به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش

1790عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش
هرکه شد خورشید باید ذره پرور بودنش
پیش ما سهل است چون فرهاد ترک جان ولی
حیف باشد خسرو خوبان ستمگر بودنش
ما بهمت چون سکندر دست شستیم از حیات
تا نباید آب خضر از ما مکدر بودنش
دست و پا نتوان زدن در بحر عشق از زیرکی
غرقه طوفان چه حاصل از شناور بودنش
در طریق عاشقی اهلی سر و سامان مجوی
هرکه این ره میرود باید قلندر بودنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...2شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 3شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 4شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 5شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...6شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 7شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...8شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...9شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 10شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...11شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 12شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 13شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 14شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 15شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 16شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...17شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 18شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...19شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 20شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 21شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 22شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...23شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 24شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 25شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...26شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...27شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...28شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 29شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 30شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 31شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...32شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...33شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...34شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 35شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 36شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...37شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 38شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 39شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 40شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 41شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...42شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 43شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 44شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 45شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 46شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 47شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 48شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 49شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...50شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...51شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...52شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 53شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 54شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 55شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...56شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 57شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...58شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 59شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...60شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...61شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 62شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...63شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 64شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 65شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 66شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 67شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 68شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 69شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 70شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 71شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 72شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 73شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 74شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 75شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...76شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...77شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 78شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 79شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 80شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 81شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 82شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 83شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 84شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 85شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 86شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 87شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...88شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 89شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 90شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...91شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 92شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 93شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 94شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 95شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 96شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 97شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 98شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 99شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 100شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟101شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...102شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 103شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...104شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 105شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 106شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 107شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...108شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 109شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 110شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 111شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...112شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 113شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 114شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 115شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...116شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...117شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...118شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...119شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 120شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 121شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...122شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 123شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 124شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 125شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 126شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 127شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 128شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 129شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...130شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...131شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...132شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...133شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 134شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 135شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...136شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...137شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 138شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 139شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 140شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 141شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 142شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 143شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...144شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...145شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 146شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 147شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...148شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 149شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...150شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...151شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...152شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 153شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 154شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 155شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 156شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...157شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 158شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 159شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 160شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...161شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...162شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...163شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 164شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 165شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...166شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...167شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...168شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...169شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 170شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...171شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 172شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 173شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...174شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...175شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...176شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...177شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 178شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...179شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 180شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 181شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 182شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 183شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...184شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...185شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 186شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...187شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...188شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 189شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...190شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...191شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 192شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...193شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 194شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 195شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...196شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...197شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...198شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...199شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...200شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 201شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 202شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 203شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 204شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 205شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...206شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...207شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 208شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...209شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 210شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 211شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 212شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...213شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 214شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...215شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 216شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 217شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 218شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 219شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...220شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...221شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 222شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...223شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 224شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...225شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...226شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 227شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 228شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...229شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...230شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 231شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 232شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 233شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...234شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 235شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 236شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 237شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...238شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 239شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 240شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 241شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...242شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...243شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 244شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...245شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...246شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 247شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...248شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 249شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 250شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 251شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 252شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...253شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 254شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...255شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...256شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...257شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...258شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 259شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...260شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 261شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...262شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 263شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 264شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 265شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 266شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...267شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...268شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...269شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...270شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...271شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...272شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...273شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 274شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 275شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...276شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 277شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 278شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...279شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...280شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 281شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...282شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...283شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...284شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...285شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 286شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...287شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...288شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 289شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 290شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...291شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 292شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 293شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 294شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...295شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 296شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 297شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...298شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...299شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 300شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 301شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 302شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 303شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...304شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 305شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 306شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...307شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...308شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 309شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...310شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 311شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...312شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 313شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...314شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...315شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 316شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 317شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...318شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...319شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 320شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...321شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 322شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 323شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...324شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...325شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...326شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...327شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 328شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 329شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 330شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...331شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...332شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 333شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...334شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...335شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 336شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...337شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 338شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 339شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...340شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 341شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...342شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 343شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...344شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...345شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 346شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...347شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 348شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...349شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...350شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 351شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 352شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...353شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 354شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...355شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...356شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...357شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 358شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 359شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 360شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 361شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...362شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...363شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 364شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 365شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 366شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...367شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 368شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 369شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 370شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...371شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 372شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 373شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 374شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...375شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...376شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...377شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 378شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 379شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 380شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 381شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 382شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 383شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 384شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...385شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 386شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 387شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 388شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 389شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 390شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 391شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 392شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...393شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 394شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 395شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 396شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...397شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 398شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...399شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...400شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 401شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...402شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...403شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 404شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 405شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 406شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 407شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 408شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 409شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...410شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 411شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 412شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 413شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...414شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 415شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...416شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...417شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...418شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 419شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 420شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 421شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 422شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...423شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 424شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...425شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...426شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...427شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...428شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 429شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 430شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 431شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...432شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 433شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...434شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 435شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 436شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 437شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 438شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 439شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 440شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 441شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...442شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 443شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...444شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 445شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 446شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 447شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 448شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 449شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 450شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...451شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 452شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 453شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...454شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 455شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...456شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 457شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 458شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 459شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...460شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...461شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 462شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 463شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...464شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...465شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 466شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...467شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...468شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...469شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...470شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 471شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 472شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...473شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...474شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 475شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 476شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 477شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 478شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...479شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...480شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...481شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 482شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 483شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...484شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 485شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 486شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...487شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 488شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...489شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...490شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 491شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 492شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 493شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 494شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...495شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 496شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 497شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...498شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...499شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 500شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...501شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 502شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 503شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...504شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...505شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 506شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 507شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 508شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...509شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 510شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 511شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ