کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن
    از پرده برون آی و تماشای چمن کن
    بگشود دهن با تو سحر غنچه بدعوی
    بلبل بصبا گفت که خاکش بدهن کن
    مردم ز هوس شب چو سگت پیرهن خود
    در پیش من انداخت که بردار کفن کن
    با هرکه ندارد سخن از صورت خوبی
    چون صورت دیوار توهم ترک سخن کن
    تا کی کنی ایدیده نظر بر رخ یوسف
    یک بار نظر نیز در آن چاه ذقن کن
    ما را نه سر گیسوی حور و قد طوبی است
    با عاشق شیدا سخن از دار و رسن کن
    ایمدعی اینطعن و جگر خواریت از چیست
    من طوطیم این نکته تو در کار زغن کن
    خواهی که دل آسوده شوند از نفست خلق
    چون باد صبا بندگی سرو و سمن کن
    اهلی طلب خلق حسن گر کنی از خلق
    اول تو برو پیشه خود خلق حسن کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha