اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن از پرده برون آی و تماشای چمن کن بگشود دهن با تو سحر غنچه بدعوی بلبل بصبا گفت که خاکش بدهن کن مردم ز هوس شب چو سگت پیرهن خود در پیش من انداخت که بردار کفن کن با هرکه ندارد سخن از صورت خوبی چون صورت دیوار توهم ترک سخن کن تا کی کنی ایدیده نظر بر رخ یوسف یک بار نظر نیز در آن چاه ذقن کن ما را نه سر گیسوی حور و قد طوبی است با عاشق شیدا سخن از دار و رسن کن ایمدعی اینطعن و جگر خواریت از چیست من طوطیم این نکته تو در کار زغن کن خواهی که دل آسوده شوند از نفست خلق چون باد صبا بندگی سرو و سمن کن اهلی طلب خلق حسن گر کنی از خلق اول تو برو پیشه خود خلق حسن کن اهلی شیرازی