به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواهد شدن

1550عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

وه که بازار کف عنان دل برون خواهد شدن
دل که بود آسوده دیگر غرق خون خواهد شدن
اینچنین کان روی زیبا در نظر آید مرا
چهره ام زرد و سرشکم لاله گون خواهد شدن
من نظر پوشم مبادا در دلم آید درون
گر حریف اینست در جان هم درون خواهد شدن
زین کشش گر مهر او دارد دل من دور نیست
گر ز کنج عافیت دیگر برون خواهد شدن
گر کشد زین دست اهلی حلقه زلف بتان
عاقبت سر حلقه اهل جنون خواهد شدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...2شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...3شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...4شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...5شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 6شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 7شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...8شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 9شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 10شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...11شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...12شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 13شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...14شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...15شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...16شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...17شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 18شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...19شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...20شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 21شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 22شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...23شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 24شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 25شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 26شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...27شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 28شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 29شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...30شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...31شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 32شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 33شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 34شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 35شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...36شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 37شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 38شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...39شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...40شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 41شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...42شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 43شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...44شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 45شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...46شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...47شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 48شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 49شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...50شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...51شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 52شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...53شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 54شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 55شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...56شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...57شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...58شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...59شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 60شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 61شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 62شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...63شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...64شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 65شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...66شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...67شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 68شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...69شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 70شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 71شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...72شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 73شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...74شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 75شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...76شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...77شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 78شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...79شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 80شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...81شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...82شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 83شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 84شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...85شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 86شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...87شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...88شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...89شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 90شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 91شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 92شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 93شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...94شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...95شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 96شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 97شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 98شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...99شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 100شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 101شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 102شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...103شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 104شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 105شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 106شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...107شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...108شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...109شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 110شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 111شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 112شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 113شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 114شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 115شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 116شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...117شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 118شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 119شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 120شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 121شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 122شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 123شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 124شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...125شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 126شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 127شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 128شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...129شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 130شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...131شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...132شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 133شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...134شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...135شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 136شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 137شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 138شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 139شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 140شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 141شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...142شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 143شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 144شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 145شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...146شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 147شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...148شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...149شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...150شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 151شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 152شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 153شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 154شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...155شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 156شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...157شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...158شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...159شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...160شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 161شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 162شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 163شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...164شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 165شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...166شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 167شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 168شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 169شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 170شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 171شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 172شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 173شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...174شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 175شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...176شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 177شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 178شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 179شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 180شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 181شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 182شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...183شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 184شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 185شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...186شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 187شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...188شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 189شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 190شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 191شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...192شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...193شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 194شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 195شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...196شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...197شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 198شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...199شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...200شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...201شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...202شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 203شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 204شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...205شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...206شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 207شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 208شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 209شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 210شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...211شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...212شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...213شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 214شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 215شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...216شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 217شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 218شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...219شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 220شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...221شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...222شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 223شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 224شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 225شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 226شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...227شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 228شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 229شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...230شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...231شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 232شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...233شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 234شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 235شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...236شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...237شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 238شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 239شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 240شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...241شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 242شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 243شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ