به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست

710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در سویدای دلم سودای اوست
در دل و جانم تمناهای اوست
نیر اعظم، که شمع عالمست
پرتوی از چهره زیبای اوست
من نمی دانم ز حال دل که چیست؟
این قدر دانم که دل مولای اوست
چون مقلد با طریقت ره نبرد
در حقیقت خار ما خرمای اوست
هر که فانی شد ز طبع آب و خاک
این قبای عشق بر بالای اوست
بوی جان می آید از باد و صبا
نکهتی از عنبر سارای اوست
قاسمی چون واقف اسرار شد
خاک کویش جنت الماوای اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 2شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 3شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...4شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...5شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...6شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 7شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 8شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...9شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...10شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 11شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...12شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 13شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 14شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟15شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 16شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 17شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 18شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 19شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 20شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 21شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟22شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟23شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟24شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...25شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟26شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...27شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 28شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 29شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 30شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...31شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 32شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 33شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 34شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 35شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 36شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 37شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...38شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 39شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...40شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...41شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 42شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...43شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 44شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...45شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...46شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 47شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 48شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 49شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 50شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...51شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 52شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 53شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...54شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 55شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 56شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 57شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 58شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 59شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 60شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 61شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 62شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...63شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 64شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 65شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...66شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...67شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 68شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 69شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...70شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 71شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟72شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟73شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...74شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 75شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...76شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 77شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 78شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 79شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 80شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 81شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 82شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...83شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 84شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 85شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 86شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 87شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟88شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 89شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 90شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...91شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 92شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 93شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 94شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 95شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 96شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 97شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 98شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 99شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...100شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 101شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 102شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 103شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟104شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...105شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 106شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...107شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...108شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 109شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 110شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 111شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...112شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 113شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 114شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 115شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 116شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 117شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 118شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 119شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 120شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 121شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...122شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...123شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟124شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 125شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 126شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 127شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...128شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 129شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 130شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 131شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 132شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 133شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 134شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 135شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 136شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 137شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 138شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 139شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 140شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 141شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 142شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 143شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 144شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 145شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 146شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 147شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...148شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 149شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 150شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 151شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 152شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...153شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...154شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 155شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 156شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...157شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 158شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 159شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 160شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 161شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 162شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...163شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 164شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 165شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 166شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 167شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...168شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...169شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!170شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 171شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 172شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 173شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 174شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟175شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 176شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 177شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 178شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:179شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 180شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 181شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...182شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 183شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...184شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...185شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...186شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 187شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 188شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 189شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 190شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 191شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 192شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 193شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 194شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 195شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟196شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...197شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...198شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 199شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 200شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 201شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 202شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 203شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...204شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 205شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 206شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 207شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 208شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 209شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟210شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 211شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 212شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 213شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 214شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 215شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 216شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...217شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 218شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...219شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...220شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 221شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 222شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 223شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...224شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 225شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 226شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 227شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...228شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 229شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 230شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:231شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...232شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 233شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...234شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 235شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 236شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 237شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 238شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 239شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...240شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...241شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...242شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 243شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...244شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 245شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...246شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 247شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 248شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 249شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 250شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 251شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 252شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 253شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 254شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 255شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...256شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...257شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 258شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 259شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 260شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...261شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 262شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 263شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 264شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟265شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...266شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...267شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 268شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 269شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 270شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 271شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 272شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 273شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 274شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 275شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...276شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟277شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 278شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 279شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 280شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...281شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 282شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...283شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 284شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 285شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 286شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 287شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 288شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 289شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 290شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 291شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 292شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 293شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...294شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 295شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 296شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...297شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...298شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 299شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...300شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 301شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 302شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 303شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟304شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 305شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 306شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 307شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 308شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 309شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 310شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 311شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 312شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 313شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 314شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟315شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 316شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 317شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 318شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 319شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...320شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 321شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 322شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 323شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 324شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 325شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 326شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 327شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 328شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 329شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 330شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 331شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 332شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...333شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...334شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...335شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...336شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟337شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟338شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟339شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 340شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 341شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 342شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 343شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...344شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...345شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 346شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 347شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 348شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 349شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 350شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 351شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...352شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 353شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 354شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...355شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...356شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...357شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 358شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 359شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...360شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...361شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 362شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...363شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 364شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 365شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...366شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 367شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 368شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...369شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...370شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 371شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 372شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 373شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...374شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...375شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 376شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...377شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...378شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...379شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...380شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟381شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...382شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »383شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 384شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 385شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 386شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 387شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 388شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 389شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 390شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 391شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...392شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...393شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...394شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 395شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 396شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 397شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 398شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 399شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 400شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...401شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 402شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 403شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 404شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 405شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 406شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...407شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 408شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 409شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟410شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 411شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 412شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 413شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 414شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...415شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 416شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 417شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...418شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 419شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...420شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...421شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...422شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 423شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...424شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 425شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 426شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...427شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »428شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 429شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 430شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 431شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟432شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 433شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 434شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 435شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 436شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...437شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...438شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 439شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...440شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 441شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...442شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 443شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 444شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 445شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 446شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...447شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...448شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 449شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 450شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 451شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...452شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 453شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 454شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...455شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 456شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 457شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 458شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 459شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...460شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 461شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 462شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 463شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 464شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 465شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 466شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 467شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 468شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 469شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 470شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 471شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 472شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 473شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 474شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...475شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...476شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 477شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 478شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 479شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...480شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...481شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 482شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 483شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 484شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 485شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...486شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 487شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟488شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟489شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 490شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...491شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 492شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 493شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟494شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 495شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 496شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...497شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 498شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 499شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 500شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 501شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 502شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 503شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 504شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...505شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 506شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...507شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟508شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 509شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 510شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 511شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...512شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 513شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 514شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 515شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 516شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 517شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...518شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...519شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...520شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 521شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 522شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...523شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :524شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 525شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 526شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 527شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 528شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 529شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟530شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 531شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 532شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 533شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 534شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 535شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 536شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 537شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...538شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ