به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش

1700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش
رسد بخانه ما آفتاب هم خوشباش
غمی که میرسد از دوست عاشقانه بکش
کسی همیشه نماند اسیر غم خوشباش
تو مرغ زیرکی از خار و گل منال ایدل
چو خار و گل همه خواهد شدن عدم خوشباش
ز بهر جام جم و آب خضر غصه مخور
نه آب خضر بماند نه جام جم خوشباش
ز آفتاب به خیبت متاب رخ اهلی
که بر تو نیز فتد سایه کرم خوشباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 2شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 3شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...4شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 5شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...6شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...7شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 8شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...9شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 10شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 11شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 12شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 13شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 14شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...15شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 16شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...17شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 18شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 19شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 20شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...21شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 22شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 23شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...24شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...25شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...26شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 27شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 28شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 29شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...30شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...31شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...32شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 33شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 34شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...35شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 36شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 37شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 38شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 39شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...40شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 41شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 42شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 43شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 44شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 45شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 46شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 47شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...48شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...49شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...50شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 51شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 52شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 53شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...54شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 55شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...56شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 57شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...58شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...59شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 60شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...61شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 62شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 63شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 64شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 65شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 66شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 67شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 68شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 69شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 70شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 71شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 72شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 73شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...74شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...75شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 76شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 77شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 78شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 79شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 80شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 81شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 82شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 83شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 84شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 85شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...86شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 87شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 88شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...89شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 90شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 91شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 92شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 93شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 94شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 95شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 96شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 97شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 98شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟99شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...100شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 101شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...102شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 103شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 104شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 105شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...106شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 107شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 108شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 109شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...110شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 111شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 112شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 113شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...114شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...115شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...116شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...117شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 118شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 119شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...120شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 121شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 122شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 123شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 124شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 125شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 126شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 127شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...128شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...129شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...130شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...131شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 132شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 133شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...134شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...135شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 136شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 137شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 138شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 139شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 140شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 141شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...142شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...143شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 144شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 145شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...146شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 147شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...148شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...149شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...150شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 151شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 152شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 153شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 154شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...155شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 156شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 157شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 158شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...159شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...160شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...161شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 162شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 163شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...164شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...165شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...166شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...167شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 168شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...169شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 170شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 171شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...172شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...173شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...174شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...175شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 176شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...177شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 178شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 179شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 180شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 181شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...182شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...183شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 184شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...185شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...186شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 187شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...188شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...189شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 190شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...191شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 192شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 193شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...194شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...195شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...196شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...197شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...198شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 199شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 200شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 201شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 202شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 203شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...204شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...205شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 206شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...207شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 208شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 209شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 210شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...211شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 212شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...213شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 214شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 215شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 216شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 217شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...218شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...219شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 220شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...221شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 222شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...223شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...224شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 225شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 226شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...227شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...228شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 229شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 230شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 231شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...232شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 233شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 234شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 235شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...236شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 237شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 238شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 239شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...240شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...241شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 242شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...243شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...244شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 245شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...246شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 247شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 248شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 249شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 250شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...251شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 252شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...253شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...254شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...255شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...256شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 257شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...258شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 259شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...260شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 261شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 262شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 263شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 264شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...265شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...266شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...267شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...268شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...269شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...270شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...271شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 272شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 273شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...274شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 275شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 276شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...277شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...278شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 279شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...280شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...281شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...282شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...283شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 284شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...285شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...286شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 287شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 288شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...289شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 290شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 291شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 292شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...293شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 294شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 295شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...296شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...297شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 298شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 299شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 300شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 301شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...302شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 303شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 304شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...305شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...306شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 307شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...308شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 309شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...310شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 311شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...312شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...313شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 314شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 315شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...316شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...317شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 318شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...319شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 320شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 321شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...322شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...323شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...324شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...325شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 326شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 327شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 328شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...329شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...330شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 331شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...332شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...333شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 334شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...335شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 336شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 337شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...338شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 339شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...340شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 341شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...342شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...343شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 344شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...345شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 346شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...347شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...348شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 349شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 350شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...351شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 352شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...353شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...354شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...355شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 356شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 357شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 358شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 359شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...360شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...361شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 362شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 363شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 364شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...365شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 366شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 367شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 368شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...369شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 370شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 371شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 372شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...373شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...374شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...375شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 376شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 377شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 378شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 379شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 380شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 381شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 382شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...383شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 384شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 385شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 386شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 387شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 388شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 389شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 390شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...391شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 392شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 393شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 394شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...395شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 396شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...397شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...398شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 399شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...400شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...401شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 402شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 403شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 404شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 405شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 406شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 407شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...408شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 409شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 410شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 411شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...412شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 413شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...414شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...415شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...416شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 417شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 418شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 419شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 420شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...421شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 422شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...423شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...424شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...425شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...426شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 427شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 428شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 429شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...430شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 431شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...432شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 433شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 434شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 435شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 436شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 437شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 438شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 439شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...440شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 441شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...442شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 443شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 444شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 445شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 446شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 447شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 448شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...449شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 450شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 451شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...452شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 453شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...454شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 455شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 456شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 457شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...458شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...459شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 460شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 461شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...462شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...463شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 464شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...465شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...466شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...467شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...468شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 469شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 470شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...471شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...472شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 473شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 474شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 475شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 476شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...477شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...478شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...479شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 480شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 481شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...482شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 483شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 484شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...485شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 486شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...487شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...488شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 489شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 490شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 491شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 492شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...493شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 494شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 495شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...496شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...497شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 498شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...499شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 500شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 501شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...502شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...503شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 504شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 505شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 506شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...507شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 508شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 509شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ