به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست

800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست
دل و جان عاشق آن نرگس مستانه اوست
من ازان یار چه گویم؟ که عجب دلداریست!
شمع جانست و جهان عاشق و پروانه اوست
قصه عشق غریبست و نشاید گفتن
در دو عالم همه جا قصه افسانه اوست
دو جهان مست خرابند ز جام ازلی
دو جهان در دو جهان ساقی می خانه اوست
جام آن یار من از حد و نهایت بگذشت
ز سمک تا بسما ساغر و پیمانه اوست
ما بغیر از تو ندیدیم بعالم دگری
زلف دلدار گرامیست، که در شانه اوست
گر بپرسند ترا: عاشق فرزانه کجاست؟
قاسم سوخته دل عاشق فرزانه اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 2شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 3شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 4شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...5شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...6شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...7شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 8شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 9شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...10شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...11شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 12شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...13شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 14شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 15شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟16شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 17شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 18شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 19شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 20شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 21شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 22شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟23شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟24شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟25شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...26شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟27شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...28شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 29شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 30شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 31شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...32شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 33شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 34شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 35شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 36شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 37شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 38شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...39شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 40شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...41شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...42شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 43شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...44شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 45شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...46شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...47شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 48شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 49شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 50شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 51شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...52شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 53شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 54شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...55شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 56شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 57شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 58شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 59شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 60شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 61شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 62شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 63شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...64شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 65شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 66شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...67شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...68شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 69شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 70شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...71شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 72شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟73شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟74شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...75شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 76شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...77شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 78شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 79شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 80شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 81شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 82شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 83شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...84شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 85شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 86شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 87شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 88شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟89شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 90شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 91شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...92شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 93شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 94شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 95شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 96شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 97شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 98شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 99شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 100شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...101شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 102شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 103شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 104شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟105شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...106شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 107شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...108شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...109شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 110شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 111شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 112شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...113شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 114شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 115شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 116شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 117شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 118شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 119شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 120شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 121شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 122شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...123شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...124شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟125شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 126شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 127شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 128شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...129شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 130شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 131شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 132شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 133شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 134شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 135شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 136شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 137شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 138شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 139شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 140شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 141شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 142شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 143شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 144شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 145شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 146شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 147شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 148شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...149شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 150شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 151شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 152شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 153شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...154شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...155شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 156شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 157شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...158شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 159شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 160شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 161شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 162شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 163شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...164شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 165شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 166شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 167شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 168شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...169شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...170شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!171شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 172شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 173شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 174شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 175شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟176شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 177شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 178شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 179شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:180شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 181شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 182شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...183شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 184شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...185شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...186شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...187شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 188شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 189شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 190شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 191شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 192شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 193شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 194شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 195شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 196شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟197شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...198شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...199شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 200شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 201شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 202شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 203شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 204شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...205شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 206شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 207شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 208شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 209شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 210شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟211شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 212شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 213شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 214شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 215شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 216شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 217شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...218شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 219شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...220شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...221شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 222شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 223شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 224شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...225شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 226شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 227شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 228شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...229شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 230شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 231شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:232شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...233شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 234شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...235شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 236شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 237شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 238شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 239شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 240شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...241شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...242شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...243شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 244شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...245شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 246شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...247شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 248شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 249شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 250شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 251شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 252شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 253شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 254شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 255شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 256شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...257شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...258شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 259شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 260شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 261شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...262شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 263شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 264شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 265شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟266شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...267شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...268شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 269شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 270شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 271شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 272شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 273شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 274شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 275شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 276شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...277شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟278شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 279شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 280شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 281شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...282شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 283شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...284شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 285شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 286شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 287شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 288شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 289شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 290شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 291شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 292شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 293شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 294شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...295شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 296شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 297شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...298شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...299شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 300شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...301شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 302شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 303شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 304شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟305شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 306شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 307شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 308شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 309شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 310شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 311شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 312شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 313شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 314شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 315شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟316شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 317شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 318شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 319شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 320شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...321شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 322شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 323شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 324شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 325شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 326شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 327شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 328شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 329شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 330شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 331شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 332شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 333شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...334شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...335شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...336شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...337شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟338شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟339شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟340شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 341شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 342شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 343شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 344شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...345شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...346شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 347شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 348شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 349شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 350شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 351شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 352شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...353شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 354شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 355شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...356شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...357شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...358شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 359شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 360شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...361شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...362شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 363شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...364شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 365شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 366شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...367شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 368شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 369شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...370شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...371شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 372شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 373شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 374شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...375شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...376شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 377شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...378شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...379شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...380شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...381شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟382شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...383شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »384شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 385شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 386شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 387شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 388شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 389شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 390شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 391شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 392شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...393شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...394شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...395شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 396شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 397شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 398شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 399شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 400شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 401شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...402شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 403شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 404شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 405شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 406شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 407شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...408شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 409شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 410شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟411شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 412شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 413شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 414شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 415شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...416شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 417شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 418شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...419شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 420شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...421شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...422شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...423شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 424شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...425شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 426شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 427شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...428شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »429شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 430شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 431شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 432شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟433شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 434شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 435شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 436شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 437شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...438شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...439شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 440شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...441شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 442شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...443شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 444شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 445شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 446شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 447شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...448شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...449شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 450شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 451شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 452شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...453شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 454شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 455شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...456شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 457شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 458شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 459شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 460شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...461شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 462شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 463شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 464شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 465شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 466شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 467شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 468شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 469شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 470شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 471شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 472شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 473شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 474شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 475شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...476شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...477شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 478شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 479شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 480شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...481شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...482شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 483شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 484شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 485شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 486شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...487شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 488شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟489شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟490شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 491شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...492شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 493شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 494شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟495شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 496شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 497شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...498شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 499شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 500شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 501شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 502شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 503شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 504شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 505شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...506شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 507شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...508شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟509شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 510شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 511شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 512شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...513شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 514شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 515شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 516شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 517شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 518شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...519شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...520شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...521شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 522شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 523شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...524شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :525شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 526شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 527شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 528شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 529شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 530شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟531شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 532شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 533شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 534شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 535شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 536شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 537شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 538شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...539شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ