به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مباش

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مباش
چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش
سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست
سر نمیتابم ازین گر سر نباشد گو مباش
از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده
گر تو میگویی درین کشور نباشد گو مباش
یوسف جان باتو میباید که باشد همنفس
گر ترا ایخواجه سیم و زر نباشد گو مباش
گر دم آبی دهد ساقی شراب کوثر است
مست ساقی باش اگر کوثر نباشد گو مباش
کار ما لب تشنگان طوطی صفت شکرست و بس
لب بخون تر کن اگر شکر نباشد گو مباش
یار باید مهربان اهلی مرا چون آفتاب
یاری چرخ ستمگر گر نباشد گو مباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...2شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...3شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...4شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 5شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 6شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 7شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...8شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...9شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...10شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 11شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 12شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...13شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 14شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 15شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 16شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 17شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...18شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 19شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 20شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 21شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 22شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 23شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 24شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 25شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...26شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...27شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...28شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 29شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 30شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 31شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...32شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 33شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...34شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 35شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...36شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...37شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 38شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...39شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 40شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 41شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 42شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 43شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 44شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 45شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 46شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 47شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 48شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 49شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 50شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 51شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...52شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...53شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 54شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 55شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 56شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 57شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 58شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 59شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 60شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 61شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 62شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 63شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...64شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 65شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 66شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...67شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 68شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 69شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 70شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 71شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 72شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 73شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 74شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 75شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 76شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟77شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...78شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 79شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...80شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 81شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 82شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 83شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...84شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 85شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 86شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 87شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...88شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 89شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 90شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 91شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...92شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...93شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...94شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...95شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 96شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 97شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...98شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 99شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 100شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 101شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 102شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 103شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 104شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 105شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...106شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...107شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...108شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...109شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 110شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 111شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...112شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...113شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 114شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 115شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 116شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 117شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 118شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 119شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...120شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...121شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 122شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 123شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...124شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 125شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...126شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...127شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...128شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 129شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 130شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 131شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 132شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...133شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 134شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 135شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 136شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...137شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...138شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...139شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 140شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 141شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...142شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...143شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...144شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...145شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 146شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...147شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 148شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 149شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...150شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...151شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...152شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...153شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 154شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...155شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 156شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 157شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 158شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 159شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...160شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...161شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 162شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...163شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...164شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 165شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...166شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...167شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 168شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...169شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 170شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 171شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...172شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...173شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...174شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...175شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...176شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 177شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 178شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 179شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 180شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 181شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...182شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...183شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 184شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...185شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 186شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 187شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 188شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...189شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 190شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...191شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 192شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 193شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 194شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 195شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...196شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...197شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 198شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...199شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 200شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...201شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...202شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 203شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 204شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...205شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...206شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 207شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 208شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 209شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...210شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 211شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 212شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 213شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...214شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 215شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 216شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 217شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...218شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...219شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 220شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...221شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...222شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 223شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...224شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 225شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 226شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 227شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 228شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...229شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 230شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...231شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...232شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...233شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...234شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 235شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...236شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 237شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...238شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 239شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 240شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 241شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 242شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...243شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...244شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...245شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...246شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...247شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...248شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...249شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 250شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 251شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...252شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 253شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 254شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...255شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...256شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 257شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...258شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...259شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...260شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...261شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 262شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...263شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...264شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 265شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 266شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...267شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 268شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 269شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 270شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...271شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 272شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 273شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...274شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...275شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 276شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 277شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 278شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 279شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...280شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 281شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 282شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...283شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...284شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 285شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...286شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 287شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...288شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 289شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...290شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...291شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 292شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 293شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...294شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...295شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 296شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...297شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 298شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 299شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...300شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...301شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...302شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...303شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 304شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 305شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 306شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...307شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...308شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 309شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...310شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...311شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 312شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...313شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 314شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 315شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...316شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 317شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...318شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 319شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...320شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...321شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 322شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...323شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 324شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...325شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...326شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 327شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 328شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...329شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 330شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...331شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...332شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...333شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 334شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 335شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 336شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 337شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...338شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...339شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 340شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 341شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 342شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...343شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 344شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 345شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 346شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...347شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 348شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 349شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 350شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...351شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...352شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...353شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 354شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 355شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 356شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 357شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 358شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 359شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 360شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...361شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 362شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 363شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 364شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 365شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 366شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 367شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 368شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...369شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 370شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 371شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 372شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...373شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 374شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...375شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...376شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 377شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...378شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...379شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 380شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 381شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 382شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 383شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 384شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 385شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...386شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 387شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 388شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 389شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...390شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 391شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...392شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...393شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...394شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 395شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 396شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 397شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 398شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...399شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 400شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...401شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...402شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...403شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...404شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 405شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 406شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 407شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...408شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 409شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...410شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 411شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 412شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 413شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 414شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 415شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 416شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 417شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...418شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 419شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...420شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 421شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 422شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 423شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 424شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 425شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 426شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...427شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 428شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 429شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...430شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 431شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...432شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 433شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 434شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 435شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...436شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...437شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 438شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 439شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...440شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...441شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 442شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...443شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...444شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...445شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...446شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 447شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 448شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...449شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...450شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 451شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 452شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 453شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 454شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...455شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...456شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...457شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 458شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 459شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...460شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 461شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 462شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...463شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 464شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...465شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...466شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 467شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 468شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 469شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 470شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...471شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 472شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 473شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...474شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...475شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 476شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...477شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 478شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 479شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...480شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...481شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 482شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 483شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 484شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...485شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 486شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 487شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ