به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست

1000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خرد مستست و دل مستست و جان مست
بسودایت روان ناتوان مست
ز حد بگذشت مستیهای ذرات
فلک مست و زمین مست و زمان مست
بیا در باغ و شور بلبلان بین
سمن مست و چمن مست، ارغوان مست
شراب ناب رحمان را چه گویم؟
کزو دلداده مست و دلستان مست
ز دنیی تا بعقبی گر ببینی
همه ره کاروان در کاروان مست
دلی کز ما و من آزاد آید
چه در کعبه، چه در دیر مغان مست
جهان مستند و ز مستی ندانند
جهان اندر جهان اندر جهان مست
درین دریا، که عالم قطره اوست
ز قطره تا ببحر بی کران مست
بقول قاسمی این سکر عامست
خرد مست و یقین مست و گمان مست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 2شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 3شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 4شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 5شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟6شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 7شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 8شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...9شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 10شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 11شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...12شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 13شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 14شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :15شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 16شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 17شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟18شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 19شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 20شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 21شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 22شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 23شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 24شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 25شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 26شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 27شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 28شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 29شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...30شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 31شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 32شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 33شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 34شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...35شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 36شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 37شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 38شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 39شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...40شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...41شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...42شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 43شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 44شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...45شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...46شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 47شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...48شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 49شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 50شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟51شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 52شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 53شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 54شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 55شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 56شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 57شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟58شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟59شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟60شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...61شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟62شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...63شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 64شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 65شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 66شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...67شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 68شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 69شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 70شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 71شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 72شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 73شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...74شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 75شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...76شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...77شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 78شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...79شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 80شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...81شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...82شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 83شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 84شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 85شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 86شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...87شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 88شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 89شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...90شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 91شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 92شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 93شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 94شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 95شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 96شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 97شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 98شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...99شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 100شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 101شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...102شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...103شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 104شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 105شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...106شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 107شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟108شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟109شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...110شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 111شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...112شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 113شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 114شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 115شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 116شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 117شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 118شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...119شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 120شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 121شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 122شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 123شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟124شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 125شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 126شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...127شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 128شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 129شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 130شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 131شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 132شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 133شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 134شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 135شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...136شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 137شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 138شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 139شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟140شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...141شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 142شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...143شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...144شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 145شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 146شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 147شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...148شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 149شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 150شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 151شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 152شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 153شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 154شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 155شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 156شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 157شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...158شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...159شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟160شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 161شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 162شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 163شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...164شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 165شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 166شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 167شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 168شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 169شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 170شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 171شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 172شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 173شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 174شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 175شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 176شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 177شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 178شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 179شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 180شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 181شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 182شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 183شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...184شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 185شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 186شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 187شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 188شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...189شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...190شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 191شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 192شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...193شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 194شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 195شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 196شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 197شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 198شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...199شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 200شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 201شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 202شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 203شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...204شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...205شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!206شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 207شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 208شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 209شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 210شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟211شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 212شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 213شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 214شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:215شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 216شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 217شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...218شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 219شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...220شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...221شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...222شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 223شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 224شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 225شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 226شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 227شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 228شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 229شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 230شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 231شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟232شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...233شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...234شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 235شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 236شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 237شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 238شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 239شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...240شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 241شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 242شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 243شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 244شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 245شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟246شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 247شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 248شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 249شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 250شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 251شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 252شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...253شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 254شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...255شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...256شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 257شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 258شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 259شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...260شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 261شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 262شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 263شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...264شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 265شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 266شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:267شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...268شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 269شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...270شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 271شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 272شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 273شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 274شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 275شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...276شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...277شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...278شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 279شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...280شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 281شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...282شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 283شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 284شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 285شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 286شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 287شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 288شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 289شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 290شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 291شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...292شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...293شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 294شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 295شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 296شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...297شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 298شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 299شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 300شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟301شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...302شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...303شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 304شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 305شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 306شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 307شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 308شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 309شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 310شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 311شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...312شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟313شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 314شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 315شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 316شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...317شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 318شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...319شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 320شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 321شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 322شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 323شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 324شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 325شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 326شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 327شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 328شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 329شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...330شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 331شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 332شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...333شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...334شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 335شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...336شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 337شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 338شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 339شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟340شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 341شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 342شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 343شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 344شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 345شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 346شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 347شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 348شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 349شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 350شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟351شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 352شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 353شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 354شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 355شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...356شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 357شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 358شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 359شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 360شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 361شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 362شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 363شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 364شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 365شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 366شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 367شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 368شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...369شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...370شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...371شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...372شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟373شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟374شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟375شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 376شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 377شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 378شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 379شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...380شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...381شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 382شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 383شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 384شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 385شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 386شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 387شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...388شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 389شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 390شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...391شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...392شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...393شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 394شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 395شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...396شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...397شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 398شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...399شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 400شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 401شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...402شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 403شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 404شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...405شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...406شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 407شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 408شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 409شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...410شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...411شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 412شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...413شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...414شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...415شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...416شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟417شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...418شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »419شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 420شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 421شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 422شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 423شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 424شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 425شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 426شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 427شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...428شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...429شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...430شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 431شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 432شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 433شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 434شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 435شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 436شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...437شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 438شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 439شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 440شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 441شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 442شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...443شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 444شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 445شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟446شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 447شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 448شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 449شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 450شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...451شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 452شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 453شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...454شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 455شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...456شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...457شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...458شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 459شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...460شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 461شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 462شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...463شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »464شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 465شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 466شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 467شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟468شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 469شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 470شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 471شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 472شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...473شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...474شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 475شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...476شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 477شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...478شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 479شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 480شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 481شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 482شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...483شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...484شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 485شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 486شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 487شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...488شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 489شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 490شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...491شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 492شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 493شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 494شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 495شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...496شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 497شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 498شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 499شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 500شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 501شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 502شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 503شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 504شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 505شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 506شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 507شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 508شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 509شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 510شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...511شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...512شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 513شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 514شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 515شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...516شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...517شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 518شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 519شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 520شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 521شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...522شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 523شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟524شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟525شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 526شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...527شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 528شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 529شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟530شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 531شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 532شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...533شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 534شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 535شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 536شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 537شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 538شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 539شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 540شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...541شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 542شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...543شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟544شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 545شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 546شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 547شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...548شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 549شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 550شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 551شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 552شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 553شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...554شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...555شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...556شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 557شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 558شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...559شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :560شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 561شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 562شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 563شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 564شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 565شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟566شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 567شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 568شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 569شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 570شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 571شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 572شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 573شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...574شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ