به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند
تریاک باده در دهنم زهر میکند
خورشید من جهان جمال است اگرچه ماه
خود را بحسن شهره صد شهر میکند
ما دل بریده ایم ز پیوند روزگار
کاین نوعروس، ملک بقا مهر میکند
بر کشتگان عشق ندارد تفاوتی
گر یار می نوازد و گر قهر میکند
اهلی بکام دشمن اگر شد روا بود
زان رو که دوستی طمع از دهر میکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 2شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 3شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 4شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 5شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 6شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...7شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...8شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 9شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...10شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 11شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 12شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 13شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 14شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...15شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 16شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 17شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 18شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 19شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 20شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...21شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...22شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...23شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 24شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...25شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...26شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 27شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 28شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 29شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 30شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 31شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 32شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...33شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...34شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 35شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...36شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...37شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 38شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...39شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 40شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...41شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...42شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...43شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 44شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...45شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 46شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 47شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 48شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 49شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...50شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 51شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...52شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 53شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...54شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...55شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...56شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 57شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 58شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...59شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...60شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 61شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 62شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...63شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...64شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...65شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...66شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 67شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...68شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 69شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 70شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 71شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 72شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 73شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 74شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...75شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 76شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 77شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...78شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 79شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 80شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 81شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 82شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 83شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 84شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...85شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 86شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 87شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 88شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 89شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 90شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 91شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 92شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 93شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 94شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...95شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 96شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...97شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 98شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 99شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 100شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...101شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 102شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 103شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 104شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 105شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...106شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 107شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 108شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 109شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...110شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 111شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 112شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...113شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 114شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 115شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...116شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 117شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 118شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 119شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 120شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 121شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 122شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 123شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 124شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 125شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 126شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...127شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 128شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 129شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 130شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 131شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 132شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 133شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 134شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...135شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 136شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 137شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 138شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 139شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 140شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 141شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 142شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 143شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 144شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 145شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...146شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...147شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 148شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...149شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 150شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 151شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 152شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...153شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 154شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...155شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...156شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...157شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 158شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 159شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 160شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...161شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 162شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...163شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...164شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 165شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...166شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 167شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 168شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 169شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 170شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 171شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...172شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 173شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...174شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 175شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 176شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 177شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...178شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 179شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 180شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...181شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...182شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...183شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 184شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 185شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 186شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...187شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...188شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...189شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 190شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 191شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...192شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 193شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 194شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 195شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 196شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...197شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 198شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 199شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 200شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 201شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 202شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 203شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 204شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...205شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...206شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...207شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 208شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 209شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 210شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...211شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 212شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...213شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 214شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...215شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...216شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 217شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...218شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 219شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 220شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 221شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 222شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 223شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 224شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 225شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 226شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 227شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 228شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 229شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 230شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...231شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...232شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 233شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 234شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 235شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 236شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 237شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 238شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 239شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 240شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 241شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 242شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...243شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 244شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 245شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...246شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 247شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 248شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 249شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 250شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 251شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 252شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 253شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 254شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 255شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟256شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...257شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 258شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...259شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 260شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 261شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 262شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...263شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 264شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 265شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 266شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...267شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 268شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 269شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 270شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...271شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...272شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...273شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...274شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 275شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 276شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...277شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 278شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 279شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 280شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 281شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 282شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 283شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 284شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...285شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...286شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...287شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...288شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 289شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 290شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...291شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...292شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 293شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 294شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 295شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 296شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 297شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 298شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...299شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...300شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 301شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 302شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...303شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 304شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...305شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...306شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...307شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 308شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 309شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 310شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 311شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...312شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 313شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 314شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 315شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...316شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...317شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...318شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 319شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 320شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...321شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...322شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...323شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...324شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 325شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...326شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 327شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 328شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...329شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...330شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...331شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...332شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 333شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...334شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 335شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 336شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 337شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 338شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...339شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...340شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 341شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...342شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...343شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 344شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...345شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...346شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 347شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...348شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 349شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 350شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...351شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...352شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...353شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...354شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...355شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 356شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 357شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 358شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 359شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 360شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...361شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...362شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 363شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...364شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 365شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 366شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 367شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...368شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 369شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...370شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 371شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 372شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 373شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 374شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...375شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...376شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 377شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...378شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 379شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...380شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...381شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 382شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 383شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...384شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...385شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 386شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 387شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 388شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...389شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 390شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 391شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 392شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...393شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 394شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 395شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 396شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...397شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...398شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 399شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...400شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...401شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 402شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...403شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 404شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 405شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 406شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 407شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...408شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 409شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...410شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...411شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...412شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...413شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 414شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...415شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 416شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...417شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 418شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 419شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 420شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 421شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...422شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...423شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...424شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...425شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...426شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...427شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...428شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 429شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 430شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...431شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 432شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 433شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...434شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...435شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 436شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...437شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...438شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...439شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...440شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 441شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...442شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...443شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 444شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 445شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...446شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 447شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 448شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 449شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...450شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 451شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 452شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...453شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...454شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 455شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 456شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 457شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 458شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...459شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 460شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 461شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...462شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...463شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 464شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...465شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 466شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...467شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 468شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...469شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...470شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 471شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 472شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...473شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...474شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 475شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...476شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 477شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 478شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...479شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...480شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...481شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...482شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 483شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 484شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 485شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...486شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...487شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 488شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...489شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...490شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 491شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...492شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 493شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 494شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...495شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 496شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...497شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 498شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...499شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...500شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 501شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...502شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 503شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...504شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...505شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 506شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 507شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...508شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 509شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...510شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...511شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...512شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 513شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 514شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 515شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 516شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...517شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...518شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 519شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 520شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 521شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...522شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 523شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 524شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 525شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...526شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 527شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 528شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 529شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...530شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...531شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...532شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 533شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 534شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 535شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 536شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 537شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 538شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 539شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...540شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 541شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 542شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 543شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 544شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 545شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 546شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 547شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...548شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 549شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 550شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 551شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...552شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 553شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...554شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...555شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 556شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...557شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...558شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 559شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 560شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 561شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 562شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 563شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 564شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...565شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 566شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 567شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 568شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...569شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 570شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...571شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...572شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...573شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 574شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 575شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 576شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 577شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...578شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 579شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...580شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...581شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...582شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...583شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 584شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 585شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 586شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...587شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 588شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...589شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 590شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 591شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 592شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 593شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 594شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 595شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 596شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...597شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 598شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...599شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 600شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 601شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 602شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 603شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 604شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 605شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...606شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 607شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 608شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...609شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 610شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...611شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 612شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 613شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 614شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...615شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...616شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 617شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 618شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...619شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...620شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 621شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...622شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...623شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...624شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...625شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 626شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 627شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...628شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...629شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 630شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 631شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 632شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 633شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...634شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...635شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...636شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 637شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 638شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...639شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 640شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 641شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...642شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 643شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...644شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...645شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 646شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 647شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 648شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 649شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...650شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 651شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 652شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...653شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...654شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 655شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...656شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 657شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 658شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...659شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...660شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 661شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 662شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 663شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...664شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 665شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 666شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ