کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد
    عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد
    بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد
    چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد
    چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب
    هزار همچو من از یک نظاره مجنون شد
    ندانم از چمن کیست آنگل خندان
    که همچو غنچه ز شوقش هزار دل خون شد
    فغان که دمبدم آن نازپیشه چون مه نو
    بحسن روز فزون ناز حسنش افزون شد
    چه غم که سوخته جانی بباد شد خاکش
    که همچو دره غبارش به چشم گردون شد
    دلا، گدای نظر شو که زر پرست چو گنج
    بخاک تیره فرو رفت اگرچه قارون شد
    ز خار خار غم عشق ازین چمن اهلی
    شهید نرگس مخمور و لعل میگون شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha