به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟

800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بخون آغشته ام، درمان من چیست؟
عجب آشفته ام، سامان من چیست؟
مرا عشق آتشی در جان نهادست
چه می داند کسی در جان من چیست؟
درین ره گرنه سرگردان یارم
سرشک لعل سرگردان من چیست؟
مرا ساقی دمادم جام می داد
اگر مستی کنم تاوان من چیست؟
قضا آشفته می دارد دلم را
نمی گویم قضا جنبان من چیست؟
چو سکر من بتوفیق حبیبست
درین صورت بگو سکران من چیست؟
دلم یغمای آن زلفست، اگر نه
همه شب ناله و افغان من چیست؟
هزاران آیت از کان تا بشانست
بدان یاری که اندر شان من چیست؟
قصور قاسمی را عفو فرما
چو دانایی که در امکان من چیست؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...2شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟3شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...4شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 5شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 6شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 7شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...8شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 9شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 10شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 11شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 12شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 13شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 14شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...15شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 16شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...17شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...18شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 19شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...20شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 21شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...22شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...23شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 24شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 25شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 26شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 27شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...28شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 29شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 30شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...31شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 32شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 33شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 34شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 35شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 36شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 37شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 38شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 39شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...40شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 41شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 42شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...43شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...44شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 45شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 46شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...47شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 48شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟49شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟50شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...51شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 52شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...53شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 54شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 55شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 56شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 57شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 58شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 59شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...60شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 61شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 62شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 63شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 64شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟65شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 66شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 67شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...68شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 69شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 70شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 71شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 72شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 73شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 74شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 75شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 76شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...77شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 78شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 79شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 80شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟81شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...82شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 83شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...84شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...85شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 86شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 87شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 88شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...89شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 90شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 91شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 92شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 93شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 94شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 95شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 96شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 97شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 98شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...99شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...100شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟101شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 102شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 103شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 104شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...105شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 106شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 107شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 108شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 109شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 110شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 111شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 112شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 113شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 114شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 115شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 116شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 117شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 118شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 119شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 120شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 121شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 122شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 123شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 124شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...125شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 126شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 127شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 128شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 129شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...130شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...131شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 132شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 133شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...134شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 135شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 136شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 137شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 138شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 139شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...140شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 141شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 142شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 143شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 144شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...145شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...146شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!147شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 148شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 149شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 150شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 151شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟152شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 153شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 154شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 155شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:156شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 157شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 158شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...159شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 160شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...161شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...162شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...163شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 164شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 165شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 166شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 167شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 168شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 169شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 170شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 171شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 172شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟173شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...174شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...175شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 176شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 177شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 178شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 179شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 180شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...181شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 182شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 183شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 184شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 185شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 186شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟187شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 188شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 189شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 190شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 191شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 192شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 193شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...194شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 195شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...196شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...197شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 198شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 199شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 200شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...201شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 202شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 203شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 204شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...205شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 206شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 207شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:208شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...209شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 210شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...211شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 212شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 213شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 214شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 215شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 216شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...217شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...218شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...219شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 220شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...221شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 222شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...223شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 224شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 225شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 226شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 227شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 228شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 229شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 230شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 231شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 232شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...233شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...234شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 235شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 236شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 237شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...238شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 239شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 240شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 241شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟242شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...243شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...244شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 245شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 246شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 247شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 248شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 249شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 250شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 251شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 252شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...253شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟254شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 255شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 256شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 257شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...258شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 259شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...260شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 261شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 262شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 263شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 264شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 265شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 266شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 267شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 268شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 269شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 270شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...271شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 272شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 273شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...274شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...275شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 276شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...277شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 278شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 279شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 280شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟281شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 282شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 283شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 284شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 285شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 286شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 287شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 288شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 289شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 290شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 291شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟292شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 293شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 294شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 295شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 296شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...297شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 298شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 299شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 300شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 301شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 302شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 303شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 304شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 305شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 306شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 307شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 308شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 309شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...310شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...311شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...312شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...313شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟314شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟315شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟316شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 317شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 318شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 319شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 320شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...321شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...322شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 323شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 324شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 325شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 326شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 327شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 328شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...329شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 330شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 331شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...332شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...333شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...334شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 335شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 336شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...337شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...338شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 339شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...340شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 341شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 342شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...343شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 344شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 345شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...346شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...347شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 348شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 349شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 350شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...351شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...352شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 353شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...354شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...355شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...356شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...357شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟358شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...359شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »360شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 361شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 362شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 363شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 364شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 365شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 366شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 367شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 368شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...369شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...370شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...371شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 372شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 373شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 374شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 375شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 376شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 377شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...378شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 379شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 380شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 381شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 382شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 383شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...384شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 385شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 386شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟387شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 388شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 389شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 390شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 391شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...392شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 393شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 394شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...395شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 396شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...397شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...398شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...399شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 400شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...401شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 402شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 403شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...404شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »405شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 406شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 407شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 408شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟409شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 410شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 411شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 412شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 413شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...414شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...415شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 416شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...417شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 418شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...419شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 420شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 421شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 422شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 423شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...424شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...425شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 426شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 427شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 428شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...429شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 430شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 431شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...432شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 433شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 434شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 435شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 436شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...437شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 438شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 439شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 440شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 441شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 442شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 443شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 444شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 445شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 446شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 447شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 448شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 449شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 450شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 451شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...452شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...453شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 454شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 455شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 456شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...457شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...458شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 459شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 460شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 461شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 462شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...463شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 464شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟465شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟466شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 467شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...468شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 469شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 470شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟471شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 472شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 473شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...474شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 475شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 476شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 477شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 478شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 479شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 480شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 481شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...482شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 483شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...484شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟485شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 486شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 487شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 488شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...489شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 490شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 491شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 492شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 493شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 494شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...495شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...496شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...497شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 498شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 499شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...500شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :501شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 502شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 503شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 504شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 505شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 506شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟507شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 508شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 509شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 510شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 511شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 512شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 513شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 514شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...515شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ