به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست

760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بکوی عاشقان بت خانه ای هست
در آنجا دلبر جانانه ای هست
نمی داند کسی او را، ولیکن
بهر مجلس ازو افسانه ای هست
بپیش شمع رویش خور فرو رفت
که شمعش را چنین پروانه ای هست
مرا از زلف و خالش گشت معلوم
که هرجا دام باشد دانه ای هست
چو پیمان را شکستم، باز ساقی
کرم فرما، اگر پیمانه ای هست
چه کم از می، بدور چشم مستش؟
که در هر گوشه ای می خانه ای هست
سرشک قاسمی دریاست، در وی
برای طالبان دردانه ای هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 2شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 3شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟4شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 5شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 6شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 7شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 8شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 9شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 10شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟11شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟12شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟13شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...14شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟15شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...16شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 17شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 18شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 19شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...20شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 21شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 22شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 23شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 24شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 25شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 26شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...27شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 28شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...29شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...30شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 31شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...32شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 33شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...34شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...35شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 36شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 37شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 38شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 39شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...40شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 41شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 42شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...43شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 44شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 45شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 46شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 47شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 48شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 49شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 50شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 51شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...52شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 53شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 54شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...55شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...56شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 57شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 58شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...59شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 60شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟61شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟62شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...63شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 64شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...65شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 66شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 67شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 68شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 69شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 70شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 71شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...72شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 73شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 74شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 75شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 76شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟77شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 78شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 79شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...80شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 81شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 82شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 83شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 84شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 85شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 86شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 87شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 88شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...89شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 90شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 91شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 92شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟93شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...94شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 95شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...96شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...97شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 98شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 99شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 100شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...101شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 102شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 103شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 104شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 105شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 106شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 107شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 108شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 109شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 110شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...111شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...112شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟113شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 114شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 115شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 116شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...117شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 118شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 119شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 120شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 121شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 122شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 123شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 124شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 125شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 126شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 127شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 128شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 129شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 130شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 131شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 132شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 133شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 134شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 135شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 136شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...137شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 138شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 139شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 140شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 141شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...142شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...143شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 144شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 145شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...146شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 147شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 148شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 149شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 150شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 151شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...152شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 153شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 154شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 155شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 156شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...157شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...158شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!159شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 160شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 161شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 162شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 163شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟164شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 165شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 166شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 167شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:168شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 169شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 170شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...171شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 172شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...173شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...174شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...175شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 176شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 177شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 178شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 179شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 180شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 181شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 182شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 183شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 184شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟185شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...186شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...187شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 188شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 189شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 190شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 191شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 192شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...193شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 194شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 195شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 196شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 197شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 198شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟199شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 200شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 201شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 202شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 203شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 204شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 205شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...206شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 207شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...208شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...209شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 210شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 211شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 212شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...213شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 214شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 215شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 216شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...217شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 218شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 219شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:220شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...221شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 222شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...223شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 224شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 225شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 226شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 227شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 228شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...229شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...230شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...231شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 232شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...233شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 234شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...235شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 236شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 237شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 238شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 239شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 240شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 241شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 242شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 243شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 244شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...245شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...246شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 247شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 248شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 249شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...250شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 251شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 252شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 253شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟254شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...255شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...256شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 257شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 258شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 259شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 260شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 261شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 262شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 263شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 264شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...265شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟266شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 267شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 268شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 269شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...270شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 271شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...272شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 273شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 274شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 275شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 276شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 277شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 278شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 279شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 280شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 281شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 282شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...283شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 284شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 285شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...286شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...287شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 288شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...289شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 290شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 291شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 292شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟293شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 294شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 295شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 296شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 297شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 298شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 299شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 300شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 301شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 302شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 303شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟304شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 305شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 306شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 307شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 308شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...309شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 310شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 311شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 312شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 313شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 314شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 315شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 316شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 317شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 318شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 319شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 320شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 321شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...322شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...323شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...324شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...325شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟326شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟327شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟328شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 329شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 330شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 331شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 332شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...333شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...334شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 335شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 336شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 337شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 338شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 339شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 340شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...341شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 342شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 343شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...344شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...345شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...346شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 347شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 348شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...349شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...350شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 351شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...352شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 353شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 354شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...355شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 356شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 357شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...358شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...359شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 360شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 361شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 362شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...363شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...364شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 365شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...366شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...367شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...368شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...369شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟370شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...371شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »372شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 373شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 374شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 375شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 376شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 377شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 378شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 379شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 380شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...381شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...382شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...383شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 384شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 385شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 386شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 387شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 388شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 389شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...390شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 391شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 392شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 393شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 394شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 395شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...396شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 397شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 398شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟399شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 400شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 401شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 402شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 403شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...404شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 405شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 406شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...407شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 408شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...409شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...410شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...411شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 412شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...413شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 414شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 415شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...416شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »417شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 418شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 419شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 420شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟421شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 422شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 423شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 424شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 425شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...426شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...427شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 428شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...429شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 430شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...431شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 432شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 433شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 434شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 435شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...436شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...437شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 438شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 439شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 440شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...441شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 442شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 443شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...444شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 445شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 446شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 447شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 448شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...449شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 450شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 451شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 452شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 453شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 454شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 455شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 456شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 457شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 458شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 459شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 460شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 461شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 462شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 463شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...464شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...465شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 466شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 467شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 468شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...469شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...470شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 471شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 472شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 473شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 474شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...475شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 476شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟477شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟478شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 479شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...480شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 481شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 482شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟483شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 484شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 485شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...486شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 487شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 488شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 489شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 490شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 491شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 492شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 493شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...494شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 495شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...496شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟497شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 498شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 499شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 500شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...501شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 502شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 503شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 504شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 505شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 506شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...507شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...508شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...509شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 510شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 511شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...512شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :513شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 514شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 515شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 516شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 517شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 518شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟519شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 520شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 521شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 522شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 523شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 524شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 525شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 526شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...527شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ