به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟

780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دوست، حکایت نهان چیست؟
فی الجمله حدیث عاشقان چیست؟
گر نیست قیامت آشکارا
این فتنه و شور در جهان چیست؟
گر وقت رحیل نیست، برگوی
کین بانگ و خروش کاروان چیست؟
گر نیست سخاوتی ز سلطان
این جمله متاع رایگان چیست؟
گر سوز تو نیست در صوامع
این شور و نفیر صوفیان چیست؟
گر باده نمی خورند در کوی
پس حاصل امر کون فکان چیست؟
گر فصل بهار اعتدالست
پس سردی باد این خزان چیست؟
چون جمله درین مقام جمعیم
این تفرقه شک و گمان چیست؟
قاسم زر ناب گشت و صافی
فی الجمله حدیث امتحان چیست؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟2شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟3شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...4شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟5شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...6شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 7شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 8شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 9شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...10شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 11شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 12شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 13شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 14شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 15شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 16شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...17شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 18شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...19شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...20شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 21شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...22شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 23شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...24شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...25شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 26شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 27شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 28شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 29شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...30شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 31شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 32شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...33شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 34شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 35شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 36شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 37شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 38شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 39شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 40شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 41شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...42شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 43شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 44شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...45شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...46شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 47شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 48شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...49شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 50شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟51شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟52شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...53شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 54شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...55شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 56شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 57شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 58شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 59شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 60شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 61شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...62شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 63شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 64شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 65شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 66شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟67شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 68شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 69شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...70شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 71شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 72شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 73شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 74شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 75شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 76شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 77شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 78شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...79شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 80شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 81شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 82شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟83شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...84شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 85شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...86شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...87شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 88شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 89شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 90شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...91شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 92شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 93شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 94شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 95شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 96شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 97شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 98شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 99شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 100شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...101شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...102شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟103شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 104شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 105شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 106شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...107شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 108شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 109شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 110شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 111شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 112شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 113شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 114شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 115شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 116شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 117شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 118شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 119شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 120شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 121شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 122شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 123شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 124شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 125شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 126شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...127شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 128شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 129شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 130شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 131شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...132شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...133شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 134شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 135شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...136شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 137شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 138شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 139شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 140شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 141شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...142شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 143شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 144شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 145شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 146شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...147شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...148شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!149شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 150شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 151شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 152شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 153شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟154شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 155شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 156شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 157شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:158شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 159شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 160شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...161شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 162شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...163شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...164شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...165شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 166شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 167شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 168شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 169شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 170شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 171شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 172شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 173شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 174شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟175شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...176شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...177شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 178شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 179شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 180شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 181شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 182شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...183شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 184شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 185شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 186شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 187شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 188شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟189شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 190شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 191شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 192شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 193شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 194شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 195شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...196شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 197شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...198شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...199شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 200شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 201شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 202شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...203شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 204شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 205شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 206شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...207شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 208شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 209شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:210شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...211شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 212شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...213شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 214شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 215شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 216شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 217شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 218شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...219شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...220شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...221شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 222شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...223شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 224شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...225شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 226شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 227شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 228شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 229شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 230شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 231شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 232شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 233شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 234شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...235شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...236شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 237شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 238شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 239شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...240شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 241شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 242شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 243شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟244شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...245شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...246شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 247شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 248شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 249شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 250شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 251شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 252شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 253شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 254شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...255شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟256شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 257شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 258شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 259شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...260شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 261شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...262شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 263شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 264شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 265شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 266شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 267شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 268شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 269شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 270شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 271شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 272شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...273شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 274شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 275شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...276شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...277شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 278شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...279شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 280شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 281شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 282شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟283شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 284شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 285شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 286شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 287شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 288شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 289شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 290شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 291شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 292شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 293شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟294شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 295شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 296شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 297شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 298شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...299شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 300شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 301شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 302شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 303شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 304شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 305شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 306شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 307شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 308شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 309شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 310شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 311شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...312شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...313شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...314شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...315شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟316شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟317شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟318شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 319شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 320شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 321شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 322شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...323شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...324شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 325شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 326شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 327شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 328شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 329شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 330شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...331شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 332شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 333شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...334شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...335شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...336شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 337شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 338شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...339شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...340شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 341شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...342شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 343شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 344شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...345شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 346شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 347شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...348شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...349شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 350شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 351شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 352شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...353شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...354شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 355شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...356شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...357شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...358شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...359شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟360شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...361شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »362شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 363شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 364شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 365شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 366شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 367شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 368شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 369شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 370شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...371شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...372شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...373شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 374شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 375شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 376شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 377شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 378شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 379شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...380شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 381شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 382شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 383شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 384شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 385شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...386شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 387شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 388شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟389شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 390شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 391شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 392شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 393شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...394شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 395شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 396شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...397شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 398شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...399شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...400شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...401شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 402شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...403شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 404شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 405شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...406شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »407شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 408شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 409شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 410شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟411شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 412شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 413شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 414شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 415شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...416شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...417شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 418شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...419شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 420شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...421شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 422شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 423شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 424شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 425شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...426شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...427شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 428شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 429شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 430شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...431شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 432شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 433شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...434شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 435شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 436شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 437شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 438شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...439شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 440شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 441شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 442شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 443شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 444شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 445شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 446شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 447شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 448شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 449شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 450شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 451شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 452شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 453شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...454شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...455شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 456شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 457شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 458شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...459شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...460شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 461شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 462شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 463شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 464شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...465شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 466شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟467شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟468شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 469شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...470شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 471شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 472شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟473شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 474شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 475شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...476شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 477شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 478شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 479شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 480شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 481شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 482شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 483شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...484شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 485شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...486شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟487شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 488شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 489شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 490شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...491شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 492شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 493شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 494شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 495شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 496شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...497شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...498شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...499شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 500شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 501شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...502شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :503شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 504شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 505شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 506شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 507شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 508شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟509شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 510شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 511شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 512شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 513شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 514شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 515شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 516شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...517شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ