به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست

820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست
وآنکه رو بنمود و دل برد از میان پیداست کیست
آنکه از هر ضرب شمشیرش دمادم میرسد
عاشقان را صد حیات جاودان پیداست کیست
آنکه از روی حقیقت عاشق و معشوق اوست
در میان هر دو هم خود ترجمان پیداست کیست
آنکه مشکلهای رمز عشق را بر عاشقان
می کند روشن بصد لطف بیان پیداست کیست
هرکسی از شکر شکر لبش گوید سخن
در میان شاکران شیرین زبان پیداست کیست
در حقیقت گرچه فرزندان عشقند این همه
ارشد اولاد و فخر دودمان پیداست کیست
گر کسی کژ مژ رود، یعنی که جامی خورده ام
غرق خمهای شراب لامکان پیداست کیست
هر دو عالم پر شد از نام و نشان یار و باز
در دو عالم یار بی نام و نشان پیداست کیست
قاسمی در عشق رسوا شد بکام دشمنان
آنکه می نوشد بکام دوستان پیداست کیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟2شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...3شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 4شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 5شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 6شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...7شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 8شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 9شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 10شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 11شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 12شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 13شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...14شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 15شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...16شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...17شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 18شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...19شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 20شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...21شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...22شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 23شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 24شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 25شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 26شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...27شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 28شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 29شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...30شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 31شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 32شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 33شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 34شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 35شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 36شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 37شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 38شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...39شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 40شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 41شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...42شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...43شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 44شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 45شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...46شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 47شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟48شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟49شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...50شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 51شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...52شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 53شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 54شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 55شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 56شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 57شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 58شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...59شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 60شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 61شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 62شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 63شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟64شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 65شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 66شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...67شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 68شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 69شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 70شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 71شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 72شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 73شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 74شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 75شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...76شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 77شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 78شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 79شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟80شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...81شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 82شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...83شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...84شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 85شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 86شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 87شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...88شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 89شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 90شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 91شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 92شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 93شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 94شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 95شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 96شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 97شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...98شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...99شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟100شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 101شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 102شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 103شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...104شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 105شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 106شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 107شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 108شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 109شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 110شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 111شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 112شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 113شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 114شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 115شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 116شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 117شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 118شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 119شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 120شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 121شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 122شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 123شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...124شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 125شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 126شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 127شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 128شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...129شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...130شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 131شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 132شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...133شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 134شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 135شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 136شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 137شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 138شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...139شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 140شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 141شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 142شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 143شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...144شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...145شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!146شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 147شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 148شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 149شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 150شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟151شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 152شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 153شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 154شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:155شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 156شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 157شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...158شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 159شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...160شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...161شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...162شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 163شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 164شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 165شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 166شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 167شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 168شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 169شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 170شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 171شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟172شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...173شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...174شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 175شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 176شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 177شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 178شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 179شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...180شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 181شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 182شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 183شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 184شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 185شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟186شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 187شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 188شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 189شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 190شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 191شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 192شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...193شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 194شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...195شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...196شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 197شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 198شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 199شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...200شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 201شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 202شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 203شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...204شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 205شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 206شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:207شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...208شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 209شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...210شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 211شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 212شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 213شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 214شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 215شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...216شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...217شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...218شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 219شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...220شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 221شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...222شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 223شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 224شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 225شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 226شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 227شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 228شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 229شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 230شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 231شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...232شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...233شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 234شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 235شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 236شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...237شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 238شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 239شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 240شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟241شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...242شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...243شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 244شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 245شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 246شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 247شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 248شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 249شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 250شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 251شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...252شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟253شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 254شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 255شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 256شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...257شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 258شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...259شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 260شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 261شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 262شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 263شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 264شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 265شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 266شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 267شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 268شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 269شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...270شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 271شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 272شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...273شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...274شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 275شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...276شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 277شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 278شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 279شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟280شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 281شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 282شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 283شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 284شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 285شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 286شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 287شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 288شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 289شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 290شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟291شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 292شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 293شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 294شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 295شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...296شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 297شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 298شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 299شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 300شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 301شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 302شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 303شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 304شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 305شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 306شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 307شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 308شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...309شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...310شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...311شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...312شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟313شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟314شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟315شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 316شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 317شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 318شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 319شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...320شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...321شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 322شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 323شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 324شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 325شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 326شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 327شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...328شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 329شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 330شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...331شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...332شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...333شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 334شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 335شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...336شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...337شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 338شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...339شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 340شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 341شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...342شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 343شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 344شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...345شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...346شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 347شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 348شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 349شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...350شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...351شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 352شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...353شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...354شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...355شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...356شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟357شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...358شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »359شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 360شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 361شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 362شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 363شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 364شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 365شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 366شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 367شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...368شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...369شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...370شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 371شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 372شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 373شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 374شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 375شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 376شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...377شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 378شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 379شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 380شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 381شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 382شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...383شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 384شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 385شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟386شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 387شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 388شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 389شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 390شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...391شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 392شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 393شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...394شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 395شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...396شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...397شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...398شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 399شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...400شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 401شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 402شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...403شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »404شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 405شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 406شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 407شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟408شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 409شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 410شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 411شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 412شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...413شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...414شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 415شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...416شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 417شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...418شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 419شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 420شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 421شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 422شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...423شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...424شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 425شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 426شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 427شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...428شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 429شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 430شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...431شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 432شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 433شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 434شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 435شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...436شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 437شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 438شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 439شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 440شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 441شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 442شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 443شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 444شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 445شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 446شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 447شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 448شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 449شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 450شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...451شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...452شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 453شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 454شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 455شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...456شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...457شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 458شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 459شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 460شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 461شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...462شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 463شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟464شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟465شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 466شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...467شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 468شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 469شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟470شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 471شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 472شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...473شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 474شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 475شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 476شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 477شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 478شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 479شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 480شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...481شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 482شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...483شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟484شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 485شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 486شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 487شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...488شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 489شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 490شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 491شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 492شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 493شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...494شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...495شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...496شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 497شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 498شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...499شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :500شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 501شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 502شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 503شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 504شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 505شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟506شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 507شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 508شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 509شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 510شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 511شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 512شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 513شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...514شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ