به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست

780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

امروز بهرحال به از دی و پریرست
عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست
آفاق عبیر بیز شد، آخر چه ظهورست؟
یا نور تجلی که ز سلطان نصیرست
ار جمله ذرات جهان مخفی و پیداست
ار جمله صفت شاهد بی مثل و نظیرست
زنهار! دل از غیر نگه دار، که آن یار
در هر نفسی واقف اسرار ضمیرست
جان و دل آفاق بیک جلوه ببردی
خوش حالت صیدی که بدام تو اسیرست
ای طالب دیدار، برو دیده بدست آر
چون واقف اسرار شوی خیر کثیرست
قاسم، چو خطا رفت، بیا سجده سهو آر
کان لطف و کرم توبه ده و عذر پذیرست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 2شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 3شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 4شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 5شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...6شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 7شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 8شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 9شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...10شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 11شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 12شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 13شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 14شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 15شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟16شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 17شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 18شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...19شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 20شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 21شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...22شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 23شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 24شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :25شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 26شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 27شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟28شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 29شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 30شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 31شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 32شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 33شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 34شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 35شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 36شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 37شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 38شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 39شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...40شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 41شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 42شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 43شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 44شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...45شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 46شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 47شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 48شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 49شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...50شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...51شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...52شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 53شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 54شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...55شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...56شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 57شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...58شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 59شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 60شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟61شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 62شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 63شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 64شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 65شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 66شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 67شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟68شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟69شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟70شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...71شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟72شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...73شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 74شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 75شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 76شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...77شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 78شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 79شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 80شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 81شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 82شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 83شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...84شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 85شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...86شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...87شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 88شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...89شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 90شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...91شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...92شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 93شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 94شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 95شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 96شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...97شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 98شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 99شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...100شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 101شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 102شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 103شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 104شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 105شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 106شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 107شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 108شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...109شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 110شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 111شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...112شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...113شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 114شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 115شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...116شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 117شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟118شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟119شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...120شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 121شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...122شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 123شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 124شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 125شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 126شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 127شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 128شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...129شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 130شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 131شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 132شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 133شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟134شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 135شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 136شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...137شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 138شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 139شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 140شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 141شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 142شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 143شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 144شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 145شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...146شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 147شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 148شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 149شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟150شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...151شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 152شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...153شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...154شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 155شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 156شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 157شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...158شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 159شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 160شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 161شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 162شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 163شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 164شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 165شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 166شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 167شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...168شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...169شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟170شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 171شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 172شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 173شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...174شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 175شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 176شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 177شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 178شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 179شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 180شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 181شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 182شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 183شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 184شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 185شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 186شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 187شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 188شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 189شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 190شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 191شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 192شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 193شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...194شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 195شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 196شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 197شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 198شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...199شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...200شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 201شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 202شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...203شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 204شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 205شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 206شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 207شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 208شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...209شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 210شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 211شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 212شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 213شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...214شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...215شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!216شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 217شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 218شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 219شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 220شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟221شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 222شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 223شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 224شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:225شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 226شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 227شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...228شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 229شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...230شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...231شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...232شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 233شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 234شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 235شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 236شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 237شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 238شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 239شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 240شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 241شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟242شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...243شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...244شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 245شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 246شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 247شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 248شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 249شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...250شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 251شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 252شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 253شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 254شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 255شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟256شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 257شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 258شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 259شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 260شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 261شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 262شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...263شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 264شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...265شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...266شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 267شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 268شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 269شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...270شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 271شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 272شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 273شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...274شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 275شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 276شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:277شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...278شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 279شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...280شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 281شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 282شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 283شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 284شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 285شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...286شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...287شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...288شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 289شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...290شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 291شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...292شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 293شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 294شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 295شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 296شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 297شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 298شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 299شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 300شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 301شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...302شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...303شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 304شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 305شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 306شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...307شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 308شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 309شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 310شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟311شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...312شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...313شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 314شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 315شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 316شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 317شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 318شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 319شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 320شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 321شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...322شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟323شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 324شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 325شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 326شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...327شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 328شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...329شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 330شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 331شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 332شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 333شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 334شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 335شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 336شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 337شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 338شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 339شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...340شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 341شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 342شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...343شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...344شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 345شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...346شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 347شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 348شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 349شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟350شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 351شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 352شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 353شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 354شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 355شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 356شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 357شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 358شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 359شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 360شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟361شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 362شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 363شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 364شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 365شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...366شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 367شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 368شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 369شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 370شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 371شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 372شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 373شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 374شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 375شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 376شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 377شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 378شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...379شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...380شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...381شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...382شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟383شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟384شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟385شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 386شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 387شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 388شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 389شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...390شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...391شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 392شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 393شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 394شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 395شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 396شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 397شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...398شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 399شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 400شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...401شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...402شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...403شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 404شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 405شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...406شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...407شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 408شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...409شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 410شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 411شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...412شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 413شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 414شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...415شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...416شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 417شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 418شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 419شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...420شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...421شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 422شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...423شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...424شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...425شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...426شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟427شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...428شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »429شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 430شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 431شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 432شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 433شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 434شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 435شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 436شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 437شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...438شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...439شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...440شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 441شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 442شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 443شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 444شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 445شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 446شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...447شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 448شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 449شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 450شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 451شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 452شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...453شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 454شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 455شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟456شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 457شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 458شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 459شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 460شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...461شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 462شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 463شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...464شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 465شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...466شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...467شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...468شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 469شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...470شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 471شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 472شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...473شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »474شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 475شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 476شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 477شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟478شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 479شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 480شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 481شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 482شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...483شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...484شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 485شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...486شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 487شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...488شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 489شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 490شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 491شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 492شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...493شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...494شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 495شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 496شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 497شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...498شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 499شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 500شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...501شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 502شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 503شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 504شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 505شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...506شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 507شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 508شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 509شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 510شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 511شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 512شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 513شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 514شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 515شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 516شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 517شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 518شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 519شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 520شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...521شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...522شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 523شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 524شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 525شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...526شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...527شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 528شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 529شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 530شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 531شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...532شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 533شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟534شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟535شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 536شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...537شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 538شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 539شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟540شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 541شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 542شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...543شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 544شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 545شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 546شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 547شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 548شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 549شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 550شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...551شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 552شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...553شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟554شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 555شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 556شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 557شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...558شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 559شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 560شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 561شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 562شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 563شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...564شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...565شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...566شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 567شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 568شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...569شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :570شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 571شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 572شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 573شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 574شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 575شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟576شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 577شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 578شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 579شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 580شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 581شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 582شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 583شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...584شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ