کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد
    شاقی آن شربت کرم فرما که سودا میبرد
    هرکه عاشق گشت همچون ذره از پستی برست
    کار او را آفتاب عشق بالا میبرد
    بسکه میگردم چو مجنون دور از آنچابک غزال
    سیل اشگ از خانه رخت من بصحرا میبرد
    گرچه خط و خال و زلفش هر یکی غارتگریست
    دل ز دست عاشقان آن چشم شهلا میبرد
    جان که باز آرد ز دست غمزه اش کانشاهباز
    میرباید دل ز دست خلق و در پا میبرد
    کشته شد اهلی ز عشق و دادش اینجا کس نداد
    با شهیدان رخت خون آلوده اینجا میبرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha