به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن
ترک مراد خود کن و ترک ادب مکن
ساقی بیا که خواب شب واپسین بس است
هشدار و روز عیش به بیهوده شب مکن
زین آه پر شرر که بر افلاک میرود
آتش اگر ز چرخ ببارد عجب مکن
در بزم غم بمستی و محنت دلا بساز
آلوده خویش را بشراب طرب مکن
اهلی مراد خویش ز رندان دیر خواه
از زاهدان صومعه همت طلب مکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...2شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 3شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...4شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 5شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...6شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...7شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 8شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 9شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...10شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...11شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 12شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...13شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 14شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 15شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...16شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...17شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...18شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...19شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 20شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 21شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 22شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...23شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...24شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 25شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...26شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...27شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 28شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...29شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 30شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 31شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...32شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 33شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...34شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 35شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...36شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...37شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 38شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...39شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 40شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...41شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...42شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 43شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 44شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...45شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 46شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...47شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...48شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...49شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 50شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 51شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 52شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 53شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...54شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...55شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 56شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 57شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 58شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...59شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 60شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 61شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 62شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...63شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 64شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 65شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 66شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...67شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...68شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...69شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 70شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 71شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 72شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 73شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 74شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 75شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 76شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...77شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 78شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 79شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 80شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 81شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 82شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 83شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 84شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...85شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 86شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 87شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 88شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...89شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 90شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...91شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...92شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 93شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...94شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...95شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 96شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 97شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 98شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 99شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 100شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 101شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...102شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 103شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 104شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 105شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...106شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 107شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...108شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...109شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...110شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 111شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 112شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 113شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 114شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...115شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 116شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...117شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...118شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...119شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...120شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 121شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 122شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 123شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...124شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 125شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...126شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 127شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 128شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 129شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 130شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 131شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 132شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 133شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...134شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 135شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...136شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 137شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 138شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 139شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 140شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 141شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 142شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...143شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 144شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 145شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...146شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 147شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...148شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 149شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 150شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 151شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...152شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...153شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 154شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 155شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...156شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...157شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 158شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...159شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...160شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...161شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...162شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 163شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 164شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...165شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...166شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 167شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 168شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 169شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 170شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...171شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...172شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...173شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 174شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 175شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...176شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 177شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 178شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...179شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 180شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...181شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...182شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 183شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 184شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 185شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 186شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...187شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 188شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 189شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...190شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...191شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 192شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...193شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 194شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 195شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...196شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...197شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 198شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 199شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 200شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...201شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 202شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 203شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ