به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »

870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

«ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »
«ثم علی العرش استوا» است نهایات
حضرت حق را عروش نامتناهیست
فاش بگویم عروش جمله ذرات
بر سر ذره مستویست باسمی
چون بشناسی رسی بنیل مرادات
هرچه که گویم، فقیه گوید: هی هی
هرچه که گوید فقیه، گویم: هیهات!
هرکه شراب خدا ز جام محمد
نوش کند، وارهد ز عشوه وطامات
نعره مستی مزن، که مست هوایی
غایت عمیا بود بجهل مباهات
قاسمی و صحبت فقیه مقلد؟
فاتحه خوانیم بهر دفع بلیات

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۴: دلم رابرد عشقت، «فات مافات »2شمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »3شمارهٔ ۵۶: مرآت اوست جمله ذرات کاینات 4شمارهٔ ۵۷: عشق ما را هزار فن آموخت 5شمارهٔ ۵۸: از ما خبر برید بدان عاشقان مست :6شمارهٔ ۵۹: گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست 7شمارهٔ ۶۰: ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست 8شمارهٔ ۶۱: ای دوست، دلم راهوس باده حمراست 9شمارهٔ ۶۲: این همه موج بی کران ز چه خاست؟10شمارهٔ ۶۳: بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست 11شمارهٔ ۶۴: جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداس ...12شمارهٔ ۶۵: چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست 13شمارهٔ ۶۶: چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداس ...14شمارهٔ ۶۷: خورشید منور ز جمال تو هویداست 15شمارهٔ ۶۸: دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست 16شمارهٔ ۶۹: دین هر کس بقدر صدق و صفاست 17شمارهٔ ۷۰: رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست 18شمارهٔ ۷۱: ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست 19شمارهٔ ۷۲: عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راس ...20شمارهٔ ۷۳: معراج عاشقی، که فنا در پی فناست 21شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...22شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...23شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:24شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟25شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...26شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟27شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 28شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 29شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 30شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 31شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...32شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟33شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 34شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 35شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 36شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 37شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 38شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 39شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...40شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 41شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 42شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 43شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 44شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 45شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟46شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 47شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 48شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 49شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 50شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 51شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...52شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 53شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 54شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 55شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...56شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 57شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 58شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 59شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 60شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 61شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟62شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 63شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 64شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...65شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 66شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 67شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...68شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 69شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 70شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :71شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 72شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 73شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟74شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 75شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 76شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 77شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 78شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 79شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 80شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 81شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 82شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 83شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 84شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 85شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...86شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 87شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 88شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 89شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 90شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...91شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 92شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 93شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 94شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 95شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...96شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...97شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...98شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 99شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 100شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...101شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...102شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 103شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...104شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 105شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 106شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟107شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 108شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 109شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 110شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 111شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 112شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 113شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟114شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟115شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟116شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...117شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟118شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...119شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 120شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 121شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 122شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...123شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 124شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 125شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 126شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 127شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 128شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 129شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...130شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 131شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...132شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...133شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 134شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...135شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 136شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...137شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...138شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 139شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 140شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 141شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 142شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...143شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 144شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 145شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...146شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 147شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 148شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 149شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 150شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 151شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 152شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 153شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 154شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...155شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 156شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 157شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...158شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...159شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 160شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 161شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...162شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 163شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟164شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟165شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...166شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 167شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...168شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 169شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 170شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 171شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 172شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 173شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 174شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...175شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 176شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 177شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 178شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 179شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟180شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 181شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 182شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...183شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 184شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 185شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 186شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 187شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 188شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 189شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 190شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 191شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...192شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 193شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 194شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 195شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟196شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...197شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 198شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...199شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...200شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 201شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 202شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 203شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...204شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 205شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 206شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 207شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 208شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 209شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 210شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 211شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 212شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 213شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...214شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...215شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟216شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 217شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 218شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 219شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...220شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 221شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 222شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 223شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 224شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 225شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 226شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 227شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 228شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 229شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 230شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 231شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 232شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 233شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 234شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 235شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 236شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 237شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 238شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 239شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...240شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 241شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 242شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 243شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 244شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...245شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...246شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 247شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 248شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...249شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 250شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 251شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 252شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 253شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 254شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...255شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 256شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 257شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 258شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 259شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...260شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...261شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!262شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 263شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 264شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 265شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 266شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟267شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 268شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 269شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 270شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:271شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 272شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 273شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...274شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 275شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...276شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...277شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...278شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 279شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 280شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 281شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 282شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 283شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 284شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 285شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 286شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 287شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟288شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...289شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...290شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 291شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 292شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 293شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 294شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 295شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...296شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 297شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 298شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 299شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 300شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 301شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟302شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 303شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 304شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 305شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 306شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 307شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 308شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...309شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 310شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...311شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...312شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 313شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 314شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 315شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...316شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 317شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 318شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 319شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...320شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 321شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 322شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:323شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...324شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 325شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...326شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 327شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 328شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 329شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 330شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 331شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...332شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...333شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...334شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 335شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...336شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 337شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...338شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 339شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 340شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 341شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 342شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 343شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 344شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 345شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 346شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 347شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...348شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...349شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 350شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 351شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 352شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...353شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 354شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 355شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 356شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟357شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...358شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...359شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 360شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 361شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 362شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 363شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 364شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 365شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 366شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 367شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...368شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟369شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 370شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 371شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 372شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...373شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 374شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...375شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 376شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 377شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 378شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 379شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 380شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 381شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 382شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 383شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 384شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 385شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...386شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 387شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 388شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...389شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...390شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 391شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...392شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 393شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 394شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 395شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟396شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 397شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 398شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 399شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 400شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 401شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 402شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 403شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 404شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 405شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 406شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟407شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 408شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 409شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 410شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 411شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...412شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 413شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 414شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 415شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 416شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 417شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 418شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 419شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 420شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 421شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 422شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 423شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 424شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...425شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...426شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...427شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...428شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟429شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟430شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟431شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 432شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 433شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 434شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 435شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...436شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...437شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 438شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 439شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 440شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 441شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 442شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 443شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...444شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 445شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 446شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...447شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...448شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...449شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 450شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 451شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...452شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...453شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 454شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...455شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 456شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 457شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...458شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 459شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 460شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...461شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...462شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 463شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 464شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 465شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...466شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...467شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 468شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...469شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...470شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...471شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...472شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟473شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...474شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »475شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 476شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 477شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 478شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 479شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 480شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 481شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 482شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 483شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...484شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...485شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...486شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 487شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 488شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 489شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 490شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 491شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 492شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...493شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 494شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 495شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 496شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 497شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 498شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...499شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 500شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 501شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟502شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 503شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 504شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 505شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 506شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...507شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 508شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 509شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...510شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 511شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...512شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...513شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...514شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 515شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...516شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 517شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 518شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...519شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »520شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 521شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 522شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 523شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟524شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 525شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 526شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 527شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 528شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...529شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...530شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 531شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...532شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 533شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...534شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 535شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 536شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 537شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 538شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...539شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...540شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 541شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 542شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 543شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...544شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 545شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 546شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...547شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 548شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 549شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 550شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 551شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...552شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 553شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 554شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 555شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 556شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 557شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 558شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 559شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 560شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 561شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 562شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 563شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 564شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 565شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 566شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...567شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...568شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 569شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 570شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 571شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...572شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...573شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 574شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 575شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 576شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 577شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...578شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 579شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟580شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟581شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 582شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...583شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 584شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 585شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟586شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 587شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 588شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...589شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 590شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 591شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 592شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 593شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 594شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 595شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 596شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...597شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 598شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...599شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟600شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 601شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 602شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 603شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...604شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 605شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 606شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 607شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 608شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 609شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...610شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...611شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...612شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 613شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 614شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...615شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :616شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 617شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 618شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 619شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 620شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 621شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟622شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 623شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 624شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 625شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 626شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 627شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 628شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 629شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...630شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ