به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن

1580عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن
بیک نگاه تو صد سال میتوان بودن
قبول بخت بباید که کشته تو شوم
شهید عشق باقبال میتوان بودن
اگر بر آن کف پاروی خود توان مالید
چو خاک بهر تو پامال میتوان بودن
گهی که رخ چو گل آتشین بر افروزی
سپند روی تو چون خال میتوان بودن
منال اهلی اگر از غمی پریشان حال
مگو همیشه بیک حال میتوان بودن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 2شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 3شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...4شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 5شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 6شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 7شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...8شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 9شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 10شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...11شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...12شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 13شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 14شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 15شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 16شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...17شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 18شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 19شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...20شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...21شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 22شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...23شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 24شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...25شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 26شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...27شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...28شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 29شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 30شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...31شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...32شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 33شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...34شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 35شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 36شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...37شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...38شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...39شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...40شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 41شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 42شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 43شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...44شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...45شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 46شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...47شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...48شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 49شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...50شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 51شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 52شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...53شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 54شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...55شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 56شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...57شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...58شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 59شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...60شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 61شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...62شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...63شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 64شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 65شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...66شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 67شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...68شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...69شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...70شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 71شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 72شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 73شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 74شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...75شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...76شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 77شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 78شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 79شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...80شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 81شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 82شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 83شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...84شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 85شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 86شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 87شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...88شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...89شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...90شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 91شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 92شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 93شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 94شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 95شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 96شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 97شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...98شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 99شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 100شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 101شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 102شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 103شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 104شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 105شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...106شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 107شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 108شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 109شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...110شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 111شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...112شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...113شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 114شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...115شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...116شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 117شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 118شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 119شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 120شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 121شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 122شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...123شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 124شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 125شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 126شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...127شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 128شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...129شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...130شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...131شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 132شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 133شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 134شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 135شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...136شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 137شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...138شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...139شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...140شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...141شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 142شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 143شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 144شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...145شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 146شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...147شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 148شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 149شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 150شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 151شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 152شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 153شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 154شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...155شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 156شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...157شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 158شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 159شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 160شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 161شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 162شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 163شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...164شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 165شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 166شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...167شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 168شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...169شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 170شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 171شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 172شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...173شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...174شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 175شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 176شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...177شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...178شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 179شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...180شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...181شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...182شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...183شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 184شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 185شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...186شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...187شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 188شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 189شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 190شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 191شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...192شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...193شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...194شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 195شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 196شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...197شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 198شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 199شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...200شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 201شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...202شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...203شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 204شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 205شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 206شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 207شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...208شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 209شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 210شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...211شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...212شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 213شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...214شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 215شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 216شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...217شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...218شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 219شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 220شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 221شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...222شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 223شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 224شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ