به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش

1720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش
حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش
از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم
شرمنده ام ز دیده شب زنده دار خویش
ای دیده سیل اشک بر آن آستان مریز
کانجا نوشته ام سخنی یادگار خویش
گل خوشه چین خرمن دولت شود مرا
گر بینمت چو شاخ گلی در کنار خویش
چندانکه سوخت اهلی لب تشنه در بلا
آبی نیافت جز سخن آبدار خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...2شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 3شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...4شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 5شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 6شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 7شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...8شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 9شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 10شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...11شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...12شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...13شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 14شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 15شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 16شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...17شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...18شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...19شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 20شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 21شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...22شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 23شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 24شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 25شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 26شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...27شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 28شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 29شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 30شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 31شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 32شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 33شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 34شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...35شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...36شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...37شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 38شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 39شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 40شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...41شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 42شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...43شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 44شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...45شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...46شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 47شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...48شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 49شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 50شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 51شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 52شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 53شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 54شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 55شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 56شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 57شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 58شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 59شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 60شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...61شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...62شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 63شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 64شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 65شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 66شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 67شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 68شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 69شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 70شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 71شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 72شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...73شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 74شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 75شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...76شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 77شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 78شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 79شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 80شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 81شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 82شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 83شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 84شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 85شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟86شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...87شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 88شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...89شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 90شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 91شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 92شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...93شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 94شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 95شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 96شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...97شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 98شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 99شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 100شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...101شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...102شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...103شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...104شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 105شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 106شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...107شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 108شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 109شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 110شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 111شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 112شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 113شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 114شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...115شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...116شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...117شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...118شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 119شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 120شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...121شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...122شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 123شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 124شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 125شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 126شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 127شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 128شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...129شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...130شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 131شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 132شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...133شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 134شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...135شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...136شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...137شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 138شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 139شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 140شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 141شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...142شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 143شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 144شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 145شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...146شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...147شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...148شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 149شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 150شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...151شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...152شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...153شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...154شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 155شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...156شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 157شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 158شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...159شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...160شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...161شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...162شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 163شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...164شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 165شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 166شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 167شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 168شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...169شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...170شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 171شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...172شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...173شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 174شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...175شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...176شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 177شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...178شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 179شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 180شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...181شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...182شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...183شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...184شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...185شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 186شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 187شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 188شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 189شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 190شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...191شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...192شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 193شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...194شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 195شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 196شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 197شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...198شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 199شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...200شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 201شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 202شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 203شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 204شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...205شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...206شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 207شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...208شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 209شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...210شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...211شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 212شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 213شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...214شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...215شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 216شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 217شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 218شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...219شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 220شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 221شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 222شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...223شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 224شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 225شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 226شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...227شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...228شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 229شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...230شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...231شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 232شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...233شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 234شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 235شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 236شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 237شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...238شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 239شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...240شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...241شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...242شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...243شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 244شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...245شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 246شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...247شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 248شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 249شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 250شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 251شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...252شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...253شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...254شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...255شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...256شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...257شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...258شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 259شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 260شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...261شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 262شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 263شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...264شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...265شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 266شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...267شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...268شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...269شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...270شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 271شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...272شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...273شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 274شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 275شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...276شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 277شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 278شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 279شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...280شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 281شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 282شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...283شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...284شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 285شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 286شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 287شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 288شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...289شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 290شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 291شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...292شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...293شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 294شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...295شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 296شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...297شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 298شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...299شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...300شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 301شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 302شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...303شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...304شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 305شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...306شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 307شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 308شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...309شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...310شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...311شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...312شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 313شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 314شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 315شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...316شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...317شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 318شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...319شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...320شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 321شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...322شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 323شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 324شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...325شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 326شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...327شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 328شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...329شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...330شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 331شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...332شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 333شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...334شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...335شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 336شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 337شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...338شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 339شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...340شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...341شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...342شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 343شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 344شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 345شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 346شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...347شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...348شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 349شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 350شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 351شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...352شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 353شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 354شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 355شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...356شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 357شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 358شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 359شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...360شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...361شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...362شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 363شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 364شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 365شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 366شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 367شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 368شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 369شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...370شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 371شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 372شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 373شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 374شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 375شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 376شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 377شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...378شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 379شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 380شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 381شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...382شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 383شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...384شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...385شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 386شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...387شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...388شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 389شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 390شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 391شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 392شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 393شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 394شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...395شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 396شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 397شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 398شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...399شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 400شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...401شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...402شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...403شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 404شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 405شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 406شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 407شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...408شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 409شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...410شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...411شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...412شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...413شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 414شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 415شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 416شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...417شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 418شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...419شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 420شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 421شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 422شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 423شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 424شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 425شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 426شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...427شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 428شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...429شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 430شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 431شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 432شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 433شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 434شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 435شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...436شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 437شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 438شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...439شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 440شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...441شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 442شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 443شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 444شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...445شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...446شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 447شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 448شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...449شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...450شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 451شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...452شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...453شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...454شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...455شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 456شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 457شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...458شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...459شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 460شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 461شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 462شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 463شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...464شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...465شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...466شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 467شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 468شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...469شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 470شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 471شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...472شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 473شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...474شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...475شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 476شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 477شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 478شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 479شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...480شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 481شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 482شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...483شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...484شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 485شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...486شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 487شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 488شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...489شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...490شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 491شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 492شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 493شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...494شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 495شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 496شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ