به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود

1580عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود
خار در گلشن چشمم گل امید شود
گر لب لعل تو بخشد همه را آب حیات
همه کس همچو خضر زنده جاوید شود
عکس رخسار تو ساقی، اگر افتد در می
جام می در نظر، آیینه جمشید شود
به رقیب ار کرم و رحمت خود عام کنی
نخل کام همه بی میوه تر از بید شود
جذبه مهر اگر در همه گیرد اهلی
چون مسیحا همه کس همدم خورشید شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 2شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 3شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...4شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...5شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 6شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 7شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...8شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 9شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 10شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 11شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...12شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 13شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 14شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...15شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...16شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 17شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 18شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 19شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 20شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 21شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 22شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...23شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...24شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 25شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...26شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...27شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 28شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 29شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...30شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...31شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 32شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...33شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...34شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...35شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...36شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 37شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...38شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...39شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 40شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 41شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...42شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 43شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 44شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 45شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 46شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 47شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...48شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...49شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 50شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 51شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 52شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 53شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 54شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...55شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...56شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 57شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 58شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 59شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 60شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 61شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...62شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...63شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 64شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...65شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 66شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 67شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 68شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 69شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...70شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 71شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 72شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 73شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 74شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 75شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...76شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...77شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...78شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 79شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...80شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...81شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 82شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 83شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 84شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 85شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 86شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 87شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...88شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...89شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 90شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...91شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...92شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 93شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...94شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 95شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...96شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...97شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...98شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 99شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...100شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 101شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 102شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 103شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 104شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...105شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 106شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...107شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 108شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...109شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...110شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...111شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 112شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 113شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...114شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...115شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 116شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 117شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...118شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...119شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...120شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...121شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 122شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...123شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 124شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 125شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 126شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 127شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 128شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 129شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...130شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 131شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 132شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...133شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 134شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 135شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 136شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 137شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 138شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 139شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...140شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 141شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 142شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 143شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 144شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 145شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 146شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 147شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 148شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 149شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...150شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 151شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...152شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 153شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 154شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 155شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...156شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 157شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 158شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 159شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 160شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...161شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 162شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 163شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 164شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...165شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 166شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 167شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...168شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 169شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 170شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...171شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 172شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 173شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 174شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 175شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 176شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 177شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 178شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 179شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 180شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 181شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...182شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 183شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 184شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 185شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 186شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 187شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 188شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 189شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...190شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 191شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 192شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 193شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 194شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 195شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 196شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 197شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 198شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 199شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 200شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...201شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...202شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 203شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...204شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 205شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 206شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 207شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...208شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 209شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...210شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...211شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...212شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 213شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 214شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 215شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...216شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 217شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...218شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...219شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 220شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...221شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 222شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 223شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 224شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 225شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 226شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...227شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 228شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...229شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 230شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 231شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 232شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...233شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 234شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 235شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...236شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...237شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...238شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 239شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 240شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 241شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...242شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...243شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...244شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 245شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 246شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...247شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 248شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 249شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 250شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 251شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...252شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 253شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 254شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 255شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 256شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 257شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 258شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 259شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...260شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...261شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...262شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 263شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 264شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 265شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...266شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 267شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...268شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 269شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...270شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...271شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 272شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...273شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 274شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 275شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 276شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 277شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 278شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 279شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 280شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 281شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 282شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 283شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 284شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 285شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...286شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...287شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 288شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 289شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 290شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 291شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 292شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 293شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 294شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 295شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 296شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 297شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...298شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 299شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 300شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...301شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 302شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 303شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 304شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 305شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 306شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 307شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 308شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 309شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 310شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟311شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...312شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 313شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...314شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 315شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 316شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 317شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...318شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 319شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 320شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 321شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...322شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 323شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 324شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 325شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...326شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...327شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...328شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...329شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 330شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 331شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...332شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 333شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 334شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 335شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 336شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 337شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 338شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 339شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...340شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...341شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...342شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...343شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 344شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 345شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...346شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...347شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 348شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 349شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 350شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 351شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 352شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 353شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...354شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...355شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 356شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 357شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...358شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 359شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...360شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...361شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...362شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 363شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 364شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 365شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 366شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...367شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 368شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 369شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 370شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...371شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...372شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...373شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 374شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 375شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...376شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...377شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...378شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...379شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 380شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...381شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 382شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 383شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...384شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...385شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...386شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...387شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 388شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...389شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 390شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 391شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 392شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 393شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...394شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...395شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 396شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...397شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...398شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 399شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...400شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...401شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 402شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...403شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 404شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 405شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...406شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...407شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...408شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...409شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...410شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 411شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 412شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 413شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 414شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 415شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...416شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...417شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 418شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...419شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 420شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 421شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 422شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...423شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 424شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...425شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 426شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 427شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 428شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 429شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...430شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...431شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 432شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...433شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 434شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...435شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...436شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 437شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 438شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...439شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...440شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 441شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 442شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 443شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...444شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 445شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 446شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 447شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...448شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 449شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 450شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 451شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...452شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...453شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 454شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...455شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...456شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 457شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...458شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 459شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 460شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 461شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 462شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...463شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 464شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...465شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...466شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...467شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...468شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 469شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...470شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 471شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...472شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 473شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 474شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 475شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 476شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...477شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...478شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...479شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...480شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...481شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...482شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...483شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 484شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 485شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...486شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 487شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 488شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...489شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...490شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 491شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...492شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...493شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...494شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...495شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 496شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...497شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...498شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 499شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 500شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...501شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 502شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 503شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 504شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...505شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 506شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 507شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...508شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...509شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 510شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 511شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 512شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 513شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...514شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 515شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 516شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...517شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...518شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 519شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...520شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 521شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...522شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 523شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...524شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...525شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 526شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 527شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...528شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...529شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 530شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...531شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 532شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 533شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...534شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...535شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...536شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...537شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 538شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 539شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 540شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...541شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...542شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 543شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...544شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...545شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 546شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...547شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 548شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 549شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...550شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 551شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...552شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 553شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...554شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...555شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 556شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...557شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 558شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...559شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...560شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 561شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 562شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...563شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 564شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...565شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...566شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...567شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 568شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 569شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 570شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 571شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...572شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...573شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 574شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 575شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 576شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...577شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 578شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 579شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 580شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...581شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 582شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 583شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 584شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...585شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...586شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...587شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 588شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 589شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 590شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 591شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 592شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 593شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 594شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...595شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 596شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 597شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 598شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 599شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 600شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 601شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 602شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...603شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 604شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 605شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 606شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...607شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 608شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...609شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...610شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 611شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...612شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...613شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 614شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 615شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 616شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 617شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 618شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 619شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...620شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 621شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 622شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 623شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...624شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 625شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...626شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...627شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...628شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 629شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 630شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 631شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 632شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...633شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 634شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...635شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...636شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...637شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...638شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 639شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 640شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 641شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...642شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 643شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...644شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 645شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 646شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 647شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 648شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 649شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 650شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 651شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...652شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 653شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...654شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 655شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 656شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 657شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 658شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 659شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 660شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...661شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 662شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 663شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...664شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 665شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...666شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 667شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 668شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 669شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...670شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...671شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 672شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 673شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...674شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...675شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 676شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...677شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...678شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...679شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...680شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 681شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 682شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...683شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...684شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 685شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 686شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 687شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 688شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...689شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...690شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...691شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 692شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 693شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...694شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 695شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 696شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...697شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 698شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...699شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...700شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 701شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 702شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 703شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 704شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...705شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 706شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 707شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...708شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...709شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 710شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...711شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 712شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 713شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...714شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...715شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 716شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 717شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 718شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...719شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 720شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 721شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ