به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار از سر کوچه چو مه برآمد
هر گوشه هزار وه برآمد
برخاست قیامتی که در صبح
ماه شب چارده برآمد
سرمست به خانقه گذر کرد
فریاد ز خانقه برآمد
مقصودم از او هلاک خود بود
مقصود بیک نگه برآمد
یعقوب صفت بسوخت اهلی
تا یوسف او زچه برآمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 2شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 3شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...4شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 5شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 6شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 7شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 8شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 9شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...10شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...11شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 12شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 13شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 14شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 15شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 16شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...17شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...18شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 19شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 20شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 21شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 22شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 23شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...24شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...25شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 26شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...27شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 28شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 29شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 30شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 31شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...32شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 33شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 34شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 35شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 36شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 37شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...38شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...39شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...40شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 41شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...42شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...43شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 44شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 45شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 46شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 47شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 48شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 49شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...50شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...51شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 52شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...53شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...54شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 55شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...56شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 57شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...58شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...59شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...60شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 61شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...62شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 63شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 64شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 65شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 66شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...67شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 68شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...69شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 70شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...71شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...72شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...73شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 74شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 75شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...76شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...77شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 78شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 79شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...80شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...81شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...82شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...83شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 84شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...85شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 86شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 87شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 88شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 89شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 90شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 91شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...92شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 93شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 94شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...95شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 96شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 97شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 98شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 99شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 100شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 101شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...102شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 103شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 104شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 105شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 106شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 107شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 108شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 109شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 110شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 111شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...112شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 113شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...114شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 115شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 116شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 117شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...118شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 119شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 120شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 121شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 122شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...123شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 124شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 125شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 126شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...127شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 128شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 129شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...130شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 131شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 132شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...133شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 134شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 135شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 136شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 137شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 138شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 139شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 140شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 141شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 142شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 143شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...144شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 145شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 146شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 147شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 148شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 149شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 150شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 151شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...152شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 153شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 154شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 155شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 156شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 157شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 158شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 159شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 160شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 161شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 162شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...163شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...164شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 165شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...166شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 167شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 168شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 169شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...170شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 171شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...172شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...173شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...174شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 175شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 176شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 177شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...178شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 179شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...180شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...181شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 182شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...183شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 184شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 185شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 186شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 187شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 188شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...189شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 190شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...191شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 192شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 193شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 194شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...195شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 196شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 197شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...198شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...199شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...200شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 201شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 202شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 203شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...204شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...205شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...206شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 207شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 208شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...209شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 210شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 211شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 212شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 213شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...214شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 215شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 216شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 217شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 218شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 219شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 220شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 221شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...222شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...223شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...224شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 225شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 226شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 227شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...228شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 229شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...230شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 231شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...232شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...233شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 234شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...235شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 236شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 237شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 238شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 239شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 240شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 241شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 242شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 243شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 244شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 245شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 246شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 247شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...248شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...249شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 250شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 251شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 252شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 253شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 254شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 255شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 256شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 257شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 258شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 259شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...260شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 261شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 262شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...263شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 264شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 265شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 266شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 267شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 268شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 269شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 270شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 271شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 272شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟273شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...274شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 275شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...276شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 277شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 278شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 279شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...280شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 281شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 282شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 283شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...284شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 285شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 286شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 287شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...288شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...289شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...290شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...291شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 292شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 293شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...294شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 295شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 296شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 297شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 298شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 299شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 300شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 301شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...302شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...303شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...304شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...305شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 306شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 307شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...308شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...309شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 310شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 311شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 312شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 313شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 314شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 315شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...316شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...317شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 318شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 319شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...320شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 321شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...322شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...323شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...324شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 325شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 326شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 327شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 328شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...329شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 330شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 331شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 332شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...333شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...334شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...335شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 336شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 337شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...338شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...339شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...340شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...341شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 342شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...343شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 344شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 345شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...346شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...347شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...348شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...349شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 350شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...351شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 352شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 353شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 354شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 355شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...356شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...357شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 358شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...359شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...360شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 361شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...362شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...363شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 364شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...365شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 366شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 367شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...368شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...369شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...370شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...371شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...372شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 373شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 374شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 375شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 376شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 377شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...378شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...379شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 380شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...381شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 382شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 383شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 384شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...385شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 386شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...387شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 388شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 389شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 390شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 391شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...392شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...393شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 394شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...395شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 396شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...397شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...398شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 399شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 400شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...401شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...402شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 403شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 404شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 405شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...406شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 407شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 408شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 409شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...410شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 411شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 412شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 413شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...414شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...415شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 416شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...417شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...418شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 419شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...420شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 421شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 422شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 423شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 424شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...425شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 426شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...427شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...428شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...429شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...430شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 431شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...432شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 433شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...434شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 435شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 436شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 437شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 438شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...439شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...440شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...441شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...442شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...443شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...444شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...445شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 446شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 447شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...448شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 449شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 450شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...451شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...452شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 453شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...454شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...455شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...456شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...457شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 458شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...459شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...460شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 461شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 462شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...463شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 464شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 465شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 466شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...467شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 468شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 469شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...470شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...471شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 472شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 473شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 474شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 475شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...476شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 477شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 478شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...479شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...480شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 481شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...482شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 483شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...484شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 485شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...486شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...487شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 488شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 489شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...490شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...491شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 492شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...493شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 494شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 495شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...496شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...497شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...498شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...499شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 500شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 501شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 502شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...503شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...504شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 505شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...506شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...507شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 508شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...509شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 510شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 511شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...512شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 513شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...514شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 515شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...516شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...517شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 518شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...519شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 520شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...521شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...522شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 523شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 524شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...525شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 526شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...527شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...528شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...529شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 530شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 531شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 532شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 533شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...534شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...535شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 536شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 537شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 538شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...539شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 540شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 541شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 542شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...543شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 544شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 545شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 546شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...547شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...548شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...549شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 550شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 551شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 552شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 553شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 554شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 555شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 556شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...557شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 558شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 559شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 560شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 561شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 562شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 563شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 564شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...565شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 566شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 567شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 568شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...569شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 570شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...571شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...572شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 573شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...574شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...575شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 576شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 577شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 578شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 579شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 580شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 581شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...582شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 583شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 584شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 585شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...586شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 587شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...588شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...589شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...590شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 591شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 592شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 593شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 594شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...595شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 596شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...597شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...598شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...599شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...600شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 601شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 602شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 603شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...604شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 605شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...606شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 607شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 608شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 609شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 610شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 611شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 612شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 613شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...614شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 615شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...616شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 617شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 618شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 619شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 620شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 621شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 622شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...623شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 624شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 625شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...626شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 627شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...628شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 629شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 630شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 631شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...632شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...633شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 634شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 635شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...636شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...637شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 638شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...639شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...640شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...641شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...642شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 643شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 644شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...645شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...646شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 647شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 648شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 649شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 650شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...651شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...652شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...653شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 654شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 655شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...656شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 657شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 658شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...659شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 660شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...661شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...662شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 663شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 664شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 665شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 666شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...667شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 668شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 669شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...670شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...671شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 672شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...673شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 674شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 675شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...676شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...677شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 678شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 679شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 680شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...681شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 682شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 683شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ