به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۴۱۹: خوبان که همچو شمع ز نور آفریده اند

1840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوبان که همچو شمع ز نور آفریده اند
سر تا قدم چراغ دل و نور دیده اند
آن طرفه آهویان که به مجنون وشان خوشند
این طرفه است کز من مجنون رمیده اند
در صید دل کبوتر مستند مهوشان
کز برج دلفریبی و شوخی پریده اند
چون من بخون خود نشوم غرقه از بتان
کز من بتیغ کم محلی دل بریده اند
آسوده نیستم دمی از سوختن چو شمع
گویی برای سوختنم آفریده اند
هرگز کجا بشریت کوثر شوند خوش
تلخی کشان که زهر جدایی چشیده اند
اهلی چو مرغ بسمل از آن میطپد بخاک
مردان چه جای خاک که در خون طپیده اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۱۸: آب حیات کس بجز از جرعه کش نخورد 2شمارهٔ ۴۱۹: خوبان که همچو شمع ز نور آفریده ان ...3شمارهٔ ۴۲۰: رسید یار و دلم بی قرار خواهد کرد 4شمارهٔ ۴۲۱: از روزگار تیره دلم بر غبار چند؟5شمارهٔ ۴۲۲: سفید موی و سیه نامه از گنه تا چند ...6شمارهٔ ۴۲۳: خلق از سگت نه از بد دشمن فغان کنن ...7شمارهٔ ۴۲۴: خوبان همه محبوب دل و آفت جانند 8شمارهٔ ۴۲۵: خرم دلی که ره بسر کار خویش برد 9شمارهٔ ۴۲۶: چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد 10شمارهٔ ۴۲۷: چو خستگان ز دردل گشاد می یابند 11شمارهٔ ۴۲۸: سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد 12شمارهٔ ۴۲۹: لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست ک ...13شمارهٔ ۴۳۰: شاهان اگر بصحبت رندان نظر کنند 14شمارهٔ ۴۳۱: گاهم دو آهوی تو سگ خویش خوانده ان ...15شمارهٔ ۴۳۲: نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند 16شمارهٔ ۴۳۳: خوبان که نیش بر جگر ریش می زنند 17شمارهٔ ۴۳۴: امروز دل از آینه جان نظرت کرد 18شمارهٔ ۴۳۵: تا دل سر زلف یار گم کرد 19شمارهٔ ۴۳۶: گر سگان تو انیس من محزون شده اند 20شمارهٔ ۴۳۷: هرچند آهنین دل ما ناز بیش کرد 21شمارهٔ ۴۳۸: هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد 22شمارهٔ ۴۳۹: تا جهان بوده است با نیکان بدان در ...23شمارهٔ ۴۴۰: خورشید اوج عزت خوبان ماه رویند 24شمارهٔ ۴۴۱: من اگر حسرت روی تو چنین خواهم برد 25شمارهٔ ۴۴۲: یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد 26شمارهٔ ۴۴۳: گرچه در پای تو ای شمع بسی سوخته ا ...27شمارهٔ ۴۴۴: گر حسن و دلبری بتو مهپاره داده ان ...28شمارهٔ ۴۴۵: وصلش نماند و تلخی زهر فراق ماند 29شمارهٔ ۴۴۶: در عرق شد چو رخش ز آتش می تابی خو ...30شمارهٔ ۴۴۷: کار ما عشق است و مارا بهر آن آورد ...31شمارهٔ ۴۴۸: بجای آب حیاتم شکر لبی دادند 32شمارهٔ ۴۴۹: جمعی که دل بهرزه پریشان نکرده اند 33شمارهٔ ۴۵۰: یاران چه شد که پرسش یاری نمیکند 34شمارهٔ ۴۵۱: بسکه از گرم اختلاطی گلرخان آتش وش ...35شمارهٔ ۴۵۲: گر قسمن ما شد ز ازل غم چه توان کر ...36شمارهٔ ۴۵۳: خوبان دل گرم و نفس سرد چه دانند؟37شمارهٔ ۴۵۴: در چنگ غمت سخت اسیرم چه توان کرد؟38شمارهٔ ۴۵۵: هرکه مست تو نشد جام شرابش ندهند 39شمارهٔ ۴۵۶: زاهد، مرا که بیدل و دین آفریده ان ...40شمارهٔ ۴۵۷: تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد 41شمارهٔ ۴۵۸: ایکه رخسارت ز روی لاله آب و رنگ ب ...42شمارهٔ ۴۵۹: قومی نشسته با تو و می نوش میکنند 43شمارهٔ ۴۶۰: شدم هلاک و ز من جز دریغ و درد نما ...44شمارهٔ ۴۶۱: خوبان بگلشن از نظر ما چه میروند؟45شمارهٔ ۴۶۲: مجنون شوم و وارهم از بوالهوسی چند 46شمارهٔ ۴۶۳: کجا با آن طبیب جان حریفان حال من ...47شمارهٔ ۴۶۴: قناعت از دو عالم میتوان کرد 48شمارهٔ ۴۶۵: باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کر ...49شمارهٔ ۴۶۶: فصل بهار و خلق بعشرت نشسته اند 50شمارهٔ ۴۶۷: زلف یار از دست رفت و دل ازو دیوان ...51شمارهٔ ۴۶۸: مشنو که بی تو ناله زارم هوس نماند 52شمارهٔ ۴۶۹: فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد 53شمارهٔ ۴۷۰: خاری که راه در دل از آن جور پیشه ...54شمارهٔ ۴۷۱: از گرد راه دل بامید تو شاد بود 55شمارهٔ ۴۷۲: دور فلک که جام مرادم نمیدهد 56شمارهٔ ۴۷۳: عرش و معراج نه در خورد من زار بود 57شمارهٔ ۴۷۴: چو دل به وصل دهم جوریار نگذارد 58شمارهٔ ۴۷۵: وصل ما یکنفس از روی نکویی باشد 59شمارهٔ ۴۷۶: هرکه سوی قبله مقصود رو میآورد 60شمارهٔ ۴۷۷: ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین نده ...61شمارهٔ ۴۷۸: نیست جان رفتن که نور از چشم روشن ...62شمارهٔ ۴۷۹: هرگز غبار حسرت دور از دلم نشد 63شمارهٔ ۴۸۰: چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد 64شمارهٔ ۴۸۱: کی از لعل تو جان من بیک دیدن بیاس ...65شمارهٔ ۴۸۲: زان پری ما را دل دیوانه رسوا میکن ...66شمارهٔ ۴۸۳: تا کلک قضا نقد وجود از عدم آورد 67شمارهٔ ۴۸۴: چون میل دل خلق جهان سوی تو یابند 68شمارهٔ ۴۸۵: گر بعد عمری یکنفس مارا نظر سویش ب ...69شمارهٔ ۴۸۶: بخاک مرده اگر برق عشق برگیرد 70شمارهٔ ۴۸۷: نیاز من نخرد کس، که کس فقیر مباد 71شمارهٔ ۴۸۸: هرکه چون باد از سر کوی تو بیرون م ...72شمارهٔ ۴۸۹: از صحبت ما درد کشان بازنخیزد 73شمارهٔ ۴۹۰: خوشباس که روزی گل امید برآید 74شمارهٔ ۴۹۱: فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد 75شمارهٔ ۴۹۲: کی بود عاشق کسی کز سوختن غمگین بو ...76شمارهٔ ۴۹۳: هرکه چون صورت چین دیده بروی تو گش ...77شمارهٔ ۴۹۴: آه گر می ز غمت عاشق غمناک نزد 78شمارهٔ ۴۹۵: هرکس که چشم مست تو نظاره میکند 79شمارهٔ ۴۹۶: گرفتم آنکه بشکل تو دیگری باشد 80شمارهٔ ۴۹۷: عالم از سیل فنا گرچه خطرها دارد 81شمارهٔ ۴۹۸: شوخی که خون من چو می ناب مبخورد 82شمارهٔ ۴۹۹: روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود 83شمارهٔ ۵۰۰: چو دل بوصل نهم جور یار نگذارد 84شمارهٔ ۵۰۱: چو گلت شکفت از می عرق از کناره سر ...85شمارهٔ ۵۰۲: ای همنفسان دست ز ما باز گذارید 86شمارهٔ ۵۰۳: سگ آن طیب انفاسم که رشک مشک چین ب ...87شمارهٔ ۵۰۴: دل شکسته ما گنجی از وفا دارد 88شمارهٔ ۵۰۵: هر کدورت که نصیب من دلخسته شود 89شمارهٔ ۵۰۶: داغ پنهان دلم هر دیده مشکل بنگرد 90شمارهٔ ۵۰۷: تا پری را چون تو خواندم دوری از م ...91شمارهٔ ۵۰۸: آن تقوی ام که از همه کس احتراز بو ...92شمارهٔ ۵۰۹: چه سود کوشش اگر دوست کام ما ندهد 93شمارهٔ ۵۱۰: نه هر دل کز نوا دم زد قبول دلنواز ...94شمارهٔ ۵۱۱: ز بسکه گرد رهت جان عاشقان دارد 95شمارهٔ ۵۱۲: سر من اگر نشانی ز در کنشت دارد 96شمارهٔ ۵۱۳: عاقبت داغ دل ما بدوا هم برسد 97شمارهٔ ۵۱۴: دلم از شوق او مصحف چو بهر فال بگش ...98شمارهٔ ۵۱۵: گرم چو شمع برد یار سر چه خواهد شد 99شمارهٔ ۵۱۶: دل کارزوی وصل تو در سینه او بود 100شمارهٔ ۵۱۷: محرومی ما جز گنه بخت نباشد 101شمارهٔ ۵۱۸: گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم ک ...102شمارهٔ ۵۱۹: گفتم که جان قربان کنم آن مه چو مه ...103شمارهٔ ۵۲۰: کلک قضا که صورت ابروی او کشید 104شمارهٔ ۵۲۱: دل از غم زار و یارش صحبت اغیار می ...105شمارهٔ ۵۲۲: بر من از دورش بنوبت ساغر می میرسد 106شمارهٔ ۵۲۳: شاید که پرده زان رخ باد صبا گشاید 107شمارهٔ ۵۲۴: جایم بروز واقعه پهلوی او کنید 108شمارهٔ ۵۲۵: دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود 109شمارهٔ ۵۲۶: چون ننالم که ز عشقم همه بیداد رسد 110شمارهٔ ۵۲۷: اطیفه عجب از غمزه نرگست دادند 111شمارهٔ ۵۲۸: خوشم به هجر تو گر وصل صد حضور آرد 112شمارهٔ ۵۲۹: صید آن شوخم که هرگه بزم عشرت مینه ...113شمارهٔ ۵۳۰: سر بجای پای در میخانه میباید نهاد 114شمارهٔ ۵۳۱: نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد 115شمارهٔ ۵۳۲: بعد مرگم زاغ چون هر پاره جایی افک ...116شمارهٔ ۵۳۳: چون گل روی تو را آتش می تاب دهد 117شمارهٔ ۵۳۴: مرا حیات ابد از لبت هوس باشد 118شمارهٔ ۵۳۵: شیوه خوبی لیلی همه کس چون داند؟119شمارهٔ ۵۳۶: خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد 120شمارهٔ ۵۳۷: کی بمن وصل چنین غایه مویی برسد 121شمارهٔ ۵۳۸: چشم صاحب دل نظر چون بر رخ گل میکن ...122شمارهٔ ۵۳۹: هرکه شد سامان طلب پیوسته دردسر کش ...123شمارهٔ ۵۴۰: عجب که شمع شبی در سرای من سوزد 124شمارهٔ ۵۴۱: نه آه از جان زار من برآمد 125شمارهٔ ۵۴۲: زد جامه چاک و سینه صافی چو مه نمو ...126شمارهٔ ۵۴۳: چشم زناز یوسفش سوی پدر نمی فتد 127شمارهٔ ۵۴۴: گر مست تو آهی ز سر درد برآرد 128شمارهٔ ۵۴۵: گویند شب جمعه مخور می که غم آرد 129شمارهٔ ۵۴۶: ز آشنایی من کاخرش جدایی بود 130شمارهٔ ۵۴۷: او که از دیده خونابه چکانم نرود 131شمارهٔ ۵۴۸: سوی که روم من؟ که دلم سوی تو باشد 132شمارهٔ ۵۴۹: دلا، ز تخت سلیمان کسی چه یاد دارد 133شمارهٔ ۵۵۰: بهر جان قصد تو گر بر دل مجروح بود 134شمارهٔ ۵۵۱: عیسی گذاشت دنیا، قارون اسیر او شد 135شمارهٔ ۵۵۲: گر نه چاه دقنت عقل زره می فکند 136شمارهٔ ۵۵۳: هر که آگه ز دل سوخته من باشد 137شمارهٔ ۵۵۴: بر مرگ رقیبان تو خرم نتوان بود 138شمارهٔ ۵۵۵: عشق گنجینه اسرار الهی باشد 139شمارهٔ ۵۵۶: یار برخاست برقص آن قد و قامت نگری ...140شمارهٔ ۵۵۷: ای تازه گل که بوی خوشت دم ز روح ز ...141شمارهٔ ۵۵۸: آب حیات اگر بسر کوی او رود 142شمارهٔ ۵۵۹: آن گل چو شمع بر من مدهوش میزند 143شمارهٔ ۵۶۰: ابر نوروزی چو گل را بر ورق شبنم ز ...144شمارهٔ ۵۶۱: عاشق دلریش را زخم تو مرهم دهد 145شمارهٔ ۵۶۲: چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد 146شمارهٔ ۵۶۳: وجود ما زغمت تا عدم نخواهد شد 147شمارهٔ ۵۶۴: در سجده خود آن مه صد آفتاب بیند 148شمارهٔ ۵۶۵: سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد 149شمارهٔ ۵۶۶: مایه خوبی غم بیچارگان خوردن بود 150شمارهٔ ۵۶۷: چشم مجنون هرچه بیند صورت لیلی بود 151شمارهٔ ۵۶۸: شادمان از وصل جانان بخت ما هرگز ن ...152شمارهٔ ۵۶۹: کس عشوه خونخواری او را نشناسد 153شمارهٔ ۵۷۰: گر جوش گریه یی دل خامت بر آورد 154شمارهٔ ۵۷۱: جان هلاک از شوق و یار از دیه ما م ...155شمارهٔ ۵۷۲: در عشق اگر از کشته شدن مرد بماند 156شمارهٔ ۵۷۳: چند چراغ آه من عمر مرا تبه کند 157شمارهٔ ۵۷۴: زلف قلابش ز کف دلها چو ماهی میبرد 158شمارهٔ ۵۷۵: گرسنه شرح زخمت گوید گنه ندارد 159شمارهٔ ۵۷۶: فلک که مشعل مهرش زبام میسوزد 160شمارهٔ ۵۷۷: روی نیاز ما همه دم بر زمین بود 161شمارهٔ ۵۷۸: کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین ...162شمارهٔ ۵۷۹: روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود 163شمارهٔ ۵۸۰: بقرار یک نظر دل ز تو چون کنار گیر ...164شمارهٔ ۵۸۱: شام غم دل خستگانرا بی تو جان بر ل ...165شمارهٔ ۵۸۲: از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود 166شمارهٔ ۵۸۳: امید وصالت فرح جان حزین بود 167شمارهٔ ۵۸۴: عمرم بآه و ناله و فریاد می رود 168شمارهٔ ۵۸۵: ایکرده چشمت عالمی مست از شراب ناز ...169شمارهٔ ۵۸۶: کی سگت از استخوان من شکار من شود 170شمارهٔ ۵۸۷: نقد دلم چو غنچه به مستی ز دست شد 171شمارهٔ ۵۸۸: یارم بچوگان باختن چون رو بمیدان م ...172شمارهٔ ۵۸۹: افغان که درد ما بدوا کم نمی شود 173شمارهٔ ۵۹۰: چو غنچه گرچه لبت مهر بر دهان دارد 174شمارهٔ ۵۹۱: تا من از مادر نزادم غم کا زاییده ...175شمارهٔ ۵۹۲: چراغ چشم دل آن دلربا بر افروزد 176شمارهٔ ۵۹۳: با جان چو شد سرشته غم عشق چون رود 177شمارهٔ ۵۹۴: بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد 178شمارهٔ ۵۹۵: شانه میخواهم که دم زان کاکل پر خم ...179شمارهٔ ۵۹۶: عیب دلم کند آن کز دل خبر ندارد 180شمارهٔ ۵۹۷: عاشق چو مرغ بسمل پروای سر ندارد 181شمارهٔ ۵۹۸: تا یوسفش چاکی چو گل در جیب پیراهن ...182شمارهٔ ۵۹۹: هر که فکر از برق آه عاشق مسکین کن ...183شمارهٔ ۶۰۰: خوش روزگار وصل که ما را دویی نبود 184شمارهٔ ۶۰۱: خون شد جگر از خنده که آن رشک ملک ...185شمارهٔ ۶۰۲: چو نافه تا جگرم غرق خون نخواهد شد 186شمارهٔ ۶۰۳: بر آستان حرم زاهدی که سر میزد 187شمارهٔ ۶۰۴: شوقی دگر امروز دلم سوی تو دارد 188شمارهٔ ۶۰۵: قاصد رسید و بوی خوشی باز میرسد 189شمارهٔ ۶۰۶: رخت که پیر و جوان را بیک نظر سوزد 190شمارهٔ ۶۰۷: تا یار ز شوخی بکناری ننشیند 191شمارهٔ ۶۰۸: گرچه کار دلم از صبر بسامان نشود 192شمارهٔ ۶۰۹: منت قتل از رقیبم باز می باید کشید 193شمارهٔ ۶۱۰: باز از فریب وعده دلم را شکیب داد 194شمارهٔ ۶۱۱: دل ز جور فلک بجان آمد 195شمارهٔ ۶۱۲: تهیست کشتی می عمر از آن بغم گذرد 196شمارهٔ ۶۱۳: گشتیم پیر و یار همان نوجوان که بو ...197شمارهٔ ۶۱۴: هر گرد بلایی که خدا خواسته باشد 198شمارهٔ ۶۱۵: کس چون غم زلیخا یوسف ندیده داند؟199شمارهٔ ۶۱۶: مرا ز هجر بهشتی رخی بجان دارد 200شمارهٔ ۶۱۷: گرچه با روی نکو خوی نکو می باید 201شمارهٔ ۶۱۸: جان به فکر جهان نمی ارزد 202شمارهٔ ۶۱۹: از تماشای تو کس منع دل ما نکند 203شمارهٔ ۶۲۰: گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد 204شمارهٔ ۶۲۱: بی تو چو شمع کرده ام گریه و خنده ...205شمارهٔ ۶۲۲: جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید 206شمارهٔ ۶۲۳: جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد 207شمارهٔ ۶۲۴: دو دیده در ره آن مه که کی سواره د ...208شمارهٔ ۶۲۵: مستی و گر فرشته ز لعل تو بو برد 209شمارهٔ ۶۲۶: حدیث ما و تو هر بوالهوس نمیداند 210شمارهٔ ۶۲۷: هر کس که طاق ابروی او سجده گه کند 211شمارهٔ ۶۲۸: حسن کس از دلم آن شکل و شمایل نبرد 212شمارهٔ ۶۲۹: بر شمع فلک حسنت آن لحظه که ناز آر ...213شمارهٔ ۶۳۰: گرچه اشک من خبر از بیگناهی میدهد 214شمارهٔ ۶۳۱: در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد 215شمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخ ...216شمارهٔ ۶۳۳: گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما ...217شمارهٔ ۶۳۴: به هر ناجنس چون طوطی دل ما کی سخن ...218شمارهٔ ۶۳۵: لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود 219شمارهٔ ۶۳۶: با من رقیب دون کسی از همدمی نشد 220شمارهٔ ۶۳۷: ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد 221شمارهٔ ۶۳۸: چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندا ...222شمارهٔ ۶۳۹: گر درد خسته یی را درمان دهی چه با ...223شمارهٔ ۶۴۰: در کوی بتان جز بفقیری نتوان بود 224شمارهٔ ۶۴۱: ز تاب آتش غم سینه چاک خواهم شد 225شمارهٔ ۶۴۲: نسیم باد بهارم بهوش می آرد 226شمارهٔ ۶۴۳: رقیب از رشک من هر لحظه در خارها د ...227شمارهٔ ۶۴۴: سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک ا ...228شمارهٔ ۶۴۵: من که بیهوشم از او مست شرابم میکن ...229شمارهٔ ۶۴۶: من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال ...230شمارهٔ ۶۴۷: گرچه بر ما روزگار تیره مشکل می رو ...231شمارهٔ ۶۴۸: در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند 232شمارهٔ ۶۴۹: تا عشق از آن ما شد بخت از جهان بر ...233شمارهٔ ۶۵۰: صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه س ...234شمارهٔ ۶۵۱: غم و فرح بمن می پرست میگذرد 235شمارهٔ ۶۵۲: کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند 236شمارهٔ ۶۵۳: نیشکر قامت من آنکه دل من دارد 237شمارهٔ ۶۵۴: گویند که با غیری وین گرچه یقین با ...238شمارهٔ ۶۵۵: مرا صد خار از آن نوگل اگر در دل د ...239شمارهٔ ۶۵۶: با همه شاد و ملول از من بیچاره شو ...240شمارهٔ ۶۵۷: هر که مفلس گشت رسوای خلایق میشود 241شمارهٔ ۶۵۸: اگر از غم تو صد جان به یکی نفس بر ...242شمارهٔ ۶۵۹: یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد 243شمارهٔ ۶۶۰: دوستان چون میرم آن خشت درم بالین ...244شمارهٔ ۶۶۱: لعلت به تلخ گویی دل در خروش آرد 245شمارهٔ ۶۶۲: دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین ...246شمارهٔ ۶۶۳: گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند 247شمارهٔ ۶۶۴: گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد 248شمارهٔ ۶۶۵: مرا از دوریت تا کی صبوری کار خواه ...249شمارهٔ ۶۶۶: گر دلت آینه صورت مقصود بود 250شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 251شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 252شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...253شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...254شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 255شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 256شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...257شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 258شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 259شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 260شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...261شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 262شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 263شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...264شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...265شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 266شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 267شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 268شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 269شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 270شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 271شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...272شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...273شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 274شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...275شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...276شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 277شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 278شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...279شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...280شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 281شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...282شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...283شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...284شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...285شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 286شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...287شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...288شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 289شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 290شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...291شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 292شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 293شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 294شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 295شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 296شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...297شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...298شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 299شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 300شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 301شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 302شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 303شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...304شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...305شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 306شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 307شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 308شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 309شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 310شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...311شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...312شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 313شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...314شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 315شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 316شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 317شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 318شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...319شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 320شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 321شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 322شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 323شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 324شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...325شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...326شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...327شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 328شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...329شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...330شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 331شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 332شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 333شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 334شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 335شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 336شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...337شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...338شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 339شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...340شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...341شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 342شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...343شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 344شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...345شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...346شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...347شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 348شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...349شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 350شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 351شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 352شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 353شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...354شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 355شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...356شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 357شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...358شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...359شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...360شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 361شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 362شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...363شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...364شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 365شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 366شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...367شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...368شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...369شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...370شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 371شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...372شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 373شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 374شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 375شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 376شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 377شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 378شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...379شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 380شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 381شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...382شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 383شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 384شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 385شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 386شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 387شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 388شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...389شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 390شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 391شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 392شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 393شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 394شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 395شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 396شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 397شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 398شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...399شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 400شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...401شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 402شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 403شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 404شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...405شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 406شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 407شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 408شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 409شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...410شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 411شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 412شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 413شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...414شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 415شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 416شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...417شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 418شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 419شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...420شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 421شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 422شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 423شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 424شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 425شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 426شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 427شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 428شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 429شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 430شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...431شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 432شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 433شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 434شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 435شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 436شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 437شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 438شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...439شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 440شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 441شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 442شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 443شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 444شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 445شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 446شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 447شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 448شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 449شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...450شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...451شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 452شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...453شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 454شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 455شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 456شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...457شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 458شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...459شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...460شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...461شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 462شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 463شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 464شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...465شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 466شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...467شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...468شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 469شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...470شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 471شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 472شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 473شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 474شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 475شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...476شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 477شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...478شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 479شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 480شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 481شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...482شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 483شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 484شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...485شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...486شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...487شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 488شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 489شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 490شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...491شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...492شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...493شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 494شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 495شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...496شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 497شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 498شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 499شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 500شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...501شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 502شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 503شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 504شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 505شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 506شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 507شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 508شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...509شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...510شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...511شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 512شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 513شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 514شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...515شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 516شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...517شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 518شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...519شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...520شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 521شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...522شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 523شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 524شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 525شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 526شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 527شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 528شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 529شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 530شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 531شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 532شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 533شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 534شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...535شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...536شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 537شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 538شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 539شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 540شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 541شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 542شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 543شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 544شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 545شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 546شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...547شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 548شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 549شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...550شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 551شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 552شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 553شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 554شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 555شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 556شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 557شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 558شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 559شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟560شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...561شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 562شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...563شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 564شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 565شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 566شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...567شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 568شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 569شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 570شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...571شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 572شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 573شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 574شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...575شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...576شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...577شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...578شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 579شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 580شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...581شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 582شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 583شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 584شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 585شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 586شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 587شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 588شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...589شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...590شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...591شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...592شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 593شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 594شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...595شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...596شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 597شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 598شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 599شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 600شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 601شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 602شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...603شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...604شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 605شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 606شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...607شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 608شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...609شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...610شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...611شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 612شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 613شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 614شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 615شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...616شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 617شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 618شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 619شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...620شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...621شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...622شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 623شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 624شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...625شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...626شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...627شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...628شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 629شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...630شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 631شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 632شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...633شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...634شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...635شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...636شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 637شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...638شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 639شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 640شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 641شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 642شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...643شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...644شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 645شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...646شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...647شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 648شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...649شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...650شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 651شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...652شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 653شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 654شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...655شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...656شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...657شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...658شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...659شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 660شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 661شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 662شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 663شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 664شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...665شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...666شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 667شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...668شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 669شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 670شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 671شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...672شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 673شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...674شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 675شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 676شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 677شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 678شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...679شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...680شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 681شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...682شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 683شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...684شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...685شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 686شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 687شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...688شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...689شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 690شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 691شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 692شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...693شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 694شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 695شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 696شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...697شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 698شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 699شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 700شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...701شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...702شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 703شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...704شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...705شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 706شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...707شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 708شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 709شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 710شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 711شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...712شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 713شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...714شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...715شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...716شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...717شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 718شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...719شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 720شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...721شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 722شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 723شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 724شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 725شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...726شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...727شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...728شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...729شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...730شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...731شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...732شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 733شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 734شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...735شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 736شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 737شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...738شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...739شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 740شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...741شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...742شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...743شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...744شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 745شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...746شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...747شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 748شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 749شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...750شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 751شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 752شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 753شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...754شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 755شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 756شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...757شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...758شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 759شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 760شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 761شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 762شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...763شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 764شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 765شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...766شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...767شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 768شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...769شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 770شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...771شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 772شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...773شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...774شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 775شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 776شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...777شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...778شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 779شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...780شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 781شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 782شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...783شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...784شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...785شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...786شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 787شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 788شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 789شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...790شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...791شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 792شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...793شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...794شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 795شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...796شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 797شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 798شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...799شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 800شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...801شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 802شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...803شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...804شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 805شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...806شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 807شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...808شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...809شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 810شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 811شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...812شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 813شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...814شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...815شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...816شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 817شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 818شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 819شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 820شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...821شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...822شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 823شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 824شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 825شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...826شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 827شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 828شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 829شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...830شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 831شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 832شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 833شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...834شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...835شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...836شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 837شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 838شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 839شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 840شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 841شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 842شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 843شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...844شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 845شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 846شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 847شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 848شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 849شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 850شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 851شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...852شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 853شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 854شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 855شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...856شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 857شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...858شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...859شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 860شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...861شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...862شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 863شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 864شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 865شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 866شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 867شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 868شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...869شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 870شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 871شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 872شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...873شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 874شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...875شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...876شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...877شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 878شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 879شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 880شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 881شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...882شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 883شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...884شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...885شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...886شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...887شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 888شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 889شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 890شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...891شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 892شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...893شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 894شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 895شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 896شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 897شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 898شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 899شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 900شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...901شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 902شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...903شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 904شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 905شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 906شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 907شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 908شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 909شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...910شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 911شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 912شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...913شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 914شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...915شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 916شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 917شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 918شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...919شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...920شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 921شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 922شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...923شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...924شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 925شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...926شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...927شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...928شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...929شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 930شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 931شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...932شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...933شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 934شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 935شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 936شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 937شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...938شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...939شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...940شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 941شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 942شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...943شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 944شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 945شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...946شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 947شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...948شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...949شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 950شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 951شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 952شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 953شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...954شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 955شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 956شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...957شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...958شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 959شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...960شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 961شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 962شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...963شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...964شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 965شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 966شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 967شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...968شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 969شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 970شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ