کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدوست
    جمله ذرات جهان را رو بدان روی نکوست
    مست دیدارند ذرات جهان بر طور عشق
    در دل هر ذره ای صد آتش از سودای اوست
    حسن عالم گیر او هرجا بنوعی جلوه کرد
    این یکی گوید: حبیبی و آن دگر گوید که: دوست
    ناصحا، زین بیشتر بدخو و بدگویی مکن
    آبروی ما نریزی، آبرو نه آب جوست
    عاشقی و زاهدی با هم نمی آیند راست
    شاهدی و عاشقی افسانه سنگ و سبوست
    عشق ما را کرد خالی، خود بجای ما نشست
    پر شدیم از عشق حق، نه مغز ماند این جا، نه پوست
    قاسمی، از چرخ و ارکان گر شکایت می کنی
    چرخ و ارکان عاجزانند، این شکایت ها ازوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha