به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۱۳: زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا!

770عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا!
زهی عشق جهانسوز، زهی حسن و تولا!
زهی لطف و کرامت، زهی خوش قد و قامت
زهی روز قیامت، زهی نور تجلا
زهی یار و زهی یار، و زهی مونس احرار
زهی معدن اسرار، زهی منصب اعلا
زهی نور و زهی نور، زهی رایت منصور
زهی آیت مشهور، تقدس و تعالا
زهی طالع مسعود، زهی حامد و محمود
زهی واجد و موجود، زهی حضرت والا
زهی ذات معلا، زهی نور مزکی
زهی روی مصفی، زهی مولی و مولا
زهی فتنه برانگیز، زهی شهد شکرریز
زهی روی دلاویز، زهی زلف سمن سا
ز سوز تو کبابیم، سر از سوز نتابیم
همه مست خرابیم، از آن جام مصفا
گهی فتنه جانی، گهی شور جهانی
گهی امن و امانی، گهی کان خطرها
گهی قاضی شهری، گهی شحنه قهری
گهی چشمه زهری، گهی موجی و دریا
تویی کاشف اسرار، تویی قاسم انوار
تویی سالک اطوار، تویی اسم و مسما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲: خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا 2شمارهٔ ۱۳: زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا!3شمارهٔ ۱۴: شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها 4شمارهٔ ۱۵: طلوع پرتو حسنست در جهان، اما 5شمارهٔ ۱۶: عقل از عقیله خیزد، عشق از جنون و س ...6شمارهٔ ۱۷: «کل من رام تف بوجه سما»7شمارهٔ ۱۸: گر صفات خدا کنی بسزا 8شمارهٔ ۱۹: گر عشق نباشد نرسد قطره بدریا 9شمارهٔ ۲۰: گریبان می درم هر دم که: دامان در م ...10شمارهٔ ۲۱: «نون گفت » و «قلم » گفت تقدس و تعا ...11شمارهٔ ۲۲: هرچه آن می رود از حد سمک تا بسما 12شمارهٔ ۲۳: ساقی، ز کرم پر کن این جام مصفا را 13شمارهٔ ۲۴: نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما ...14شمارهٔ ۲۵: هر صبح دم پیغام خود گویم بزاری باد ...15شمارهٔ ۲۶: ساقی بیار باده و بنواز عود را 16شمارهٔ ۲۷: مست از شراب عشق کن این عقل دوراندی ...17شمارهٔ ۲۸: دمادم می دهد ساقی لبالب ساغر جان ر ...18شمارهٔ ۲۹: ساقی بمن آور قدح پیر مغانرا 19شمارهٔ ۳۰: وقت آن شد که می ناب دهی مستانرا 20شمارهٔ ۳۱: بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را 21شمارهٔ ۳۲: هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما 22شمارهٔ ۳۳: باده می ریزند صافی دم بدم در جام م ...23شمارهٔ ۳۴: از حد گذشت قصه درد نهان ما 24شمارهٔ ۳۵: ای چشم تو در شوخی سر فتنه دورانها 25شمارهٔ ۳۶: بیادت زنده ام، اینست مشرب 26شمارهٔ ۳۷: لب عالم منم،چه لب؟لب لب 27شمارهٔ ۳۸: «اسمعوا منی، یا اولی الالباب »:28شمارهٔ ۳۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 29شمارهٔ ۴۰: ای رخ زیبای تو رشک مه و آفتاب 30شمارهٔ ۴۱: باده ارزان شد و زهاد خرابند و یباب 31شمارهٔ ۴۲: چند ازین افسانهای خاک و آب؟32شمارهٔ ۴۳: سخنی می رود به صدق و صواب 33شمارهٔ ۴۴: سخنی می رود بوجه صواب 34شمارهٔ ۴۵: شب، همه شب به هوای تو چنین مست خرا ...35شمارهٔ ۴۶: عاشقم، خسته ام، خراب و یباب 36شمارهٔ ۴۷: «لن ترانی » می رسد از طور موسی را ...37شمارهٔ ۴۸: یار همسایه تو شد، دریاب 38شمارهٔ ۴۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 39شمارهٔ ۵۰: ای پرتو جمال ترا بنده آفتاب 40شمارهٔ ۵۱: عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت 41شمارهٔ ۵۲: ای مظهر جمال تو مرآت کاینات 42شمارهٔ ۵۳: پیش از بنای مدرسه و دیر سومنات 43شمارهٔ ۵۴: دلم رابرد عشقت، «فات مافات »44شمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »45شمارهٔ ۵۶: مرآت اوست جمله ذرات کاینات 46شمارهٔ ۵۷: عشق ما را هزار فن آموخت 47شمارهٔ ۵۸: از ما خبر برید بدان عاشقان مست :48شمارهٔ ۵۹: گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست 49شمارهٔ ۶۰: ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست 50شمارهٔ ۶۱: ای دوست، دلم راهوس باده حمراست 51شمارهٔ ۶۲: این همه موج بی کران ز چه خاست؟52شمارهٔ ۶۳: بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست 53شمارهٔ ۶۴: جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداس ...54شمارهٔ ۶۵: چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست 55شمارهٔ ۶۶: چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداس ...56شمارهٔ ۶۷: خورشید منور ز جمال تو هویداست 57شمارهٔ ۶۸: دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست 58شمارهٔ ۶۹: دین هر کس بقدر صدق و صفاست 59شمارهٔ ۷۰: رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست 60شمارهٔ ۷۱: ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست 61شمارهٔ ۷۲: عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راس ...62شمارهٔ ۷۳: معراج عاشقی، که فنا در پی فناست 63شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...64شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...65شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:66شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟67شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...68شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟69شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 70شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 71شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 72شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 73شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...74شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟75شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 76شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 77شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 78شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 79شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 80شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 81شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...82شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 83شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 84شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 85شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 86شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 87شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟88شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 89شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 90شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 91شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 92شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 93شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...94شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 95شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 96شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 97شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...98شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 99شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 100شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 101شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 102شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 103شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟104شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 105شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 106شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...107شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 108شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 109شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...110شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 111شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 112شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :113شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 114شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 115شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟116شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 117شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 118شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 119شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 120شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 121شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 122شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 123شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 124شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 125شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 126شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 127شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...128شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 129شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 130شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 131شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 132شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...133شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 134شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 135شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 136شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 137شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...138شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...139شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...140شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 141شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 142شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...143شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...144شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 145شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...146شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 147شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 148شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟149شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 150شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 151شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 152شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 153شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 154شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 155شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟156شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟157شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟158شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...159شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟160شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...161شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 162شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 163شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 164شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...165شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 166شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 167شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 168شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 169شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 170شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 171شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...172شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 173شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...174شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...175شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 176شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...177شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 178شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...179شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...180شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 181شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 182شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 183شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 184شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...185شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 186شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 187شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...188شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 189شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 190شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 191شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 192شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 193شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 194شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 195شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 196شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...197شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 198شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 199شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...200شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...201شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 202شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 203شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...204شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 205شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟206شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟207شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...208شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 209شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...210شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 211شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 212شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 213شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 214شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 215شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 216شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...217شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 218شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 219شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 220شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 221شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟222شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 223شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 224شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...225شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 226شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 227شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 228شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 229شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 230شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 231شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 232شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 233شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...234شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 235شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 236شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 237شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟238شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...239شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 240شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...241شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...242شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 243شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 244شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 245شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...246شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 247شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 248شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 249شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 250شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 251شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 252شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 253شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 254شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 255شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...256شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...257شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟258شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 259شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 260شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 261شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...262شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 263شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 264شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 265شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 266شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 267شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 268شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 269شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 270شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 271شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 272شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 273شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 274شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 275شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 276شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 277شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 278شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 279شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 280شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 281شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...282شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 283شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 284شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 285شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 286شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...287شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...288شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 289شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 290شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...291شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 292شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 293شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 294شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 295شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 296شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...297شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 298شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 299شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 300شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 301شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...302شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...303شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!304شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 305شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 306شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 307شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 308شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟309شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 310شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 311شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 312شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:313شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 314شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 315شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...316شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 317شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...318شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...319شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...320شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 321شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 322شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 323شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 324شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 325شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 326شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 327شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 328شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 329شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟330شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...331شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...332شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 333شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 334شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 335شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 336شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 337شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...338شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 339شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 340شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 341شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 342شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 343شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟344شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 345شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 346شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 347شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 348شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 349شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 350شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...351شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 352شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...353شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...354شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 355شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 356شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 357شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...358شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 359شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 360شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 361شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...362شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 363شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 364شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:365شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...366شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 367شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...368شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 369شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 370شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 371شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 372شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 373شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...374شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...375شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...376شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 377شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...378شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 379شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...380شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 381شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 382شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 383شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 384شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 385شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 386شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 387شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 388شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 389شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...390شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...391شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 392شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 393شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 394شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...395شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 396شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 397شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 398شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟399شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...400شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...401شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 402شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 403شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 404شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 405شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 406شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 407شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 408شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 409شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...410شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟411شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 412شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 413شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 414شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...415شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 416شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...417شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 418شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 419شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 420شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 421شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 422شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 423شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 424شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 425شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 426شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 427شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...428شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 429شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 430شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...431شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...432شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 433شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...434شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 435شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 436شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 437شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟438شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 439شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 440شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 441شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 442شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 443شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 444شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 445شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 446شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 447شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 448شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟449شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 450شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 451شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 452شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 453شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...454شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 455شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 456شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 457شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 458شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 459شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 460شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 461شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 462شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 463شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 464شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 465شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 466شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...467شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...468شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...469شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...470شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟471شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟472شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟473شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 474شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 475شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 476شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 477شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...478شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...479شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 480شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 481شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 482شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 483شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 484شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 485شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...486شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 487شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 488شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...489شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...490شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...491شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 492شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 493شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...494شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...495شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 496شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...497شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 498شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 499شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...500شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 501شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 502شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...503شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...504شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 505شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 506شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 507شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...508شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...509شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 510شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...511شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...512شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...513شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...514شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟515شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...516شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »517شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 518شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 519شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 520شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 521شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 522شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 523شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 524شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 525شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...526شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...527شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...528شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 529شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 530شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 531شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 532شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 533شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 534شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...535شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 536شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 537شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 538شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 539شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 540شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...541شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 542شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 543شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟544شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 545شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 546شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 547شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 548شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...549شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 550شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 551شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...552شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 553شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...554شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...555شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...556شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 557شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...558شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 559شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 560شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...561شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »562شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 563شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 564شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 565شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟566شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 567شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 568شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 569شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 570شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...571شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...572شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 573شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...574شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 575شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...576شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 577شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 578شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 579شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 580شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...581شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...582شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 583شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 584شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 585شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...586شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 587شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 588شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...589شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 590شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 591شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 592شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 593شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...594شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 595شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 596شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 597شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 598شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 599شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 600شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 601شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 602شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 603شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 604شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 605شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 606شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 607شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 608شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...609شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...610شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 611شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 612شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 613شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...614شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...615شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 616شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 617شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 618شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 619شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...620شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 621شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟622شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟623شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 624شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...625شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 626شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 627شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟628شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 629شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 630شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...631شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 632شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 633شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 634شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 635شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 636شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 637شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 638شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...639شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 640شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...641شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟642شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 643شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 644شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 645شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...646شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 647شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 648شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 649شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 650شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 651شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...652شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...653شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...654شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 655شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 656شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...657شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :658شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 659شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 660شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 661شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 662شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 663شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟664شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 665شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 666شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 667شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 668شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 669شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 670شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 671شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...672شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ