به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم
سوختم چند گره بیهده بر باد زنم
منکه از طالع شوریده خود در بدرم
از که نالم چکنم پیش که فریاد زنم
غم دل چند خورم کی بود آنروز که من
بفراغت نفسی با دل آزاد زنم
هر گهم صورت شیرین نفسی پیش آید
ای بسا آه که بر حسرت فرهاد زنم
اهلی آن غنچه دهن کار بمن تنگ گرفت
وقت آن شد که قدم در عدم آباد زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...2شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 3شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 4شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 5شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...6شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 7شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 8شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 9شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...10شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...11شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...12شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...13شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 14شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 15شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...16شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 17شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 18شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 19شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 20شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 21شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 22شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 23شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...24شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...25شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...26شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...27شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 28شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 29شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...30شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...31شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 32شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 33شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 34شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 35شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 36شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 37شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...38شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...39شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 40شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 41شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...42شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 43شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...44شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...45شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...46شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 47شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 48شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 49شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 50شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...51شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 52شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 53شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 54شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...55شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...56شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...57شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 58شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 59شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...60شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...61شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...62شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...63شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 64شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...65شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 66شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 67شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...68شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...69شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...70شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...71شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 72شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...73شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 74شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 75شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 76شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 77شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...78شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...79شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 80شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...81شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...82شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 83شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...84شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...85شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 86شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...87شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 88شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 89شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...90شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...91شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...92شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...93شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...94شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 95شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 96شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 97شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 98شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 99شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...100شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...101شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 102شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...103شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 104شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 105شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 106شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...107شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 108شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...109شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 110شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 111شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 112شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 113شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...114شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...115شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 116شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...117شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 118شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...119شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...120شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 121شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 122شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...123شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...124شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 125شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 126شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 127شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...128شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 129شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 130شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 131شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...132شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 133شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 134شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 135شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...136شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...137شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 138شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...139شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...140شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 141شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...142شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 143شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 144شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 145شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 146شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...147شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 148شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...149شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...150شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...151شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...152شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 153شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...154شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 155شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...156شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 157شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 158شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 159شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 160شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...161شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...162شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...163شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...164شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...165شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...166شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...167شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 168شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 169شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...170شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 171شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 172شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...173شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...174شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 175شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...176شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...177شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...178شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...179شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 180شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...181شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...182شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 183شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 184شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...185شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 186شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 187شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 188شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...189شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 190شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 191شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...192شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...193شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 194شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 195شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 196شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 197شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...198شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 199شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 200شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...201شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...202شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 203شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...204شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 205شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...206شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 207شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...208شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...209شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 210شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 211شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...212شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...213شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 214شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...215شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 216شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 217شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...218شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...219شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...220شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...221شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 222شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 223شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 224شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...225شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...226شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 227شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...228شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...229شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 230شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...231شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 232شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 233شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...234شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 235شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...236شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 237شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...238شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...239شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 240شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...241شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 242شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...243شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...244شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 245شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 246شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...247شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 248شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...249شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...250شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...251شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 252شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 253شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 254شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 255شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...256شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...257شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 258شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 259شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 260شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...261شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 262شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 263شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 264شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...265شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 266شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 267شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 268شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...269شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...270شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...271شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 272شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 273شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 274شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 275شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 276شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 277شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 278شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...279شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 280شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 281شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 282شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 283شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 284شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 285شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 286شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...287شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 288شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 289شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 290شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...291شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 292شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...293شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...294شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 295شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...296شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...297شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 298شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 299شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 300شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 301شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 302شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 303شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...304شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 305شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 306شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 307شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...308شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 309شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...310شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...311شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...312شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 313شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 314شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 315شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 316شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...317شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 318شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...319شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...320شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...321شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...322شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 323شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 324شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 325شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...326شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 327شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...328شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 329شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 330شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 331شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 332شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 333شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 334شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 335شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...336شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 337شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...338شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 339شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 340شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 341شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 342شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 343شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 344شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...345شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 346شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 347شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...348شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 349شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...350شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 351شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 352شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 353شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...354شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...355شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 356شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 357شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...358شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...359شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 360شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...361شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...362شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...363شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...364شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 365شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 366شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...367شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...368شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 369شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 370شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 371شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 372شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...373شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...374شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...375شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 376شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 377شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...378شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 379شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 380شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...381شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 382شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...383شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...384شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 385شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 386شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 387شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 388شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...389شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 390شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 391شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...392شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...393شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 394شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...395شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 396شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 397شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...398شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...399شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 400شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 401شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 402شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...403شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 404شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 405شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ