به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد زدن

1580عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد زدن
ناگه از جایی که مقصودست سر خواهد زدن
یار رفت از شهر و اینک از سواد دیده ام
خیمه با او مردم چشمم بدر خواهد زدن
ساز مردم ساختم دانم که دور از او اجل
ناگهانم حلقه بر در بیخبر خواهد زدن
دم زدم زانشمع و برق غیرتم سوزد دهان
گر سخن میگویم آتش در جگر خواهد زدن
رخنه اندر بزم شیرین همچو خسرو کی کند
کوهکن هرچند سر بر سنگ در خواهد زدن
دور باش ایهمنشین کاینک زبان ناصح کشید
باز بر رگهای جانم نیشتر خواهد زدن
پیر شد اهلی اگر دولت جوانمردی کند
با حریف خویش دستی در کمر خواهد زدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...2شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...3شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 4شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 5شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...6شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 7شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 8شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...9شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...10شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 11شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...12شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...13شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...14شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...15شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 16شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...17شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...18شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 19شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 20شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...21شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 22شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 23شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 24شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...25شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 26شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 27شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...28شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...29شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 30شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 31شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 32شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 33شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...34شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 35شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 36شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...37شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...38شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 39شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...40شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 41شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...42شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 43شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...44شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...45شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 46شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 47شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...48شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...49شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 50شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...51شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 52شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 53شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...54شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...55شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...56شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...57شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 58شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 59شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 60شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...61شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...62شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 63شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...64شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...65شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 66شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...67شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 68شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 69شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...70شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 71شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...72شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 73شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...74شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...75شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 76شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...77شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 78شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...79شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...80شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 81شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 82شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...83شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 84شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...85شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...86شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...87شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 88شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 89شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 90شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 91شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...92شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...93شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 94شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 95شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 96شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...97شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 98شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 99شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 100شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...101شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 102شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 103شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 104شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...105شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...106شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...107شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 108شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 109شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 110شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 111شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 112شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 113شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 114شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...115شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 116شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 117شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 118شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 119شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 120شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 121شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 122شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...123شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 124شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 125شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 126شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...127شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 128شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...129شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...130شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 131شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...132شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...133شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 134شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 135شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 136شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 137شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 138شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 139شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...140شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 141شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 142شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 143شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...144شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 145شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...146شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...147شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...148شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 149شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 150شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 151شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 152شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...153شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 154شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...155شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...156شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...157شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...158شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 159شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 160شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 161شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...162شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 163شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...164شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 165شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 166شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 167شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 168شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 169شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 170شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 171شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...172شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 173شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...174شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 175شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 176شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 177شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 178شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 179شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 180شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...181شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 182شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 183شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...184شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 185شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...186شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 187شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 188شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 189شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...190شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...191شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 192شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 193شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...194شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...195شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 196شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...197شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...198شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...199شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...200شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 201شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 202شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...203شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...204شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 205شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 206شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 207شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 208شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...209شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...210شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...211شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 212شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 213شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...214شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 215شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 216شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...217شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 218شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...219شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...220شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 221شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 222شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 223شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 224شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...225شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 226شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 227شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...228شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...229شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 230شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...231شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 232شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 233شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...234شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...235شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 236شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 237شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 238شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...239شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 240شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 241شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ