به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست

750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست
فی الجمله همه جام شرابات الهست
بر هیچ مکن تکیه و مگریز ز هر سو
کان شاه دل افروز ترا پشت و پناهست
زهد و ورع و خرقه و سجاده و تسبیح
مقصود خدا آمد و این ها همه راهست
یک سایه خورشید رخت تافت بعالم
عالم همه در سایه آن زلف سیاهست
چون پرده پندار برافتاد ببینی :
ما مست خداییم و جهان جمله بماهست
عالم همه در حیرت آن نور تجلیست
آن ماه چه ماه آمد و این شاه چه شاهست؟
با یاد تو قاسم همه عمر بسر برد
بی یاد تو یک دم همه عمر تباهست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...2شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 3شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...4شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 5شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 6شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟7شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 8شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 9شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 10شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 11شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 12شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 13شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟14شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟15شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟16شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...17شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟18شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...19شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 20شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 21شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 22شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...23شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 24شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 25شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 26شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 27شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 28شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 29شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...30شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 31شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...32شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...33شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 34شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...35شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 36شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...37شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...38شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 39شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 40شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 41شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 42شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...43شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 44شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 45شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...46شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 47شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 48شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 49شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 50شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 51شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 52شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 53شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 54شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...55شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 56شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 57شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...58شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...59شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 60شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 61شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...62شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 63شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟64شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟65شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...66شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 67شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...68شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 69شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 70شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 71شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 72شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 73شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 74شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...75شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 76شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 77شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 78شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 79شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟80شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 81شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 82شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...83شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 84شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 85شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 86شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 87شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 88شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 89شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 90شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 91شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...92شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 93شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 94شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 95شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟96شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...97شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 98شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...99شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...100شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 101شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 102شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 103شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...104شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 105شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 106شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 107شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 108شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 109شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 110شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 111شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 112شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 113شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...114شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...115شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟116شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 117شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 118شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 119شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...120شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 121شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 122شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 123شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 124شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 125شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 126شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 127شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 128شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 129شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 130شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 131شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 132شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 133شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 134شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 135شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 136شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 137شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 138شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 139شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...140شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 141شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 142شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 143شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 144شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...145شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...146شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 147شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 148شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...149شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 150شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 151شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 152شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 153شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 154شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...155شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 156شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 157شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 158شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 159شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...160شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...161شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!162شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 163شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 164شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 165شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 166شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟167شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 168شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 169شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 170شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:171شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 172شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 173شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...174شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 175شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...176شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...177شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...178شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 179شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 180شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 181شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 182شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 183شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 184شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 185شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 186شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 187شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟188شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...189شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...190شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 191شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 192شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 193شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 194شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 195شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...196شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 197شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 198شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 199شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 200شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 201شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟202شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 203شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 204شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 205شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 206شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 207شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 208شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...209شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 210شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...211شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...212شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 213شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 214شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 215شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...216شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 217شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 218شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 219شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...220شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 221شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 222شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:223شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...224شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 225شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...226شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 227شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 228شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 229شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 230شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 231شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...232شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...233شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...234شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 235شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...236شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 237شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...238شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 239شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 240شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 241شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 242شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 243شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 244شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 245شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 246شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 247شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...248شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...249شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 250شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 251شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 252شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...253شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 254شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 255شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 256شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟257شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...258شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...259شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 260شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 261شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 262شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 263شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 264شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 265شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 266شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 267شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...268شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟269شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 270شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 271شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 272شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...273شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 274شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...275شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 276شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 277شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 278شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 279شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 280شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 281شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 282شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 283شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 284شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 285شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...286شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 287شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 288شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...289شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...290شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 291شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...292شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 293شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 294شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 295شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟296شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 297شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 298شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 299شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 300شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 301شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 302شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 303شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 304شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 305شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 306شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟307شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 308شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 309شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 310شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 311شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...312شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 313شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 314شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 315شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 316شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 317شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 318شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 319شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 320شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 321شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 322شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 323شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 324شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...325شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...326شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...327شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...328شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟329شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟330شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟331شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 332شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 333شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 334شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 335شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...336شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...337شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 338شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 339شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 340شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 341شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 342شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 343شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...344شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 345شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 346شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...347شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...348شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...349شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 350شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 351شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...352شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...353شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 354شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...355شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 356شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 357شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...358شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 359شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 360شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...361شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...362شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 363شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 364شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 365شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...366شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...367شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 368شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...369شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...370شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...371شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...372شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟373شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...374شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »375شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 376شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 377شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 378شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 379شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 380شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 381شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 382شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 383شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...384شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...385شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...386شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 387شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 388شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 389شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 390شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 391شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 392شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...393شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 394شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 395شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 396شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 397شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 398شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...399شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 400شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 401شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟402شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 403شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 404شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 405شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 406شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...407شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 408شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 409شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...410شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 411شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...412شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...413شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...414شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 415شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...416شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 417شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 418شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...419شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »420شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 421شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 422شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 423شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟424شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 425شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 426شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 427شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 428شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...429شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...430شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 431شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...432شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 433شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...434شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 435شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 436شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 437شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 438شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...439شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...440شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 441شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 442شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 443شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...444شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 445شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 446شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...447شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 448شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 449شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 450شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 451شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...452شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 453شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 454شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 455شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 456شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 457شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 458شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 459شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 460شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 461شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 462شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 463شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 464شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 465شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 466شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...467شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...468شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 469شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 470شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 471شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...472شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...473شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 474شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 475شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 476شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 477شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...478شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 479شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟480شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟481شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 482شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...483شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 484شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 485شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟486شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 487شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 488شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...489شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 490شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 491شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 492شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 493شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 494شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 495شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 496شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...497شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 498شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...499شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟500شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 501شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 502شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 503شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...504شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 505شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 506شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 507شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 508شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 509شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...510شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...511شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...512شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 513شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 514شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...515شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :516شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 517شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 518شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 519شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 520شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 521شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟522شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 523شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 524شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 525شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 526شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 527شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 528شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 529شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...530شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ