کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای خویش
    عاقبت از عشق شیرین تیشه زد بر پای خویش
    کاش من بودم بجای کوهکن در بیستون
    تا به آهی برگرفتم کوه را از جای خویش
    گر تو ای بت آتشم در جان زنی چون برهمن
    کافرم گر یکسر مو باشدم پروای خویش
    تا خرام سرو بالایت به گلشن دیده است
    خشک برجا مانده سرو از خجلت بالای خویش
    سرو قدان جمله در رقصند از شوقت چه شد
    گر تو هم در رقص آری قامت رعنای خویش
    در خیال برق وصلت می پزم سودای خام
    میگدازم همچو شمع از آتش سودای خویش
    چون چراغ مرده اهلی در شب تاریک هجر
    سوختم از دود دل بی شمع بزم آرای خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha