قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست وآنکه رو بنمود و دل برد از میان پیداست کیست آنکه از هر ضرب شمشیرش دمادم میرسد عاشقان را صد حیات جاودان پیداست کیست آنکه از روی حقیقت عاشق و معشوق اوست در میان هر دو هم خود ترجمان پیداست کیست آنکه مشکلهای رمز عشق را بر عاشقان می کند روشن بصد لطف بیان پیداست کیست هرکسی از شکر شکر لبش گوید سخن در میان شاکران شیرین زبان پیداست کیست در حقیقت گرچه فرزندان عشقند این همه ارشد اولاد و فخر دودمان پیداست کیست گر کسی کژ مژ رود، یعنی که جامی خورده ام غرق خمهای شراب لامکان پیداست کیست هر دو عالم پر شد از نام و نشان یار و باز در دو عالم یار بی نام و نشان پیداست کیست قاسمی در عشق رسوا شد بکام دشمنان آنکه می نوشد بکام دوستان پیداست کیست قاسم انوار