کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است
    گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است
    برگشته است ماه من از مهر من دگر
    بازم مگر ستاره اقبال راجع است
    با مرغ روح خویش خوشم زانکه چون هما
    با مشتی استخوان که مرا هست قانع است
    طالع شد آفتاب رخ یار همچو شمع
    باید مرا هلاک شدن این چه طالع است
    تنها نسوخت خرمن ما برق حسن تو
    هر جا که هست لمعه روی تو لامع است
    اهلی بقای خویش مجو در فراق یار
    زانرو که در فراق بتان عمر ضایع است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha