به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد
بسیار شب چو دزدان از روزنش برآمد
در دشت از آن غزالان گردند گرد مجنون
کز خون دل ریاحین پیرامنش برآمد
من مست پیر دیرم کان گلبن سعادت
نخل گلی چو ساقی از دامنش برآمد
خورشید خود چو دیدم افزود اشک حسرت
باور مکن که کامی از دیدنش برآمد
آن خرمن گل از خط ننشاند فتنه چندان
تا از بنفشه دودی در خرمنش برآمد
از بسکه ریخت عاشق از دیده خون بدامن
سیلی ز خون دیده تا گردنش برآمد
آن باغبان که دایم با سرو ناز نازد
کی سرو خوشخرامی از گلشنش برآمد
از داغ سینه اهلی چون لاله جامه بر کند
با پینه های خونین پیراهنش برآمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...2شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 3شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 4شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 5شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 6شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 7شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 8شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...9شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 10شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 11شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 12شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 13شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 14شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 15شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 16شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 17شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 18شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...19شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 20شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...21شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 22شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 23شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 24شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...25شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 26شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 27شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 28شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 29شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...30شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 31شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 32شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 33شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...34شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 35شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 36شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...37شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 38شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 39شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...40شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 41شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 42شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 43شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 44شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 45شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 46شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 47شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 48شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 49شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 50شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...51شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 52شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 53شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 54شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 55شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 56شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 57شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 58شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...59شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 60شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 61شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 62شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 63شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 64شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 65شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 66شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 67شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 68شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 69شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...70شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...71شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 72شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...73شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 74شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 75شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 76شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...77شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 78شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...79شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...80شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...81شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 82شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 83شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 84شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...85شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 86شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...87شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...88شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 89شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...90شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 91شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 92شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 93شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 94شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 95شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...96شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 97شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...98شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 99شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 100شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 101شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...102شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 103شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 104شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...105شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...106شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...107شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 108شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 109شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 110شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...111شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...112شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...113شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 114شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 115شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...116شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 117شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 118شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 119شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 120شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...121شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 122شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 123شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 124شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 125شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 126شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 127شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 128شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...129شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...130شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...131شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 132شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 133شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 134شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...135شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 136شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...137شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 138شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...139شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...140شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 141شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...142شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 143شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 144شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 145شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 146شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 147شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 148شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 149شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 150شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 151شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 152شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 153شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 154شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...155شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...156شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 157شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 158شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 159شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 160شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 161شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 162شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 163شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 164شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 165شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 166شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...167شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 168شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 169شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...170شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 171شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 172شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 173شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 174شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 175شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 176شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 177شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 178شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 179شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟180شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...181شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 182شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...183شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 184شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 185شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 186شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...187شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 188شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 189شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 190شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...191شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 192شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 193شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 194شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...195شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...196شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...197شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...198شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 199شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 200شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...201شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 202شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 203شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 204شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 205شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 206شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 207شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 208شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...209شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...210شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...211شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...212شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 213شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 214شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...215شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...216شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 217شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 218شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 219شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 220شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 221شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 222شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...223شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...224شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 225شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 226شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...227شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 228شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...229شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...230شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...231شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 232شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 233شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 234شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 235شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...236شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 237شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 238شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 239شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...240شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...241شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...242شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 243شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 244شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...245شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...246شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...247شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...248شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 249شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...250شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 251شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 252شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...253شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...254شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...255شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...256شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 257شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...258شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 259شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 260شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 261شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 262شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...263شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...264شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 265شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...266شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...267شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 268شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...269شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...270شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 271شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...272شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 273شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 274شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...275شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...276شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...277شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...278شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...279شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 280شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 281شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 282شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 283شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 284شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...285شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...286شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 287شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...288شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 289شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 290شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 291شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...292شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 293شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...294شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 295شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 296شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 297شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 298شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...299شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...300شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 301شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...302شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 303شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...304شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...305شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 306شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 307شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...308شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...309شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 310شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 311شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 312شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...313شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 314شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 315شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 316شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...317شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 318شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 319شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 320شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...321شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...322شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 323شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...324شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...325شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 326شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...327شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 328شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 329شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 330شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 331شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...332شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 333شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...334شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...335شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...336شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...337شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 338شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...339شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 340شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...341شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 342شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 343شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 344شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 345شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...346شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...347شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...348شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...349شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...350شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...351شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...352شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 353شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 354شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...355شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 356شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 357شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...358شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...359شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 360شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...361شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...362شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...363شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...364شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 365شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...366شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...367شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 368شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 369شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...370شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 371شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 372شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 373شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...374شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 375شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 376شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...377شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...378شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 379شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 380شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 381شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 382شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...383شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 384شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 385شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...386شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...387شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 388شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...389شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 390شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...391شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 392شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...393شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...394شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 395شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 396شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...397شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...398شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 399شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...400شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 401شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 402شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...403شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...404شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...405شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...406شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 407شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 408شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 409شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...410شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...411شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 412شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...413شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...414شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 415شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...416شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 417شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 418شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...419شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 420شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...421شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 422شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...423شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...424شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 425شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...426شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 427شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...428شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...429شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 430شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 431شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...432شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 433شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...434شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...435شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...436شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 437شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 438شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 439شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 440شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...441شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...442شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 443شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 444شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 445شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...446شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 447شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 448شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 449شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...450شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 451شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 452شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 453شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...454شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...455شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...456شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 457شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 458شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 459شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 460شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 461شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 462شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 463شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...464شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 465شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 466شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 467شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 468شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 469شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 470شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 471شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...472شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 473شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 474شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 475شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...476شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 477شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...478شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...479شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 480شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...481شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...482شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 483شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 484شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 485شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 486شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 487شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 488شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...489شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 490شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 491شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 492شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...493شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 494شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...495شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...496شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...497شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 498شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 499شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 500شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 501شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...502شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 503شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...504شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...505شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...506شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...507شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 508شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 509شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 510شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...511شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 512شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...513شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 514شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 515شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 516شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 517شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 518شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 519شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 520شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...521شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 522شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...523شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 524شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 525شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 526شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 527شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 528شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 529شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...530شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 531شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 532شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...533شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 534شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...535شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 536شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 537شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 538شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...539شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...540شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 541شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 542شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...543شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...544شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 545شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...546شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...547شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...548شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...549شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 550شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 551شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...552شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...553شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 554شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 555شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 556شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 557شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...558شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...559شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...560شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 561شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 562شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...563شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 564شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 565شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...566شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 567شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...568شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...569شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 570شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 571شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 572شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 573شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...574شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 575شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 576شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...577شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...578شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 579شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...580شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 581شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 582شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...583شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...584شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 585شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 586شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 587شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...588شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 589شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 590شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ