به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خواست؟

960عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

«و هو معکم » گفت از این معنی چه خواست؟
یعنی جانها در بقای حق فناست
این معیت چیست باری فی المثل؟
جان جانها صوت و این معنی صداست
منتهی هرگز نگردد سر عشق
سر عاشق منتها در منتهاست
بی حلول و اتحاد آن شاه عشق
لایزال و لم یزل مهمان ماست
گفتمش :بنشین و بنشان فتنه را
خاست وندر خاستن صد فتنه خاست
صد هزاران نامه دارد شاه عشق
در طی هر نامه ما را نامهاست
قاسمی، طالب ز فرط اشتیاق
چون گذشت از جان، ز جانان مرحباست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...2شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...3شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:4شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟5شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...6شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟7شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 8شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 9شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 10شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 11شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...12شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟13شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 14شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 15شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 16شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 17شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 18شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 19شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...20شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 21شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 22شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 23شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 24شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 25شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟26شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 27شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 28شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 29شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 30شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 31شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...32شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 33شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 34شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 35شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...36شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 37شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 38شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 39شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 40شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 41شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟42شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 43شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 44شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...45شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 46شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 47شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...48شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 49شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 50شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :51شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 52شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 53شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟54شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 55شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 56شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 57شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 58شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 59شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 60شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 61شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 62شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 63شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 64شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 65شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...66شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 67شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 68شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 69شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 70شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...71شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 72شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 73شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 74شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 75شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...76شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...77شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...78شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 79شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 80شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...81شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...82شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 83شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...84شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 85شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 86شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟87شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 88شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 89شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 90شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 91شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 92شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 93شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟94شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟95شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟96شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...97شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟98شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...99شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 100شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 101شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 102شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...103شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 104شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 105شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 106شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 107شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 108شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 109شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...110شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 111شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...112شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...113شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 114شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...115شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 116شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...117شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...118شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 119شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 120شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 121شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 122شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...123شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 124شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 125شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...126شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 127شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 128شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 129شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 130شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 131شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 132شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 133شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 134شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...135شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 136شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 137شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...138شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...139شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 140شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 141شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...142شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 143شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟144شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟145شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...146شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 147شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...148شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 149شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 150شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 151شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 152شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 153شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 154شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...155شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 156شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 157شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 158شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 159شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟160شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 161شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 162شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...163شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 164شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 165شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 166شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 167شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 168شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 169شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 170شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 171شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...172شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 173شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 174شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 175شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟176شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...177شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 178شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...179شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...180شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 181شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 182شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 183شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...184شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 185شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 186شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 187شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 188شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 189شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 190شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 191شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 192شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 193شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...194شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...195شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟196شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 197شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 198شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 199شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...200شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 201شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 202شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 203شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 204شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 205شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 206شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 207شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 208شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 209شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 210شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 211شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 212شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 213شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 214شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 215شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 216شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 217شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 218شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 219شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...220شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 221شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 222شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 223شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 224شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...225شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...226شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 227شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 228شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...229شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 230شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 231شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 232شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 233شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 234شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...235شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 236شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 237شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 238شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 239شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...240شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...241شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!242شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 243شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 244شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 245شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 246شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟247شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 248شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 249شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 250شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:251شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 252شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 253شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...254شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 255شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...256شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...257شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...258شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 259شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 260شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 261شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 262شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 263شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 264شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 265شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 266شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 267شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟268شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...269شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...270شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 271شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 272شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 273شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 274شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 275شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...276شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 277شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 278شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 279شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 280شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 281شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟282شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 283شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 284شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 285شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 286شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 287شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 288شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...289شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 290شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...291شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...292شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 293شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 294شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 295شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...296شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 297شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 298شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 299شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...300شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 301شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 302شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:303شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...304شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 305شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...306شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 307شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 308شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 309شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 310شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 311شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...312شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...313شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...314شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 315شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...316شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 317شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...318شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 319شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 320شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 321شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 322شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 323شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 324شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 325شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 326شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 327شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...328شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...329شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 330شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 331شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 332شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...333شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 334شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 335شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 336شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟337شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...338شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...339شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 340شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 341شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 342شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 343شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 344شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 345شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 346شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 347شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...348شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟349شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 350شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 351شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 352شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...353شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 354شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...355شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 356شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 357شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 358شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 359شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 360شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 361شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 362شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 363شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 364شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 365شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...366شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 367شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 368شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...369شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...370شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 371شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...372شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 373شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 374شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 375شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟376شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 377شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 378شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 379شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 380شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 381شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 382شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 383شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 384شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 385شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 386شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟387شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 388شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 389شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 390شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 391شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...392شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 393شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 394شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 395شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 396شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 397شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 398شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 399شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 400شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 401شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 402شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 403شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 404شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...405شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...406شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...407شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...408شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟409شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟410شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟411شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 412شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 413شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 414شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 415شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...416شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...417شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 418شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 419شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 420شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 421شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 422شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 423شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...424شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 425شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 426شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...427شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...428شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...429شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 430شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 431شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...432شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...433شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 434شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...435شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 436شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 437شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...438شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 439شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 440شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...441شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...442شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 443شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 444شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 445شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...446شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...447شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 448شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...449شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...450شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...451شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...452شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟453شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...454شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »455شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 456شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 457شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 458شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 459شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 460شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 461شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 462شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 463شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...464شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...465شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...466شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 467شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 468شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 469شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 470شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 471شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 472شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...473شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 474شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 475شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 476شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 477شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 478شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...479شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 480شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 481شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟482شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 483شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 484شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 485شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 486شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...487شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 488شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 489شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...490شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 491شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...492شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...493شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...494شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 495شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...496شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 497شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 498شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...499شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »500شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 501شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 502شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 503شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟504شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 505شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 506شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 507شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 508شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...509شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...510شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 511شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...512شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 513شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...514شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 515شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 516شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 517شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 518شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...519شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...520شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 521شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 522شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 523شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...524شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 525شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 526شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...527شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 528شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 529شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 530شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 531شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...532شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 533شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 534شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 535شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 536شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 537شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 538شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 539شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 540شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 541شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 542شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 543شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 544شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 545شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 546شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...547شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...548شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 549شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 550شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 551شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...552شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...553شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 554شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 555شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 556شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 557شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...558شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 559شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟560شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟561شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 562شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...563شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 564شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 565شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟566شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 567شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 568شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...569شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 570شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 571شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 572شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 573شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 574شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 575شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 576شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...577شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 578شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...579شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟580شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 581شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 582شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 583شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...584شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 585شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 586شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 587شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 588شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 589شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...590شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...591شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...592شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 593شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 594شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...595شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :596شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 597شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 598شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 599شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 600شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 601شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟602شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 603شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 604شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 605شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 606شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 607شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 608شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 609شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...610شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ