کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچکد
    قطره خونی است گویی کز دل من میچکد
    تا بسوزن دوستی میدوزم یکچاک دل
    صدهزاران قطره خون از چشم سوزن میچکد
    برق آه من سبب باشد گر از ابر بهار
    قطره آبی گهی بر سرو و سوسن میچکد
    غرقه در خون خودم شبها ز بس کز دود دل
    بر سرم باران خون از بام و روزن میچکد
    گل نه از باد هوا روید از آن خونابه ایست
    کز دل مرغ سحر بر خاک گلشن میچکد
    گرچه میگوید بقصد کشتم لعل تو تلخ
    آب حیوان از لبت زان تلخ گفتن میچکد
    گر بچشم خونفشان دم میزنی اهلی ز عشق
    شربت خون نیز از چشم برهمن میچکد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha