به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم
هر نکته یی که هست فراموش کرده ایم
در گردن فرشته حمایل نمی کنیم
دستی که با سگ تو در آغوش کرده ایم
هرجا که گفته ایم حدیثی ز سوز خود
بس عاشقان سوخته خاموش کرده ایم
از دست دل که نیست ز یک قطره خون زیاد
هر دم هزار کاسه خون نوش کرده ایم
اهلی گرفته ره به در پیر خرقه پوش
ما رو بدان جوان قباپوش کرده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...2شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 3شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...4شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 5شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 6شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 7شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 8شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 9شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 10شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 11شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 12شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 13شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 14شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 15شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 16شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...17شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...18شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 19شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 20شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 21شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 22شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 23شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 24شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 25شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 26شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 27شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 28شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...29شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 30شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 31شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...32شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 33شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 34شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 35شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 36شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 37شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 38شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 39شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 40شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 41شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟42شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...43شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 44شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...45شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 46شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 47شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 48شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...49شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 50شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 51شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 52شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...53شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 54شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 55شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 56شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...57شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...58شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...59شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...60شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 61شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 62شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...63شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 64شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 65شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 66شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 67شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 68شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 69شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 70شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...71شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...72شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...73شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...74شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 75شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 76شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...77شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...78شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 79شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 80شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 81شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 82شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 83شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 84شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...85شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...86شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 87شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 88شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...89شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 90شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...91شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...92شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...93شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 94شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 95شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 96شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 97شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...98شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 99شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 100شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 101شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...102شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...103شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...104شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 105شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 106شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...107شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...108شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...109شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...110شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 111شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...112شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 113شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 114شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...115شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...116شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...117شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...118شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 119شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...120شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 121شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 122شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 123شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 124شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...125شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...126شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 127شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...128شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...129شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 130شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...131شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...132شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 133شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...134شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 135شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 136شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...137شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...138شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...139شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...140شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...141شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 142شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 143شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 144شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 145شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 146شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...147شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...148شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 149شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...150شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 151شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 152شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 153شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...154شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 155شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...156شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 157شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 158شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 159شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 160شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...161شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...162شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 163شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...164شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 165شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...166شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...167شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 168شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 169شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...170شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...171شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 172شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 173شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 174شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...175شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 176شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 177شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 178شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...179شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 180شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 181شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 182شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...183شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...184شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 185شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...186شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...187شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 188شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...189شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 190شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 191شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 192شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 193شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...194شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 195شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...196شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...197شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...198شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...199شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 200شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...201شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 202شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...203شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 204شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 205شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 206شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 207شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...208شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...209شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...210شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...211شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...212شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...213شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...214شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 215شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 216شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...217شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 218شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 219شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...220شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...221شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 222شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...223شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...224شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...225شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...226شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 227شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...228شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...229شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 230شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 231شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...232شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 233شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 234شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 235شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...236شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 237شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 238شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...239شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...240شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 241شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 242شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 243شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 244شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...245شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 246شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 247شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...248شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...249شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 250شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...251شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 252شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...253شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 254شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...255شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...256شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 257شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 258شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...259شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...260شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 261شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...262شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 263شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 264شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...265شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...266شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...267شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...268شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 269شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 270شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 271شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...272شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...273شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 274شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...275شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...276شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 277شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...278شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 279شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 280شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...281شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 282شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...283شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 284شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...285شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...286شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 287شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...288شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 289شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...290شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...291شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 292شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 293شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...294شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 295شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...296شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...297شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...298شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 299شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 300شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 301شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 302شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...303شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...304شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 305شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 306شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 307شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...308شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 309شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 310شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 311شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...312شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 313شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 314شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 315شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...316شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...317شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...318شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 319شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 320شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 321شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 322شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 323شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 324شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 325شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...326شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 327شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 328شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 329شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 330شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 331شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 332شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 333شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...334شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 335شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 336شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 337شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...338شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 339شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...340شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...341شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 342شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...343شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...344شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 345شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 346شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 347شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 348شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 349شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 350شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...351شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 352شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 353شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 354شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...355شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 356شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...357شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...358شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...359شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 360شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 361شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 362شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 363شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...364شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 365شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...366شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...367شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...368شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...369شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 370شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 371شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 372شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...373شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 374شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...375شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 376شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 377شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 378شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 379شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 380شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 381شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 382شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...383شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 384شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...385شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 386شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 387شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 388شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 389شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 390شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 391شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...392شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 393شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 394شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...395شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 396شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...397شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 398شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 399شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 400شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...401شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...402شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 403شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 404شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...405شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...406شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 407شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...408شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...409شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...410شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...411شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 412شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 413شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...414شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...415شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 416شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 417شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 418شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 419شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...420شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...421شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...422شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 423شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 424شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...425شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 426شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 427شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...428شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 429شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...430شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...431شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 432شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 433شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 434شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 435شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...436شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 437شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 438شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...439شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...440شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 441شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...442شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 443شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 444شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...445شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...446شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 447شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 448شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 449شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...450شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 451شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 452شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ