به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قاسم انوار

قاسم انوارغزل هاشمارهٔ ۲۶: ساقی بیار باده و بنواز عود را

680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ساقی بیار باده و بنواز عود را
یک دم بلند کن نغمات سرود را
جامی بتشنگان حیات ابد رسان
هی بر زنید زاهد خشک حسود را
شیطان حسود و دشمن و رحمان امین جان
از بهر آن حسود مرنجان ودود را
چنگست راکعی و کمانچه است ساجدی
بهر که میکنند رکوع و سجود را؟
بر وحدت خدا همه ذرات شاهدند
هجران نصیب منکر کور کبود را
در مصطفی گریز، که دریای رحمتست
بگذار باد سبلت عاد و ثمود را
هر گه سرود عشق تو گویند عاشقان
قاسم روان کند ز دو دیده دورود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵: هر صبح دم پیغام خود گویم بزاری باد ...2شمارهٔ ۲۶: ساقی بیار باده و بنواز عود را 3شمارهٔ ۲۷: مست از شراب عشق کن این عقل دوراندی ...4شمارهٔ ۲۸: دمادم می دهد ساقی لبالب ساغر جان ر ...5شمارهٔ ۲۹: ساقی بمن آور قدح پیر مغانرا 6شمارهٔ ۳۰: وقت آن شد که می ناب دهی مستانرا 7شمارهٔ ۳۱: بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را 8شمارهٔ ۳۲: هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما 9شمارهٔ ۳۳: باده می ریزند صافی دم بدم در جام م ...10شمارهٔ ۳۴: از حد گذشت قصه درد نهان ما 11شمارهٔ ۳۵: ای چشم تو در شوخی سر فتنه دورانها 12شمارهٔ ۳۶: بیادت زنده ام، اینست مشرب 13شمارهٔ ۳۷: لب عالم منم،چه لب؟لب لب 14شمارهٔ ۳۸: «اسمعوا منی، یا اولی الالباب »:15شمارهٔ ۳۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 16شمارهٔ ۴۰: ای رخ زیبای تو رشک مه و آفتاب 17شمارهٔ ۴۱: باده ارزان شد و زهاد خرابند و یباب 18شمارهٔ ۴۲: چند ازین افسانهای خاک و آب؟19شمارهٔ ۴۳: سخنی می رود به صدق و صواب 20شمارهٔ ۴۴: سخنی می رود بوجه صواب 21شمارهٔ ۴۵: شب، همه شب به هوای تو چنین مست خرا ...22شمارهٔ ۴۶: عاشقم، خسته ام، خراب و یباب 23شمارهٔ ۴۷: «لن ترانی » می رسد از طور موسی را ...24شمارهٔ ۴۸: یار همسایه تو شد، دریاب 25شمارهٔ ۴۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب 26شمارهٔ ۵۰: ای پرتو جمال ترا بنده آفتاب 27شمارهٔ ۵۱: عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت 28شمارهٔ ۵۲: ای مظهر جمال تو مرآت کاینات 29شمارهٔ ۵۳: پیش از بنای مدرسه و دیر سومنات 30شمارهٔ ۵۴: دلم رابرد عشقت، «فات مافات »31شمارهٔ ۵۵: «ستة ایام » گفت و «سبع سماوات »32شمارهٔ ۵۶: مرآت اوست جمله ذرات کاینات 33شمارهٔ ۵۷: عشق ما را هزار فن آموخت 34شمارهٔ ۵۸: از ما خبر برید بدان عاشقان مست :35شمارهٔ ۵۹: گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست 36شمارهٔ ۶۰: ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست 37شمارهٔ ۶۱: ای دوست، دلم راهوس باده حمراست 38شمارهٔ ۶۲: این همه موج بی کران ز چه خاست؟39شمارهٔ ۶۳: بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست 40شمارهٔ ۶۴: جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداس ...41شمارهٔ ۶۵: چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست 42شمارهٔ ۶۶: چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداس ...43شمارهٔ ۶۷: خورشید منور ز جمال تو هویداست 44شمارهٔ ۶۸: دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست 45شمارهٔ ۶۹: دین هر کس بقدر صدق و صفاست 46شمارهٔ ۷۰: رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست 47شمارهٔ ۷۱: ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست 48شمارهٔ ۷۲: عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راس ...49شمارهٔ ۷۳: معراج عاشقی، که فنا در پی فناست 50شمارهٔ ۷۴: مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست ...51شمارهٔ ۷۵: «و هو معکم » گفت از این معنی چه خو ...52شمارهٔ ۷۶: یک سخن از قول اخوان الصفاست:53شمارهٔ ۷۷: در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟54شمارهٔ ۷۸: جان گنه کار است و مجرم، رحمت جانان ...55شمارهٔ ۷۹: در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟56شمارهٔ ۸۰: دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست 57شمارهٔ ۸۱: مقصود ما ز ملک جهان وصل یار ماست 58شمارهٔ ۸۲: از لطف دوست سکه دولت بنام ماست 59شمارهٔ ۸۳: شور جهان ز شکر آن دلستان ماست 60شمارهٔ ۸۴: دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده ...61شمارهٔ ۸۵: بر ما بناز می گذری، این چه عادتست؟62شمارهٔ ۸۶: دستم بدست گیر، که دل توبه کارتست 63شمارهٔ ۸۷: گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست 64شمارهٔ ۸۸: جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست 65شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست 66شمارهٔ ۹۰: دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست 67شمارهٔ ۹۱: روی زمین لعل بدخشان شدست 68شمارهٔ ۹۲: ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه ب ...69شمارهٔ ۹۳: بازم نمکی بر جگر ریش رسیدست 70شمارهٔ ۹۴: آن را که قبله اش رخ خورشید انورست 71شمارهٔ ۹۵: از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست 72شمارهٔ ۹۶: اگر در مغز، اگر در پوست یارست 73شمارهٔ ۹۷: هلاک عاشقان در انتظارست 74شمارهٔ ۹۸: یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟75شمارهٔ ۹۹: دلم از غصه هجران تو اندر شورست 76شمارهٔ ۱۰۰: من اگر توبه شکستم کرمش موفورست 77شمارهٔ ۱۰۱: امروز بهرحال به از دی و پریرست 78شمارهٔ ۱۰۲: بگذار ره صومعه، کان دور و درازست 79شمارهٔ ۱۰۳: گر دیر سومنات بود، گر صوامعست 80شمارهٔ ۱۰۴: ره بیابانست و شب تاریک و پایم در ...81شمارهٔ ۱۰۵: در مذهب ما باده مباحست و حلالست 82شمارهٔ ۱۰۶: بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست 83شمارهٔ ۱۰۷: جگرم گرم و دل خسته ندیم ندمست 84شمارهٔ ۱۰۸: غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشم ...85شمارهٔ ۱۰۹: تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست 86شمارهٔ ۱۱۰: موسی صفتان را، که درین طور مقامست 87شمارهٔ ۱۱۱: خرد مستست و دل مستست و جان مست 88شمارهٔ ۱۱۲: دلم از عشق تو مستست و جان مست 89شمارهٔ ۱۱۳: گر دردمند گردد دل، دولتی عظیمست 90شمارهٔ ۱۱۴: ملامت را بمان، چه جای بیمست؟91شمارهٔ ۱۱۵: بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست 92شمارهٔ ۱۱۶: آن ماه دل افروز، که محبوب جهانست 93شمارهٔ ۱۱۷: آن ماه شب افروز، که در پرده نهانس ...94شمارهٔ ۱۱۸: امشب شب آدینه و فردا رمضانست 95شمارهٔ ۱۱۹: ای بی خبران، مصلحت کار در آنست 96شمارهٔ ۱۲۰: ای ساقی جان بخش، که در جام تو جان ...97شمارهٔ ۱۲۱: بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست 98شمارهٔ ۱۲۲: درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست 99شمارهٔ ۱۲۳: در دیده صاحب نظران کشف عیانست :100شمارهٔ ۱۲۴: در نهان خانه وحدت قمری پنهان است 101شمارهٔ ۱۲۵: دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست 102شمارهٔ ۱۲۶: صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟103شمارهٔ ۱۲۷: فروغ نور رخت آفتاب تابانست 104شمارهٔ ۱۲۸: مرا پیوند او پیوند جانست 105شمارهٔ ۱۲۹: مرا چون عاشقی دارالامانست 106شمارهٔ ۱۳۰: مرا نور یقین همراه جانست 107شمارهٔ ۱۳۱: مرا هوای تو اندر میانه جانست 108شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست 109شمارهٔ ۱۳۳: دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست 110شمارهٔ ۱۳۴: شریعت در طریقت مستعینست 111شمارهٔ ۱۳۵: آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست 112شمارهٔ ۱۳۶: باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست 113شمارهٔ ۱۳۷: برآمد آفتاب طلعت دوست 114شمارهٔ ۱۳۸: بوی جان میآید از باد صبا، این بو ...115شمارهٔ ۱۳۹: بیار جان طلب کار را بحضرت دوست 116شمارهٔ ۱۴۰: دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست 117شمارهٔ ۱۴۱: ز پیدایی چو پنهانست آن دوست 118شمارهٔ ۱۴۲: عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست 119شمارهٔ ۱۴۳: عرصه عالم بما پیداست، ما پیدا بدو ...120شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست 121شمارهٔ ۱۴۵: دل ما بصد جان طلب کار اوست 122شمارهٔ ۱۴۶: قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست 123شمارهٔ ۱۴۷: در سویدای دلم سودای اوست 124شمارهٔ ۱۴۸: سر بلندی بین، که دایم در سرم سودا ...125شمارهٔ ۱۴۹: ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه ...126شمارهٔ ۱۵۰: آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهس ...127شمارهٔ ۱۵۱: برون ز راه خدا راهرو نه در راهست 128شمارهٔ ۱۵۲: در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست 129شمارهٔ ۱۵۳: زان یار جفا پیشه، که پشتست و پناه ...130شمارهٔ ۱۵۴: مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهس ...131شمارهٔ ۱۵۵: هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست 132شمارهٔ ۱۵۶: همچو خورشید، که او را نظری با ما ...133شمارهٔ ۱۵۷: عاشق قرین مهر و وفا هرکجا که هست 134شمارهٔ ۱۵۸: بکوی عاشقان بت خانه ای هست 135شمارهٔ ۱۵۹: زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟136شمارهٔ ۱۶۰: براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست 137شمارهٔ ۱۶۱: در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست 138شمارهٔ ۱۶۲: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 139شمارهٔ ۱۶۳: رخسار تو چون آینه صورت و معنیست 140شمارهٔ ۱۶۴: طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست 141شمارهٔ ۱۶۵: چون روی تو ز مصحف تنزیه آیتیست 142شمارهٔ ۱۶۶: گر جمله تویی تو، نیک و بد چیست؟143شمارهٔ ۱۶۷: ای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟144شمارهٔ ۱۶۸: ای دوست، حکایت نهان چیست؟145شمارهٔ ۱۶۹: همه دردست درین واقعه، پس درمان چی ...146شمارهٔ ۱۷۰: بخون آغشته ام، درمان من چیست؟147شمارهٔ ۱۷۱: آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پید ...148شمارهٔ ۱۷۲: عاشق روی ترا خرقه و زنار یکیست 149شمارهٔ ۱۷۳: پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست 150شمارهٔ ۱۷۴: میان مجلس رندان حدیث فردا نیست 151شمارهٔ ۱۷۵: بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نی ...152شمارهٔ ۱۷۶: حلقه بر در مزن، که بارت نیست 153شمارهٔ ۱۷۷: حلقه بر در مزن، که راهت نیست 154شمارهٔ ۱۷۸: همه کار و بار جهان هیچ نیست 155شمارهٔ ۱۷۹: تا با خودم از خودم خبر نیست 156شمارهٔ ۱۸۰: در بزم یار باده ناخوشگوار نیست 157شمارهٔ ۱۸۱: از تو بمقصود ره دور نیست 158شمارهٔ ۱۸۲: بی جمالت بوستان عیش ما را نور نیس ...159شمارهٔ ۱۸۳: بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست 160شمارهٔ ۱۸۴: عاشقان در جمع با یارند و این بس د ...161شمارهٔ ۱۸۵: دل را ز جان گزیر وز جانان گزیر نی ...162شمارهٔ ۱۸۶: جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست 163شمارهٔ ۱۸۷: شکی نماند که جز دوست در جهان کس ن ...164شمارهٔ ۱۸۸: بی جام عشق عیش دل ما تمام نیست 165شمارهٔ ۱۸۹: پیر ما جامیست، اما در خور این جام ...166شمارهٔ ۱۹۰: از دولت دیدار تو دل را غم جان نیس ...167شمارهٔ ۱۹۱: بجز وصلت حیات جاودان نیست 168شمارهٔ ۱۹۲: چو رویت تازه گل در بوستان نیست 169شمارهٔ ۱۹۳: بپیش مردم نادیده این سخن شینیست 170شمارهٔ ۱۹۴: خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست 171شمارهٔ ۱۹۵: هرکه را نفی فراوان شد و اثباتی نی ...172شمارهٔ ۱۹۶: از یار سفر کرده کسی را خبری نیست 173شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست 174شمارهٔ ۱۹۸: ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریایی ...175شمارهٔ ۱۹۹: چراغ مرد معنی آشناییست 176شمارهٔ ۲۰۰: هرکجا در دو جهان عاشق روشن راییست 177شمارهٔ ۲۰۱: مرا با روی تو پیوسته روییست 178شمارهٔ ۲۰۲: باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت 179شمارهٔ ۲۰۳: باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت 180شمارهٔ ۲۰۴: در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت 181شمارهٔ ۲۰۵: دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت 182شمارهٔ ۲۰۶: چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت 183شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما ...184شمارهٔ ۲۰۸: ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت 185شمارهٔ ۲۰۹: هرگز هوای وصل تو از جان ما نرفت 186شمارهٔ ۲۱۰: جان ببوی وصل یار از کعبه تا بتخان ...187شمارهٔ ۲۱۱: دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرف ...188شمارهٔ ۲۱۲: اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت 189شمارهٔ ۲۱۳: با عشق ز تسبیح و مصلا نتوان گفت 190شمارهٔ ۲۱۴: در حسن و جمالی که تو داری چه توان ...191شمارهٔ ۲۱۵: بحق صحبت دیرین مرا مران بخجالت 192شمارهٔ ۲۱۶: ای رهنمای ملک معانی، چه گویمت؟193شمارهٔ ۲۱۷: ای پرتو جمال الهی،چه گویمت؟194شمارهٔ ۲۱۸: ای دل، چو پیش آمد غمی،آن را فرج د ...195شمارهٔ ۲۱۹: من و معشوق و جام ناب صباح 196شمارهٔ ۲۲۰: عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجر ...197شمارهٔ ۲۲۱: ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد 198شمارهٔ ۲۲۲: بسودای تو خوش حالیم و دلشاد 199شمارهٔ ۲۲۳: بسیار سعی کردم و بسیار اجتهاد 200شمارهٔ ۲۲۴: جام در پای صراحی سر نهاد 201شمارهٔ ۲۲۵: دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد 202شمارهٔ ۲۲۶: سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد 203شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان ودا ...204شمارهٔ ۲۲۸: هزار شکر که سلطان عشق جان را داد 205شمارهٔ ۲۲۹: بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد 206شمارهٔ ۲۳۰: حدم آن کس زند که بادم داد 207شمارهٔ ۲۳۱: ساقیم باده داد و بادم داد 208شمارهٔ ۲۳۲: نگین سلیمان بدیوان که داد؟209شمارهٔ ۲۳۳: ساقی مرا ز باده ناب مغانه داد 210شمارهٔ ۲۳۴: تو آن دری که در عمان نگنجد 211شمارهٔ ۲۳۵: ابر سودای تو آن لحظه که توفان بار ...212شمارهٔ ۲۳۶: دلم از جور تو بسیار شکایت دارد 213شمارهٔ ۲۳۷: ز ذوق عالم عرفان کجا خبر دارد 214شمارهٔ ۲۳۸: دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد 215شمارهٔ ۲۳۹: نقاره سحری قصه ای نهان دارد 216شمارهٔ ۲۴۰: آن خواجه سر بشر ندارد 217شمارهٔ ۲۴۱: مرا سودای او دیوانه دارد 218شمارهٔ ۲۴۲: بپیش اهل سیادت سعادتی دارد 219شمارهٔ ۲۴۳: دلم از شیوه شیرین تو شوری دارد 220شمارهٔ ۲۴۴: هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دار ...221شمارهٔ ۲۴۵: جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد 222شمارهٔ ۲۴۶: جانم از دولت درد تو دوایی دارد 223شمارهٔ ۲۴۷: در ولای تو دلم حسن وفایی دارد 224شمارهٔ ۲۴۸: من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟225شمارهٔ ۲۴۹: تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد ...226شمارهٔ ۲۵۰: چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد 227شمارهٔ ۲۵۱: تا به کی این دل من واله و شیدا با ...228شمارهٔ ۲۵۲: تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد ...229شمارهٔ ۲۵۳: در قیامت همه کس طالب و جویا باشد 230شمارهٔ ۲۵۴: طور سینا چه بود؟ سینه دانا باشد 231شمارهٔ ۲۵۵: گر همه میل دلت جانب سلما باشد 232شمارهٔ ۲۵۶: هر کرا در دل و جان عشق و تولا باش ...233شمارهٔ ۲۵۷: هر که او را هوس منصب اعلا باشد 234شمارهٔ ۲۵۸: مرا گر اندرون پر نار باشد 235شمارهٔ ۲۵۹: ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد 236شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد 237شمارهٔ ۲۶۱: مظهر ذات و صفت آدم و عالم باشد 238شمارهٔ ۲۶۲: تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد 239شمارهٔ ۲۶۳: عاشقی را،که دل از عشق پریشان باشد 240شمارهٔ ۲۶۴: گرترا میل دلی سوی دل و جان باشد 241شمارهٔ ۲۶۵: گر دلم عید ترا لایق قربان باشد 242شمارهٔ ۲۶۶: کسی که روی تو بیند چگونه شاد نباش ...243شمارهٔ ۲۶۷: نه از خطاست که در ابروی تو چین با ...244شمارهٔ ۲۶۸: بپیش درد من درمان چه باشد؟245شمارهٔ ۲۶۹: رنگرز و رنگرزی دیر شد 246شمارهٔ ۲۷۰: از دولت وصال تو کارم بکام شد 247شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد 248شمارهٔ ۲۷۲: درمان طلب کردم بسی،این درد را درم ...249شمارهٔ ۲۷۳: باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد 250شمارهٔ ۲۷۴: شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد 251شمارهٔ ۲۷۵: روی هرکس که باندازه مرآت آمد 252شمارهٔ ۲۷۶: باده از خم ارادت بسعادت آمد 253شمارهٔ ۲۷۷: بر دلم بار غم عشق بغایت آمد 254شمارهٔ ۲۷۸: آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد 255شمارهٔ ۲۷۹: امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد 256شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد 257شمارهٔ ۲۸۱: نهال دولتم را گل بر آمد 258شمارهٔ ۲۸۲: چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد 259شمارهٔ ۲۸۳: شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد 260شمارهٔ ۲۸۴: باز، ز خم باده های ناب بر آمد 261شمارهٔ ۲۸۵: یار ببازار کاینات برآمد 262شمارهٔ ۲۸۶: آن یار چو ناگاه ببازار برآمد 263شمارهٔ ۲۸۷: چون ماه من از مشرق انوار بر آمد 264شمارهٔ ۲۸۸: چون ماه نو از مشرق انوار برآمد 265شمارهٔ ۲۸۹: دلدار من از خانه ببازار برآمد 266شمارهٔ ۲۹۰: دمید صبح سعادت،که یار باز آمد 267شمارهٔ ۲۹۱: ازکف ساقی جان باده چو در جام آمد 268شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چن ...269شمارهٔ ۲۹۳: در هوایت عاشقان مستمند 270شمارهٔ ۲۹۴: چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند 271شمارهٔ ۲۹۵: مرا اگر تو ندانی حبیب می داند 272شمارهٔ ۲۹۶: حالت جان مرا پیر مغان میداند 273شمارهٔ ۲۹۷: در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نما ...274شمارهٔ ۲۹۸: منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نمان ...275شمارهٔ ۲۹۹: در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند 276شمارهٔ ۳۰۰: چند در مسجد و در صومعه غارت کردند 277شمارهٔ ۳۰۱: عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدن ...278شمارهٔ ۳۰۲: اندرین دور، که مستان طریقت خوارند 279شمارهٔ ۳۰۳: هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند 280شمارهٔ ۳۰۴: آنان که بجز روی تو جایی نگرانند 281شمارهٔ ۳۰۵: خرده بینان طریقت همه صرافانند 282شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود 283شمارهٔ ۳۰۷: ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقص ...284شمارهٔ ۳۰۸: بر کهن دیر جهان دوست تجلی فرمود 285شمارهٔ ۳۰۹: بیمن دولت محبوب عاقبت محمود 286شمارهٔ ۳۱۰: تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود 287شمارهٔ ۳۱۱: دل آینه صورت و معنیست عجب بود 288شمارهٔ ۳۱۲: رنگ رز خواست که خمی کند از کور و ...289شمارهٔ ۳۱۳: ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد ...290شمارهٔ ۳۱۴: زلفت شب قدرست،زهی سایه ممدود!291شمارهٔ ۳۱۵: ساقیا،نور صبح روی نمود 292شمارهٔ ۳۱۶: سرمایه سعادت ما در دیار بود 293شمارهٔ ۳۱۷: صدبار فکر کردم و صد راه آزمود 294شمارهٔ ۳۱۸: عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود 295شمارهٔ ۳۱۹: «علم القرآن » ز «الرحمن » چه بود؟296شمارهٔ ۳۲۰: فتنه در خواب قیامت خفته بود 297شمارهٔ ۳۲۱: فرو ریختی باز در جام جود 298شمارهٔ ۳۲۲: کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود 299شمارهٔ ۳۲۳: «یحبه و یحبونم » چنین فرمود:300شمارهٔ ۳۲۴: این عشق و مودت اثر لطف خدا بود 301شمارهٔ ۳۲۵: گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود 302شمارهٔ ۳۲۶: روی زیبای تو چون شمع صفا خواهد بو ...303شمارهٔ ۳۲۷: مقام ما بسر کوی یار خواهد بود 304شمارهٔ ۳۲۸: تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بو ...305شمارهٔ ۳۲۹: هرکجا می گذرد دوست، فغان خواهد بو ...306شمارهٔ ۳۳۰: بعد ازین دلبر ما عربده جو خواهد ب ...307شمارهٔ ۳۳۱: گر با تو دمی محرم اسرار توان بود 308شمارهٔ ۳۳۲: صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود 309شمارهٔ ۳۳۳: چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود 310شمارهٔ ۳۳۴: گاهی درون پرده عزت نهان شود 311شمارهٔ ۳۳۵: از افق مکرمت صبح سعادت دمید 312شمارهٔ ۳۳۶: تعینات جهان در میان بیم و امید 313شمارهٔ ۳۳۷: دل ما باده طلب کرد و شرابش برسید 314شمارهٔ ۳۳۸: صبح ازل ز مشرق انوار بردمید 315شمارهٔ ۳۳۹: منم و چشم رمد دیده و نور خورشید 316شمارهٔ ۳۴۰: نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟317شمارهٔ ۳۴۱: «یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید ...318شمارهٔ ۳۴۲: طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش ...319شمارهٔ ۳۴۳: بانگ مستان خرابات فنا می آید 320شمارهٔ ۳۴۴: بوی سنبل ز دم باد صبا می آید 321شمارهٔ ۳۴۵: بوی عشق از نفس باد صبا می آید 322شمارهٔ ۳۴۶: از خم صفا جام می ناب بیارید 323شمارهٔ ۳۴۷: از خم صفا باده چون قند بیارید 324شمارهٔ ۳۴۸: خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رس ...325شمارهٔ ۳۴۹: درد مرا نوبت درمان رسید 326شمارهٔ ۳۵۰: موسی بکوه طور بنور عیان رسید 327شمارهٔ ۳۵۱: دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید 328شمارهٔ ۳۵۲: هر کرا جرعه می داد بسر گردانید 329شمارهٔ ۳۵۳: صفیر مرغ جان اسرار گوید 330شمارهٔ ۳۵۴: دلم از قصه هجران چه گوید؟331شمارهٔ ۳۵۵: در پس آیینه چیست باز نمایید 332شمارهٔ ۳۵۶: با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید 333شمارهٔ ۳۵۷: از باده گلگون قدری هست بگویید 334شمارهٔ ۳۵۸: از پیر مغان گر خبری هست بگویید 335شمارهٔ ۳۵۹: در مجلس ما جز سخن یار مگویید 336شمارهٔ ۳۶۰: گدایی می کنم زان یار دلبر 337شمارهٔ ۳۶۱: هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه م ...338شمارهٔ ۳۶۲: اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار 339شمارهٔ ۳۶۳: ای جان جهان، ساقی جان، رطل گران د ...340شمارهٔ ۳۶۴: بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نز ...341شمارهٔ ۳۶۵: جام جمست این دل بیچاره، گوش دار 342شمارهٔ ۳۶۶: در داستان عشق تفصی نمود یار 343شمارهٔ ۳۶۷: درد سری میدهد زحمت رنج خمار 344شمارهٔ ۳۶۸: رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آ ...345شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر 346شمارهٔ ۳۷۰: ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار 347شمارهٔ ۳۷۱: ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار 348شمارهٔ ۳۷۲: سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی ...349شمارهٔ ۳۷۳: عزت عشق بود غیرت یار 350شمارهٔ ۳۷۴: غلطی نیست در حساب و شمار 351شمارهٔ ۳۷۵: قصه ای نو رسید از اسرار:352شمارهٔ ۳۷۶: لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکا ...353شمارهٔ ۳۷۷: ماییم و جام باده و سودای آن نگار 354شمارهٔ ۳۷۸: مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار ...355شمارهٔ ۳۷۹: مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار 356شمارهٔ ۳۸۰: منم و عشق سرکش عیار 357شمارهٔ ۳۸۱: هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار 358شمارهٔ ۳۸۲: اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور 359شمارهٔ ۳۸۳: پیش ما قصه شوقست و شهودست و حضور 360شمارهٔ ۳۸۴: در کهن دیر زمان جمله فریبست و غرو ...361شمارهٔ ۳۸۵: کار بی همکار سخت و راه بی همراه د ...362شمارهٔ ۳۸۶: امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفی ...363شمارهٔ ۳۸۷: چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز 364شمارهٔ ۳۸۸: ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیا ...365شمارهٔ ۳۸۹: با زلف و رخت مست مدامیم شب و روز 366شمارهٔ ۳۹۰: فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش ب ...367شمارهٔ ۳۹۱: دلم در عشق ناپرواست امروز 368شمارهٔ ۳۹۲: از لب لعل توام کار بکامست امروز 369شمارهٔ ۳۹۳: سید سادات عالم غیر انسان نیست کس 370شمارهٔ ۳۹۴: ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس 371شمارهٔ ۳۹۵: گر کسی مست و خرابست ز مستانش پرس 372شمارهٔ ۳۹۶: از ما حکایت می و پیر و مغانه پرس 373شمارهٔ ۳۹۷: دلی دارم ز سودایش پر آتش 374شمارهٔ ۳۹۸: تو شمع مجلسی در بزم جان باش 375شمارهٔ ۳۹۹: جان هوادار تو شد، فاش مکن اسرارش 376شمارهٔ ۴۰۰: خواجه مستست، ببین در سر و در دستا ...377شمارهٔ ۴۰۱: بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت د ...378شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش 379شمارهٔ ۴۰۳: پهلوی خوانان غزل می خواند دوش 380شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش 381شمارهٔ ۴۰۵: باده ام صافست و مطرب صاف و ساقی ص ...382شمارهٔ ۴۰۶: بنادانان مگو سر حقایق 383شمارهٔ ۴۰۷: متمادی شدست یوم فراق 384شمارهٔ ۴۰۸: بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک 385شمارهٔ ۴۰۹: چه بود قصه لیلی درین نشیمن خاک؟386شمارهٔ ۴۱۰: رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه ...387شمارهٔ ۴۱۱: ای زلف و رخت میگون، ای دوست سلام ...388شمارهٔ ۴۱۲: نور ولایت تویی، شاه سلام علیک 389شمارهٔ ۴۱۳: در تو عجب مانده ام ای عشق شنگ 390شمارهٔ ۴۱۴: از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل 391شمارهٔ ۴۱۵: بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال 392شمارهٔ ۴۱۶: بیار، ساقی عشاق، جام مالامال 393شمارهٔ ۴۱۷: خاطرم آشفته و جان در ملال 394شمارهٔ ۴۱۸: ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال 395شمارهٔ ۴۱۹: مقررست و معین، برای اهل کمال 396شمارهٔ ۴۲۰: خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معق ...397شمارهٔ ۴۲۱: این چه حدیثست که کرد آن صنم؟398شمارهٔ ۴۲۲: بهیچ یار و دیاری اگر چه دل ننهادم 399شمارهٔ ۴۲۳: خوش وقت من، که آینه کردار روشنم 400شمارهٔ ۴۲۴: سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم 401شمارهٔ ۴۲۵: طلب گاری ز حد بگذشت و ما محروم و ...402شمارهٔ ۴۲۶: نی چو بنالید، بگفتا: نیم 403شمارهٔ ۴۲۷: از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کا ...404شمارهٔ ۴۲۸: یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام 405شمارهٔ ۴۲۹: بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم 406شمارهٔ ۴۳۰: دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم 407شمارهٔ ۴۳۱: سوی می خانه میکشی دستم 408شمارهٔ ۴۳۲: من از سودای جانان نیم مستم 409شمارهٔ ۴۳۳: اگر بر خاک کویت گرد گردم 410شمارهٔ ۴۳۴: سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم 411شمارهٔ ۴۳۵: دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم 412شمارهٔ ۴۳۶: بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم 413شمارهٔ ۴۳۷: دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم 414شمارهٔ ۴۳۸: گر بنالم من از این درد که در دل د ...415شمارهٔ ۴۳۹: منت از دل بصد جان دوست دارم 416شمارهٔ ۴۴۰: نه تنها من خراب و مست یارم 417شمارهٔ ۴۴۱: باده می نوشم و سودای تو در سر دار ...418شمارهٔ ۴۴۲: سرم سبزست و لب خندان و عیش جاودان ...419شمارهٔ ۴۴۳: عاشق یارم، بغیر یار ندارم 420شمارهٔ ۴۴۴: جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین ...421شمارهٔ ۴۴۵: از نایره شوقت در دل شرری دارم 422شمارهٔ ۴۴۶: در ملک وصال او ظل شجری دارم 423شمارهٔ ۴۴۷: چشم گریان و دل زار و نزاری دارم 424شمارهٔ ۴۴۸: عیسی بظهور آمد، من مرده چرا باشم؟425شمارهٔ ۴۴۹: خیالست این که: من بی یار باشم 426شمارهٔ ۴۵۰: ای دوای درد بیماران، سلام علیکم 427شمارهٔ ۴۵۱: بحمدالله من از دردی کشانم 428شمارهٔ ۴۵۲: فقر می گفت که: من خسرو جاویدانم 429شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم 430شمارهٔ ۴۵۴: من ز سودای تو سرگشته و سرگردانم 431شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم 432شمارهٔ ۴۵۶: میان آتش سوزان علم فراخته ایم 433شمارهٔ ۴۵۷: ما در هوای عشق تو سرمست باده ایم 434شمارهٔ ۴۵۸: پهلوی خوان بسر کوی حبیب آمده ایم 435شمارهٔ ۴۵۹: گرنه آنست که جوینده یار آمده ایم؟436شمارهٔ ۴۶۰: مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم 437شمارهٔ ۴۶۱: اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم 438شمارهٔ ۴۶۲: ما در جهان کون برای تو آمدیم 439شمارهٔ ۴۶۳: این عنایت ازلی بود که ره پرسیدیم 440شمارهٔ ۴۶۴: در مسجد و در کعبه و بت خانه دویدی ...441شمارهٔ ۴۶۵: ما در طلب دوست فراوان بدویدیم 442شمارهٔ ۴۶۶: در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم 443شمارهٔ ۴۶۷: در کعبه و بت خانه بجز یار ندیدیم 444شمارهٔ ۴۶۸: هزاران بحر در دردانه دیدیم 445شمارهٔ ۴۶۹: جانا، بجز از تو کس نداریم 446شمارهٔ ۴۷۰: عمریست که سودای سر زلف تو داریم 447شمارهٔ ۴۷۱: غیر از تو کس دگر نداریم 448شمارهٔ ۴۷۲: ما در دل و جان آتش سودای تو داریم 449شمارهٔ ۴۷۳: ما عاشق و رند و پاکبازیم 450شمارهٔ ۴۷۴: ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم 451شمارهٔ ۴۷۵: با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 452شمارهٔ ۴۷۶: گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم 453شمارهٔ ۴۷۷: لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستان ...454شمارهٔ ۴۷۸: ما و این عشق دل افروز، که جان در ...455شمارهٔ ۴۷۹: ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می ...456شمارهٔ ۴۸۰: تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گ ...457شمارهٔ ۴۸۱: چه گویم؟ ای مسلمانان، چه گویم؟458شمارهٔ ۴۸۲: ماه عیانست روی یار چه گویم؟459شمارهٔ ۴۸۳: عجب رعنا و زیبایی، چه گویم؟460شمارهٔ ۴۸۴: من معدن اسرارم، اما بنمی گویم 461شمارهٔ ۴۸۵: این سخن نیست باندازه که من میگویم 462شمارهٔ ۴۸۶: ما سوز عشق را بدو عالم نمیدهیم 463شمارهٔ ۴۸۷: ما عشق یار را بدو عالم نمیدهیم 464شمارهٔ ۴۸۸: بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار تویی ...465شمارهٔ ۴۸۹: بر سر راهم بدید و گفت:«هی سن کیم ...466شمارهٔ ۴۹۰: بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن 467شمارهٔ ۴۹۱: بفضل و رحمت و توفیق ذوالمن 468شمارهٔ ۴۹۲: دوش آن مه دو هفته من با هزار فن 469شمارهٔ ۴۹۳: ساقی جان، لطف فرما کاسه دردی بمن 470شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن 471شمارهٔ ۴۹۵: طالبانی که اسیرند درین حبس بدن 472شمارهٔ ۴۹۶: من بجانان زنده ام، گر باز دانی ای ...473شمارهٔ ۴۹۷: یارم ز در در آمو، وشتن کنید وشتن 474شمارهٔ ۴۹۸: آن ماه مسافر سفری کرد ز کرمان 475شمارهٔ ۴۹۹: ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیا ...476شمارهٔ ۵۰۰: ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد ...477شمارهٔ ۵۰۱: این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل ...478شمارهٔ ۵۰۲: ای نور دل و دیده وای زبده اعیان 479شمارهٔ ۵۰۳: با هیچ رسید این صفت باده فروشان 480شمارهٔ ۵۰۴: بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جه ...481شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیرا ...482شمارهٔ ۵۰۶: بقدر جام بود شور و حالت مستان 483شمارهٔ ۵۰۷: بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان س ...484شمارهٔ ۵۰۸: بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان 485شمارهٔ ۵۰۹: تربیت میکند مرا جانان 486شمارهٔ ۵۱۰: تن زنده بجان آمد و جان زنده بجانا ...487شمارهٔ ۵۱۱: جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان 488شمارهٔ ۵۱۲: چندان که گفتم: خاطر مرنجان 489شمارهٔ ۵۱۳: حیات تن ز جان آمد، حیات جان ز جان ...490شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست ...491شمارهٔ ۵۱۵: دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان 492شمارهٔ ۵۱۶: دوست در مجلسست و جان در جان 493شمارهٔ ۵۱۷: ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان 494شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرست ...495شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزا ...496شمارهٔ ۵۲۰: عشق و معشوق و عاشق حیران 497شمارهٔ ۵۲۱: «فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستا ...498شمارهٔ ۵۲۲: «کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان ...499شمارهٔ ۵۲۳: «کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چ ...500شمارهٔ ۵۲۴: «کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بی ...501شمارهٔ ۵۲۵: گر ره بتو هست، چیست فرمان؟502شمارهٔ ۵۲۶: گر شیر نه ای، بگذر ازین بیشه شیرا ...503شمارهٔ ۵۲۷: گفت حق: «کل من علیها فان »504شمارهٔ ۵۲۸: ما که مستان خرابیم درین دیر مغان 505شمارهٔ ۵۲۹: مقررست و معین بحجت و برهان 506شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان 507شمارهٔ ۵۳۱: همه بودند که گفتند بپیدا و نهان 508شمارهٔ ۵۳۲: همه جا اوست شاه جاویدان 509شمارهٔ ۵۳۳: جگر پردرد و دل پر خونم، ای جان 510شمارهٔ ۵۳۴: یار همان، درد همان، دل همان 511شمارهٔ ۵۳۵: «حصل ما فی الصدور» لذت جان یافتن 512شمارهٔ ۵۳۶: در دل از شوق تو شوریست که نتوان گ ...513شمارهٔ ۵۳۷: چه باشد شیوه عاشق؟ بمعشوقان نظر ک ...514شمارهٔ ۵۳۸: مرا از زخم شمشیرت نمی شاید حذر کر ...515شمارهٔ ۵۳۹: خواهی بجهان شوری، بنیاد قیامت کن 516شمارهٔ ۵۴۰: نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن 517شمارهٔ ۵۴۱: بیتی همی سرایم و زاریست کار من 518شمارهٔ ۵۴۲: ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من 519شمارهٔ ۵۴۳: بسامان آمد احوال دل من 520شمارهٔ ۵۴۴: بسودایت سرشت آب و گل من 521شمارهٔ ۵۴۵: عید و بر قندان تویی، ای جان جان ج ...522شمارهٔ ۵۴۶: جگر گرمست و آهم سرد و دل خون 523شمارهٔ ۵۴۷: دل آشفته دارم، چشم پر خون 524شمارهٔ ۵۴۸: ما را هوای باده نابست در درون 525شمارهٔ ۵۴۹: از عیان گر واقفی، بگذر ز عین 526شمارهٔ ۵۵۰: الا! ای نفس، خودکامی و خودبین 527شمارهٔ ۵۵۱: ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آی ...528شمارهٔ ۵۵۲: بجان آمد ز هجران جان مسکین 529شمارهٔ ۵۵۳: پیر مغان کجاست؟ که آن مرد دوربین 530شمارهٔ ۵۵۴: جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟531شمارهٔ ۵۵۵: «حمدلله » گفت رب العالمین 532شمارهٔ ۵۵۶: گفت: نور آسمانست و زمین 533شمارهٔ ۵۵۷: ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین 534شمارهٔ ۵۵۸: منت خدای را، که در اطوار ما و طین 535شمارهٔ ۵۵۹: هله! ای ساقی جانها، بده آن باده ر ...536شمارهٔ ۵۶۰: ای دل و جانت بهواها گرو 537شمارهٔ ۵۶۱: باده کهنه گیر و شیشه نو 538شمارهٔ ۵۶۲: ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را ...539شمارهٔ ۵۶۳: تو محیطی و دیگران همه جو 540شمارهٔ ۵۶۴: چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عم ...541شمارهٔ ۵۶۵: زان نکهت مشکین،که همی آید از آن س ...542شمارهٔ ۵۶۶: «ستر الله علینا» چه علالاست درین ...543شمارهٔ ۵۶۷: دل شوریده را تمنا تو 544شمارهٔ ۵۶۸: ای دل، اگر تو عاشقی، با عاشقان هم ...545شمارهٔ ۵۶۹: از لعل یار اگر شکری یافتی بگو 546شمارهٔ ۵۷۰: پیش ما قصه جام و جم و جمشید مگو 547شمارهٔ ۵۷۱: «الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ...548شمارهٔ ۵۷۲: «کان الله » گفت و «کان الله له »549شمارهٔ ۵۷۳: ای آفتاب روی ترا پرده دار ماه 550شمارهٔ ۵۷۴: بر بیدلان گذشت و نکرد اینطرف نگاه 551شمارهٔ ۵۷۵: پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه 552شمارهٔ ۵۷۶: «عز من قائل » چه گفت اله؟553شمارهٔ ۵۷۷: گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه 554شمارهٔ ۵۷۸: مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه 555شمارهٔ ۵۷۹: در میان همه خوبان بت ما از همه به 556شمارهٔ ۵۸۰: آتش عشق تو شوری در جهان انداخته 557شمارهٔ ۵۸۱: ای آتش سودای تو در کن فکان انداخت ...558شمارهٔ ۵۸۲: ای خیالت عقل کل را در گمان انداخت ...559شمارهٔ ۵۸۳: ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته 560شمارهٔ ۵۸۴: روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تا ...561شمارهٔ ۵۸۵: ای کوس کبریای تو در لامکان زده 562شمارهٔ ۵۸۶: هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن د ...563شمارهٔ ۵۸۷: ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده 564شمارهٔ ۵۸۸: گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده 565شمارهٔ ۵۸۹: گر تو از مستان عشقی در وله 566شمارهٔ ۵۹۰: بجانان زنده ام، الحمدلله 567شمارهٔ ۵۹۱: از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خا ...568شمارهٔ ۵۹۲: بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فر ...569شمارهٔ ۵۹۳: پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه 570شمارهٔ ۵۹۴: مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه 571شمارهٔ ۵۹۵: می کشد آن حبیب فرزانه 572شمارهٔ ۵۹۶: آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه ...573شمارهٔ ۵۹۷: تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای 574شمارهٔ ۵۹۸: همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای 575شمارهٔ ۵۹۹: این شناسی که: از آن شهر و دیار آم ...576شمارهٔ ۶۰۰: خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی 577شمارهٔ ۶۰۱: «هدی للمتقین » گفتند: یعنی 578شمارهٔ ۶۰۲: هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی 579شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی 580شمارهٔ ۶۰۴: دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرت ...581شمارهٔ ۶۰۵: با یاد خدا باش، بهر جای که هستی 582شمارهٔ ۶۰۶: چو با تست مقصود، هرجا که هستی 583شمارهٔ ۶۰۷: چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی 584شمارهٔ ۶۰۸: السلام علیک، یا سندی 585شمارهٔ ۶۰۹: ای دل عشاق را بروی تو شادی 586شمارهٔ ۶۱۰: دلم از غصه هجران تو دارد دردی 587شمارهٔ ۶۱۱: گر گلی از گلشن حسنش ببازار آمدی 588شمارهٔ ۶۱۲: گر نسیم رحمتی از کوی جانان آمدی 589شمارهٔ ۶۱۳: فرودی باشد و ننگ و جودی 590شمارهٔ ۶۱۴: گر جان بهوای تو گرفتار نبودی 591شمارهٔ ۶۱۵: جان نوروز و جان صد عیدی 592شمارهٔ ۶۱۶: ای آفتاب روی ترا ماه مشتری 593شمارهٔ ۶۱۷: ای عشق دل فروز، که شاه مظفری 594شمارهٔ ۶۱۸: وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری 595شمارهٔ ۶۱۹: مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دی ...596شمارهٔ ۶۲۰: ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا دار ...597شمارهٔ ۶۲۱: روی دل را بسوی جان داری 598شمارهٔ ۶۲۲: حکایتی دو سه دارم، بشرط دستوری 599شمارهٔ ۶۲۳: ز حد گذشت حکایت ز قصه دوری 600شمارهٔ ۶۲۴: شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه د ...601شمارهٔ ۶۲۵: من قبله بدل کردم، تا کی بود این ک ...602شمارهٔ ۶۲۶: میسرت نشود عاشقی و مستوری 603شمارهٔ ۶۲۷: نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری 604شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری 605شمارهٔ ۶۲۹: اگر ز مصر جهانی و گر ز تبریزی 606شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیز ...607شمارهٔ ۶۳۱: تا سر الهی ز ملاهی نشناسی 608شمارهٔ ۶۳۲: من عشقم و عشق من چه پرسی؟609شمارهٔ ۶۳۳: دلا، ز باده و خم خانه که میپرسی؟610شمارهٔ ۶۳۴: زمانی یار شو، گر یار باشی 611شمارهٔ ۶۳۵: چه غمست آخر از غم؟ چو تو در میانه ...612شمارهٔ ۶۳۶: امروز بجد دارم با تو سر دشنامی 613شمارهٔ ۶۳۷: ای قطب جامی، شاه انامی 614شمارهٔ ۶۳۸: ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟615شمارهٔ ۶۳۹: زنهار! درین کوی بغفلت نخرامی 616شمارهٔ ۶۴۰: گر شمس منیر آمدی، ار بدر تمامی 617شمارهٔ ۶۴۱: هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه ن ...618شمارهٔ ۶۴۲: پیش از بنای مدرسه و دیر ارمنی 619شمارهٔ ۶۴۳: سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی 620شمارهٔ ۶۴۴: سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی 621شمارهٔ ۶۴۵: گر بر حدیث اهل دل انکار می کنی 622شمارهٔ ۶۴۶: ای آتش سودای تو در جان جهانی 623شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی 624شمارهٔ ۶۴۸: با روی دل فروزت عیشیست جاودانی 625شمارهٔ ۶۴۹: بتو جان کجا برد پی؟ که تو شاه بی ...626شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی 627شمارهٔ ۶۵۱: بیابان را بپیمودی، ولیکن بس ویاوا ...628شمارهٔ ۶۵۲: تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟629شمارهٔ ۶۵۳: تو جام جمی، اما در جام نمیدانی 630شمارهٔ ۶۵۴: تو محبوب جانی و جان جهانی 631شمارهٔ ۶۵۵: تو مرهم دل ریشی و راحت جانی 632شمارهٔ ۶۵۶: جراحات دلم را تازه کرد آن یار روح ...633شمارهٔ ۶۵۷: جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی 634شمارهٔ ۶۵۸: خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی 635شمارهٔ ۶۵۹: ز نور روی تو پیداست سر سبع مثانی 636شمارهٔ ۶۶۰: صلای کافری و غارت مسلمانی 637شمارهٔ ۶۶۱: فداک عقلی و روحی، که راحت جانی 638شمارهٔ ۶۶۲: هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب ...639شمارهٔ ۶۶۳: هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جها ...640شمارهٔ ۶۶۴: هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهان ...641شمارهٔ ۶۶۵: روسیه را، گر ببینی، رد کنی 642شمارهٔ ۶۶۶: تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی 643شمارهٔ ۶۶۷: هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نو ...644شمارهٔ ۶۶۸: یار میگوید ببانگ پهلوی :645شمارهٔ ۶۶۹: سخن در سر عاشق کمترک گوی 646شمارهٔ ۶۷۰: مسئله مشکل و آسان توی 647شمارهٔ ۶۷۱: در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی 648شمارهٔ ۶۷۲: بسیار طالبی، که مگر ذو فنون شوی 649شمارهٔ ۶۷۳: اگر در طاعتی، گر در گناهی 650شمارهٔ ۶۷۴: تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟651شمارهٔ ۶۷۵: تو نور یقین آمدی و رهبر راهی 652شمارهٔ ۶۷۶: در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی 653شمارهٔ ۶۷۷: درمانده ام از غم جدایی 654شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی 655شمارهٔ ۶۷۹: زلف را شانه زن، که رعنایی 656شمارهٔ ۶۸۰: سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی 657شمارهٔ ۶۸۱: غرق آن بحر محیطست دل شیدایی 658شمارهٔ ۶۸۲: چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و ب ...659شمارهٔ ۶۸۳: هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هو ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ