به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۳۶: بیادت زنده ام، اینست مشرب

740عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیادت زنده ام، اینست مشرب
مدامت بنده ام، اینست مذهب
جمال جان فزایت را بشادی
همه امید می داریم، یا رب
چو پیدا گشت اسرار «اناالحق »
ز غیر او تهی کن قلب و قالب
اگر تو سالک راهی بتحقیق
شب اندر روز گم شد روز در شب
لبم خشکست و جانم تشنه دایم
بیار،ای ساقی، آن جام لبالب
بقول «کن » مرا در شور آور
جهان شیرین شد از آنچاه غبغب
مرا از خواب خوش بیدار گرداند
بعکس روی خود آن ماه نخشب
جمال جانفزا بنمای از دور
روان قاسمی را کن مقرب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵: ای چشم تو در شوخی سر فتنه دورانها 2شمارهٔ ۳۶: بیادت زنده ام، اینست مشرب 3شمارهٔ ۳۷: لب عالم منم،چه لب؟لب لب 4شمارهٔ ۳۸: «اسمعوا منی، یا اولی الالباب »:5شمارهٔ ۳۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 6شمارهٔ ۴۰: ای رخ زیبای تو رشک مه و آفتاب 7شمارهٔ ۴۱: باده ارزان شد و زهاد خرابند و یباب 8شمارهٔ ۴۲: چند ازین افسانهای خاک و آب؟9شمارهٔ ۴۳: سخنی می رود به صدق و صواب 10شمارهٔ ۴۴: سخنی می رود بوجه صواب 11شمارهٔ ۴۵: شب، همه شب به هوای تو چنین مست خرا ...12شمارهٔ ۴۶: عاشقم، خسته ام، خراب و یباب 13شمارهٔ ۴۷: «لن ترانی » می رسد از طور موسی را ...14شمارهٔ ۴۸: یار همسایه تو شد، دریاب 15شمارهٔ ۴۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 16شمارهٔ ۵۰: ای پرتو جمال ترا بنده آفتاب 17شمارهٔ ۵۱: عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت 18شمارهٔ ۵۲: ای مظهر جمال تو مرآت کاینات 19شمارهٔ ۵۳: پیش از بنای مدرسه و دیر سومنات 20شمارهٔ ۵۴: دلم رابرد عشقت، «فات مافات »21شمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »22شمارهٔ ۵۶: مرآت اوست جمله ذرات کاینات 23شمارهٔ ۵۷: عشق ما را هزار فن آموخت 24شمارهٔ ۵۸: از ما خبر برید بدان عاشقان مست :25شمارهٔ ۵۹: گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست 26شمارهٔ ۶۰: ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست 27شمارهٔ ۶۱: ای دوست، دلم راهوس باده حمراست 28شمارهٔ ۶۲: این همه موج بی کران ز چه خاست؟29شمارهٔ ۶۳: بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست 30شمارهٔ ۶۴: جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداس ...31شمارهٔ ۶۵: چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست 32شمارهٔ ۶۶: چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداس ...33شمارهٔ ۶۷: خورشید منور ز جمال تو هویداست 34شمارهٔ ۶۸: دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست 35شمارهٔ ۶۹: دین هر کس بقدر صدق و صفاست 36شمارهٔ ۷۰: رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست 37شمارهٔ ۷۱: ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست 38شمارهٔ ۷۲: عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راس ...39شمارهٔ ۷۳: معراج عاشقی، که فنا در پی فناست 40شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...41شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...42شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:43شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟44شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...45شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟46شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 47شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 48شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 49شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 50شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...51شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟52شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 53شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 54شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 55شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 56شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 57شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 58شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...59شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 60شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 61شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 62شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 63شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 64شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟65شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 66شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 67شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 68شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 69شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 70شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...71شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 72شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 73شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 74شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...75شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 76شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 77شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 78شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 79شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 80شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟81شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 82شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 83شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...84شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 85شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 86شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...87شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 88شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 89شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :90شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 91شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 92شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟93شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 94شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 95شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 96شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 97شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 98شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 99شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 100شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 101شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 102شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 103شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 104شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...105شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 106شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 107شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 108شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 109شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...110شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 111شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 112شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 113شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 114شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...115شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...116شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...117شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 118شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 119شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...120شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...121شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 122شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...123شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 124شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 125شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟126شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 127شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 128شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 129شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 130شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 131شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 132شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟133شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟134شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟135شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...136شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟137شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...138شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 139شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 140شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 141شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...142شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 143شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 144شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 145شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 146شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 147شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 148شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...149شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 150شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...151شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...152شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 153شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...154شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 155شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...156شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...157شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 158شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 159شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 160شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 161شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...162شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 163شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 164شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...165شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 166شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 167شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 168شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 169شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 170شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 171شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 172شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 173شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...174شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 175شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 176شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...177شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...178شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 179شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 180شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...181شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 182شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟183شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟184شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...185شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 186شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...187شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 188شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 189شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 190شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 191شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 192شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 193شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...194شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 195شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 196شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 197شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 198شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟199شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 200شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 201شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...202شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 203شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 204شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 205شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 206شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 207شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 208شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 209شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 210شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...211شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 212شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 213شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 214شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟215شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...216شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 217شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...218شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...219شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 220شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 221شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 222شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...223شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 224شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 225شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 226شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 227شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 228شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 229شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 230شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 231شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 232شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...233شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...234شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟235شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 236شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 237شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 238شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...239شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 240شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 241شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 242شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 243شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 244شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 245شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 246شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 247شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 248شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 249شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 250شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 251شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 252شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 253شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 254شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 255شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 256شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 257شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 258شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...259شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 260شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 261شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 262شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 263شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...264شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...265شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 266شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 267شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...268شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 269شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 270شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 271شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 272شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 273شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...274شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 275شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 276شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 277شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 278شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...279شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...280شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!281شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 282شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 283شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 284شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 285شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟286شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 287شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 288شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 289شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:290شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 291شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 292شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...293شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 294شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...295شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...296شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...297شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 298شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 299شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 300شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 301شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 302شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 303شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 304شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 305شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 306شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟307شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...308شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...309شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 310شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 311شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 312شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 313شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 314شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...315شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 316شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 317شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 318شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 319شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 320شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟321شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 322شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 323شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 324شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 325شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 326شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 327شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...328شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 329شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...330شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...331شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 332شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 333شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 334شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...335شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 336شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 337شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 338شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...339شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 340شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 341شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:342شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...343شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 344شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...345شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 346شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 347شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 348شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 349شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 350شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...351شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...352شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...353شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 354شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...355شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 356شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...357شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 358شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 359شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 360شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 361شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 362شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 363شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 364شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 365شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 366شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...367شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...368شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 369شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 370شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 371شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...372شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 373شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 374شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 375شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟376شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...377شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...378شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 379شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 380شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 381شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 382شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 383شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 384شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 385شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 386شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...387شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟388شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 389شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 390شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 391شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...392شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 393شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...394شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 395شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 396شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 397شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 398شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 399شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 400شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 401شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 402شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 403شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 404شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...405شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 406شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 407شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...408شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...409شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 410شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...411شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 412شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 413شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 414شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟415شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 416شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 417شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 418شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 419شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 420شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 421شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 422شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 423شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 424شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 425شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟426شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 427شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 428شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 429شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 430شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...431شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 432شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 433شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 434شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 435شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 436شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 437شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 438شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 439شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 440شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 441شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 442شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 443شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...444شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...445شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...446شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...447شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟448شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟449شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟450شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 451شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 452شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 453شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 454شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...455شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...456شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 457شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 458شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 459شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 460شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 461شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 462شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...463شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 464شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 465شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...466شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...467شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...468شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 469شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 470شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...471شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...472شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 473شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...474شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 475شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 476شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...477شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 478شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 479شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...480شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...481شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 482شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 483شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 484شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...485شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...486شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 487شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...488شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...489شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...490شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...491شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟492شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...493شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »494شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 495شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 496شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 497شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 498شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 499شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 500شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 501شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 502شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...503شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...504شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...505شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 506شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 507شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 508شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 509شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 510شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 511شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...512شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 513شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 514شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 515شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 516شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 517شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...518شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 519شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 520شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟521شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 522شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 523شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 524شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 525شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...526شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 527شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 528شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...529شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 530شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...531شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...532شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...533شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 534شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...535شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 536شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 537شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...538شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »539شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 540شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 541شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 542شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟543شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 544شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 545شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 546شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 547شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...548شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...549شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 550شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...551شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 552شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...553شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 554شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 555شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 556شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 557شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...558شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...559شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 560شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 561شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 562شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...563شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 564شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 565شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...566شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 567شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 568شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 569شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 570شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...571شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 572شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 573شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 574شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 575شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 576شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 577شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 578شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 579شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 580شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 581شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 582شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 583شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 584شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 585شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...586شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...587شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 588شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 589شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 590شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...591شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...592شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 593شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 594شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 595شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 596شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...597شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 598شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟599شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟600شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 601شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...602شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 603شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 604شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟605شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 606شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 607شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...608شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 609شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 610شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 611شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 612شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 613شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 614شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 615شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...616شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 617شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...618شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟619شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 620شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 621شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 622شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...623شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 624شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 625شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 626شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 627شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 628شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...629شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...630شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...631شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 632شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 633شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...634شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :635شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 636شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 637شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 638شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 639شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 640شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟641شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 642شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 643شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 644شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 645شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 646شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 647شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 648شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...649شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ