست؟
قصه طغیان ز حد شد، سوره غفران کجاست؟
محو گرداند گناه عالمی را در دمی
یا رب آن موج کرم و آن بحر بی پایان کجاست؟
قصه فرعونیان از حد گذشت،ای پیر عقل
طالب جان را خبر کن،موسی عمران کجاست؟
ظلمت بو جهل بگرفتست عالم سربسر
درد بو دردا کجا شد؟ صفوت سلمان کجاست؟
عالمی اخوان شیطانند، با هم متفق
آخر، ای دانا، نشان نشائه انسان کجاست؟
از عطش جانها بلب آمد در این دریای ژرف
ساقی باقی شناسد چشمه حیوان کجاست
عشق سر مستست و میگوید بآواز بلند:
ما بجانان واصلیم، آن عقل سرگردان کجاست؟
طاعت بی درد را هرگز نباشد چاشنی
ناله مستان سرگردان بی سامان کجاست؟
قاسمی از دیو مردم نفرتی دارد عظیم
صولت غولان ز حد شد، صدمت سلطان کجاست؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟2شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...3شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟4شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 5شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 6شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 7شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 8شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...9شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟10شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 11شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 12شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 13شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 14شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 15شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 16شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...17شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 18شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 19شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 20شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 21شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 22شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟23شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 24شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 25شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 26شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 27شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 28شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...29شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 30شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 31شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 32شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...33شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 34شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 35شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 36شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 37شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 38شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟39شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 40شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 41شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...42شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 43شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 44شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...45شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 46شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 47شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :48شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 49شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 50شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟51شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 52شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 53شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 54شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 55شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 56شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 57شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 58شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 59شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 60شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 61شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 62شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...63شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 64شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 65شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 66شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 67شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...68شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 69شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 70شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 71شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 72شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...73شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...74شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...75شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 76شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 77شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...78شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...79شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 80شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...81شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 82شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 83شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟84شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 85شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 86شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 87شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 88شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 89شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 90شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟91شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟92شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟93شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...94شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟95شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...96شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 97شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 98شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 99شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...100شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 101شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 102شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 103شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 104شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 105شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 106شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...107شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 108شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...109شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...110شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 111شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...112شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 113شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...114شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...115شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 116شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 117شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 118شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 119شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...120شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 121شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 122شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...123شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 124شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 125شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 126شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 127شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 128شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 129شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 130شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 131شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...132شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 133شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 134شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...135شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...136شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 137شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 138شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...139شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 140شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟141شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟142شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...143شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 144شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...145شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 146شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 147شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 148شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 149شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 150شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 151شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...152شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 153شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 154شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 155شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 156شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟157شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 158شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 159شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...160شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 161شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 162شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 163شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 164شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 165شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 166شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 167شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 168شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...169شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 170شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 171شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 172شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟173شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...174شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 175شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...176شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...177شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 178شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 179شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 180شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...181شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 182شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 183شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 184شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 185شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 186شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 187شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 188شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 189شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 190شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...191شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...192شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟193شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 194شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 195شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 196شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...197شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 198شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 199شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 200شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 201شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 202شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 203شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 204شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 205شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 206شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 207شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 208شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 209شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 210شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 211شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 212شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 213شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 214شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 215شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 216شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...217شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 218شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 219شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 220شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 221شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...222شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...223شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 224شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 225شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...226شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 227شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 228شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 229شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 230شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 231شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...232شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 233شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 234شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 235شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 236شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...237شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...238شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!239شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 240شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 241شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 242شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 243شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟244شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 245شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 246شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 247شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:248شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 249شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 250شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...251شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 252شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...253شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...254شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...255شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 256شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 257شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 258شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 259شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 260شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 261شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 262شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 263شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 264شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟265شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...266شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...267شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 268شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 269شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 270شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 271شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 272شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...273شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 274شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 275شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 276شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 277شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 278شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟279شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 280شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 281شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 282شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 283شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 284شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 285شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...286شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 287شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...288شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...289شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 290شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 291شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 292شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...293شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 294شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 295شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 296شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...297شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 298شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 299شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:300شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...301شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 302شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...303شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 304شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 305شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 306شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 307شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 308شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...309شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...310شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...311شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 312شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...313شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 314شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...315شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 316شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 317شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 318شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 319شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 320شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 321شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 322شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 323شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 324شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...325شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...326شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 327شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 328شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 329شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...330شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 331شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 332شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 333شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟334شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...335شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...336شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 337شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 338شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 339شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 340شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 341شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 342شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 343شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 344شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...345شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟346شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 347شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 348شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 349شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...350شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 351شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...352شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 353شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 354شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 355شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 356شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 357شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 358شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 359شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 360شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 361شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 362شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...363شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 364شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 365شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...366شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...367شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 368شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...369شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 370شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 371شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 372شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟373شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 374شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 375شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 376شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 377شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 378شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 379شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 380شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 381شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 382شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 383شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟384شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 385شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 386شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 387شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 388شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...389شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 390شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 391شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 392شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 393شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 394شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 395شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 396شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 397شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 398شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 399شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 400شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 401شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...402شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...403شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...404شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...405شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟406شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟407شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟408شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 409شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 410شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 411شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 412شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...413شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...414شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 415شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 416شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 417شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 418شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 419شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 420شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...421شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 422شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 423شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...424شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...425شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...426شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 427شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 428شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...429شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...430شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 431شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...432شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 433شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 434شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...435شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 436شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 437شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...438شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...439شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 440شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 441شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 442شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...443شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...444شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 445شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...446شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...447شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...448شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...449شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟450شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...451شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »452شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 453شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 454شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 455شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 456شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 457شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 458شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 459شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 460شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...461شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...462شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...463شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 464شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 465شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 466شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 467شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 468شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 469شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...470شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 471شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 472شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 473شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 474شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 475شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...476شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 477شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 478شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟479شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 480شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 481شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 482شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 483شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...484شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 485شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 486شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...487شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 488شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...489شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...490شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...491شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 492شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...493شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 494شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 495شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...496شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »497شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 498شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 499شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 500شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟501شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 502شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 503شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 504شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 505شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...506شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...507شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 508شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...509شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 510شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...511شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 512شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 513شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 514شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 515شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...516شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...517شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 518شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 519شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 520شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...521شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 522شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 523شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...524شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 525شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 526شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 527شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 528شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...529شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 530شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 531شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 532شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 533شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 534شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 535شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 536شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 537شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 538شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 539شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 540شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 541شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 542شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 543شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...544شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...545شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 546شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 547شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 548شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...549شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...550شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 551شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 552شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 553شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 554شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...555شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 556شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟557شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟558شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 559شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...560شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 561شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 562شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟563شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 564شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 565شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...566شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 567شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 568شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 569شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 570شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 571شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 572شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 573شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...574شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 575شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...576شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟577شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 578شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 579شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 580شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...581شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 582شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 583شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 584شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 585شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 586شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...587شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...588شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...589شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 590شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 591شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...592شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :593شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 594شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 595شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 596شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 597شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 598شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟599شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 600شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 601شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 602شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 603شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 604شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 605شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 606شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...607شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ